با آغاز خزان هر سال، فصل آثار با پرستيژ و ظاهراً سنگين و رنگين فرا ميرسد. فصل فيلمهاي جايزهبگير كه معمولاً اسكاريها هم از بين همين فيلمها ظاهر ميشوند. نگاه كنيم به فيلمهايي كه احياناً در فهرست اسكاريهاي ۲۰۱۳ ديده خواهند شد.
استاد - The Master
فيلم تفكربرانگيز پل تامس اندرسن به دنبال درام ۲۰۰۷ او خون به پا ميشود به گفتهي بازيگرش فيليپ سيمور هافمن «داستان ال. ران هوبارد نيست». هافمن نقش «لنكستر داد» را بر عهده دارد كه رهبر پرجذبهي جنبشي دههي ۱۹۵۰ است و به نظر ميرسد شباهتهايي هم به «سانتيالوژي» داشته باشد؛ سيستم اعتقاد دوستانهاي كه هوبارد در ۱۹۵۲ به وجود آورد. هافمن ميگويد: «سانتيالوژي يكي از بزرگترين جنبشهاي زمان خود بود اما بسياري جنبشهاي ديگر هم در همان زمانها ايجاد شد». به هر رو، شايعهي «فيلم سانتيالوژي» مدام در اطراف اين پروژه به گوش ميرسيد. البته شخصيت اصلي اين فيلم «داد» نيست بلكه مرد الكلي درب و داغاني است به اسم فردي كوئل (يوآكين فنيكس) كه احساس ميكند سالهاي پس از جنگيدن در جنگ جهاني دوم، او را متلاشي كرده است. فنيكس ميگويد: «اندرسن جذب قهرمانان جنگ ميشود كه چهگونه بعد از جنگ دوم به خانواده برگشتهاند». در واقع كوئل زير پر و بال «داد» و همسر خود (اي آدامز) قرار ميگيرد. هافمن ميافزايد: «شخصيت يوآكين درست مانند يك سگ كتكخورده است».
زندگي پي - Life of Pi
هنگامي كه در سال ۲۰۰۱ رمان «زندگي پي» اثر يان مارتل به بازار آمد خوانندهها را به تحسين واداشت. قصهي پسربچهاي هندي كه در دريا به همراه يك ببر بنگالي گم ميشد و سرانجام هم نجات پيدا ميكرد. مارتل خود گفته است: «بسياري از مردم با ماجراي رمان نزديكي احساس ميكنند و اغلب آن را به سرطان، حمله خشونتبار و مرگومير تشبيه ميسازند. شنيدهام كه مثلاً آدمي گفته من سرطان دارم و سرطان عين ببر ميماند و من بايد اين ببر را نابود كنم». تعدادي از فيلمسازهاي سرشناس علاقهمند بودند رمان پرفروش مارتل را فيلم كنند از جمله ام. نايت شامالان (حس ششم)، الفونسو كوآرون (فرزندان انسان) و ژانپير ژونه (املي پولن) اما عاقبت اين قصه از درگيري ميان مرگ و زندگي مورد توجه آنگ لي قرار گرفت كه به خاطر فيلم كوهستان بروكبك اسكار گرفته بود. آنگ لي معتقد بود:«اين داستان فوقالعاده است. ما بازيگرهاي بزرگي نداشتيم اما گرفتاريهايي داشتيم به خاطر آب، بچهها، حيوانات و طريقهي سهبعدي؛ همهي چيزهايي كه فيلمسازها بايد از آنها اجتناب كنند». بعد هم درگيري كمپاني فاكس با بودجهاي كه فيلمساز ميخواست (لي بهدرستي نميگفت چهقدر ميخواهد ولي معلوم بود كه بودجه حدود هشتاد ميليون دلار است). به هر حال، فيلمساز تايواني توانست آنها را راضي كند با يك بازيگر جوان ناشناس به اسم سراج شارما – كه نقش نوجواني قهرمان داستان يعني «پي» را عهدهدار شود – فيلم را از هند تا كانادا مقابل دوربين برد. به نظر ميرسد زندگي پي در رشتههاي مختلف البته افههاي بصري – در فهرست اسكاريها باشد.
