• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

فنجان قهوه

baroon

متخصص بخش ادبیات



فنجان قهوه را تعارفش کردم .
وقتی نگاهش کردم دلم سوخت ...
اما وقتی یادم آمد که چطور با فریب و نیرنگ قول خرید خانه و ماشین مرا وادار به ازدواج کرد حالم به هم خورد.
هنوز قهوه اش را نخورده بود که گفت :آماده شو که می خواهیم جایی برویم.
همین طور که از قهوه می نوشید از جیبش سوئیچی به من داد : "امروز قول نامه اش کردم ، برویم محضر تا سند خانه را هم به نامت کنم."
ناگهان روی مبل ولو شد ...
سیانور اثر کرده بود!




 
بالا