آنا كارنينا - Anna Karenina
از رمان كلاسيك ۱۸۷۷ تولستوي بارها در سينما و تلويزيون اقتباس شده و اين بار جو رايت نگاهي نو به آن داشته است: «من نميخواستم دوباره يك فيلم با معيار هميشه تاريخي بسازم. اين ايده را دوست داشتم كه در يك لوكيشن پياده كنم. وقتي رقص ناتاشا (اورلاندو فيگس) را خواندم و او دربارهي جامعهي قرن نوزدهم روسيه و زندگي آن دوران گفته بود و خاص تئاتر بود، مرا سخت شيفتهي خود كرد».
رايت – سازندهي غرور و تعصب (۲۰۰۵) و تاوان (۲۰۰۷) – ايده را به گونهاي مستقل به كار گرفت. بيشتر اكشنها – از جمله مسابقهي اسبسواري، توفان برف و رقصهاي سالن بزرگ – در تئاتر پياده شد و فيلم جسورانه بدون آنكه چيزي مانع واقعيت ماجرا شود، به بازگويي وقايع پرداخت. كايرا نايتلي به نقش آنا ظاهر شده كه به همسري يك اريستوكرات (جود لا) درآمده و با افسر سوارهنظام (آيرون تيلر جانسن) آشنا ميشود. رايت كه با نايتلي در دو فيلم قبلياش همكاري داشته، در مورد او ميگويد: «تصور ميكنم بهترين بازي زندگياش باشد». تام استوپارد – كه فيلمنامهي شكسپير عاشق از اوست – فيلمنامه را نوشته است.
لينكلن –Lincoln
استيون اسپيلبرگ نه فقط شباهت تام دانيل دي لوييس را به شانزدهمين رييس جمهور آمريكا نشان ميدهد بلكه ثابت ميكند واجد همان كيفيت متفكرانهاي است كه از او آن شخصيت تاريخي را ساخته است. اسپيلبرگ گفته است: «لينكلن شخصيت بسيار پيچيدهاي داشته و در آن واحد هم بهشدت روشن و هم كاملاً ناپيدا... براي تصميمگيري بسيار محتاط بوه است. به همين لحاظ هم هست كه مخالفان اغلب از او به دليل سستي در تصميم انتقاد كردهاند». اسپيلبرگ براي ترسيم شخصيت لينكلن از كتاب مورخي به نام دوريس كرنز گودوين بهره گرفته است. فيلمنامه را توني كوشنر فقط با استفاده بخشهايي از كتاب گودوين نوشته، و توجهش بيشتر روي چهار ماه آخر زندگي لينكلن و استراتژي سياسياش در كمك به پيروزي در جنگ داخلي بوده است. اسپيلبرگ در مورد دي لوييس ميگويد: «او را هنگام فيلمبرداري آقاي رييس جمهور صدا ميكردم، من همهي بازيگرانام را به اسم شخصيتي كه در فيلم دارند، صدا ميزنم».
بينوايان - Les Miserables
در همان سالي كه تام هوپر براي فيلم سخنراني پادشاه اسكار گرفت ميدانست كه براي فيلم بعدياش اقتباس موزيكال موفق تئاتري دههي ۱۹۸۰ كلاسيك قرن ۱۹ ويكتور هوگو (بينوايان) را در نظر گرفته است. زماني بود كه هوپر، آن هاتاوي را در نقش «فانتين» به هنگام خواندن آواز «من رويايي از يك رويا دارم» روي صحنهي تئاتر ديد و به خود گفت «اين شگفتانگيزترين نمايشي است كه ديدهام». صرفنظر از بازيگران قدرتمند نمايش يعني هاتاوي و هيو جكمن، هوپر آزمايش ساير بازيگران را در نيويورك و لندن در تابستان گذشته آغاز كرد. جكمن دربارهي اين جلسه گفته است: «بيشتر شبيه به يك كلاس آموزشي بود». او كه برندهي جايزهي «توني» شده بود، مجدداً به قالب زنداني كه تبديل به يك سياستمدار ميشود يعني ژان والژان فرو رفت كه مدام در گريز از دست پليس سرسخت ژاور - با بازي راسل كرو – است. كرو كه چندين هفته زير نظر مربيان صدا به تمرين پرداخت كرو ميگويد: «هرگز چنين چالشي براي آوازخواني در فيلمي نداشتهام. هنوز هم مطمئن نيستم كه چه كردهام.».
هابيت، سفر غيرمنتظره - The Hobbit An Unexpected Journey
اين اقتباس پيتر جكسن از رمان جي. آر. آر تالكين نيز قاعدتاً مانند تريلوژي قبلياش ارباب حلقهها عظيم است. بجز «هابيت» سيزده كوتوله هم براي فتح و دستيابي به گنجينهي اژدها به ستيز برميخيزند. جكسن طي ماهها فيلمبرداري در نيوزيلند با تكنولوژي پيشرفته، ميكوشد داستان زندگي را بازگو كند. مارتين فريمن – كه نقش قهرمان ماجرا بيلبو باگينز را به عهده دارد – ميگويد: «روزها ميآمد و ميگذشت و ما با خودمان نجوا ميكرديم آيا واقعاً اين فيلم تمام ميشود؟». پس از توفيق شگرف جكسن در ارباب حلقهها، و ترجمهي سينمايي افسانهي تالكين، او اكنون تقدير بشري را در اين حماسه دو قسمتي تجسم ميبخشد.
سي دقيقه پس از نيمهشب - Zero Dark Thirty
تحقيق كاترين بيگلو در بازگويي ماجراي به دام انداختن و كشتن اسامه بن لادن، شايد بحث انگيزترين فيلم سال باشد. براي ترسيم اين موضوع پررازورمز، بيگلو به همراه فيلمنامهنويساش مارك بول – كه به خاطر فيلمنامهي مهلكه اسكار گرفتند – به روي قهرمانهاي ناشناس كه در پشت صحنهها براي شكار بن لادن فعاليت كردهاند، تأكيد داشتهاند و به گونهاي نخواستهاند اوباما را به خاطر اين اقدام تحسين كنند. بول گفته است: «هيچ مسألهي سياسي در فيلم وجود ندارد و هيچ نظريهاي هم ارائه داده نميشود... خيليها با تماشاي فيلم حيرت خواهند كرد، و اوباما در فيلم اصلاً ديده نميشود». در فيلم حدود صد نقش با ديالوگ وجود دارد و شخصيتهاي اصلياش چند مأمور سازمان سيا هستند.
اسپيلبرگ واقعا بازیگر عالی هست...:گل:
استاد - The Master
فيلم تفكربرانگيز پل تامس اندرسن به دنبال درام ۲۰۰۷ او خون به پا ميشود به گفتهي بازيگرش فيليپ سيمور هافمن «داستان ال. ران هوبارد نيست». هافمن نقش «لنكستر داد» را بر عهده دارد كه رهبر پرجذبهي جنبشي دههي ۱۹۵۰ است و به نظر ميرسد شباهتهايي هم به «سانتيالوژي» داشته باشد؛ سيستم اعتقاد دوستانهاي كه هوبارد در ۱۹۵۲ به وجود آورد. هافمن ميگويد: «سانتيالوژي يكي از بزرگترين جنبشهاي زمان خود بود اما بسياري جنبشهاي ديگر هم در همان زمانها ايجاد شد». به هر رو، شايعهي «فيلم سانتيالوژي» مدام در اطراف اين پروژه به گوش ميرسيد. البته شخصيت اصلي اين فيلم «داد» نيست بلكه مرد الكلي درب و داغاني است به اسم فردي كوئل (يوآكين فنيكس) كه احساس ميكند سالهاي پس از جنگيدن در جنگ جهاني دوم، او را متلاشي كرده است. فنيكس ميگويد: «اندرسن جذب قهرمانان جنگ ميشود كه چهگونه بعد از جنگ دوم به خانواده برگشتهاند». در واقع كوئل زير پر و بال «داد» و همسر خود (اي آدامز) قرار ميگيرد. هافمن ميافزايد: «شخصيت يوآكين درست مانند يك سگ كتكخورده است».
زندگي پي - Life of Pi
هنگامي كه در سال ۲۰۰۱ رمان «زندگي پي» اثر يان مارتل به بازار آمد خوانندهها را به تحسين واداشت. قصهي پسربچهاي هندي كه در دريا به همراه يك ببر بنگالي گم ميشد و سرانجام هم نجات پيدا ميكرد. مارتل خود گفته است: «بسياري از مردم با ماجراي رمان نزديكي احساس ميكنند و اغلب آن را به سرطان، حمله خشونتبار و مرگومير تشبيه ميسازند. شنيدهام كه مثلاً آدمي گفته من سرطان دارم و سرطان عين ببر ميماند و من بايد اين ببر را نابود كنم». تعدادي از فيلمسازهاي سرشناس علاقهمند بودند رمان پرفروش مارتل را فيلم كنند از جمله ام. نايت شامالان (حس ششم)، الفونسو كوآرون (فرزندان انسان) و ژانپير ژونه (املي پولن) اما عاقبت اين قصه از درگيري ميان مرگ و زندگي مورد توجه آنگ لي قرار گرفت كه به خاطر فيلم كوهستان بروكبك اسكار گرفته بود. آنگ لي معتقد بود:«اين داستان فوقالعاده است. ما بازيگرهاي بزرگي نداشتيم اما گرفتاريهايي داشتيم به خاطر آب، بچهها، حيوانات و طريقهي سهبعدي؛ همهي چيزهايي كه فيلمسازها بايد از آنها اجتناب كنند». بعد هم درگيري كمپاني فاكس با بودجهاي كه فيلمساز ميخواست (لي بهدرستي نميگفت چهقدر ميخواهد ولي معلوم بود كه بودجه حدود هشتاد ميليون دلار است). به هر حال، فيلمساز تايواني توانست آنها را راضي كند با يك بازيگر جوان ناشناس به اسم سراج شارما – كه نقش نوجواني قهرمان داستان يعني «پي» را عهدهدار شود – فيلم را از هند تا كانادا مقابل دوربين برد. به نظر ميرسد زندگي پي در رشتههاي مختلف البته افههاي بصري – در فهرست اسكاريها باشد.
آنا كارنينا - Anna Karenina
از رمان كلاسيك ۱۸۷۷ تولستوي بارها در سينما و تلويزيون اقتباس شده و اين بار جو رايت نگاهي نو به آن داشته است: «من نميخواستم دوباره يك فيلم با معيار هميشه تاريخي بسازم. اين ايده را دوست داشتم كه در يك لوكيشن پياده كنم. وقتي رقص ناتاشا (اورلاندو فيگس) را خواندم و او دربارهي جامعهي قرن نوزدهم روسيه و زندگي آن دوران گفته بود و خاص تئاتر بود، مرا سخت شيفتهي خود كرد».
رايت – سازندهي غرور و تعصب (۲۰۰۵) و تاوان (۲۰۰۷) – ايده را به گونهاي مستقل به كار گرفت. بيشتر اكشنها – از جمله مسابقهي اسبسواري، توفان برف و رقصهاي سالن بزرگ – در تئاتر پياده شد و فيلم جسورانه بدون آنكه چيزي مانع واقعيت ماجرا شود، به بازگويي وقايع پرداخت. كايرا نايتلي به نقش آنا ظاهر شده كه به همسري يك اريستوكرات (جود لا) درآمده و با افسر سوارهنظام (آيرون تيلر جانسن) آشنا ميشود. رايت كه با نايتلي در دو فيلم قبلياش همكاري داشته، در مورد او ميگويد: «تصور ميكنم بهترين بازي زندگياش باشد». تام استوپارد – كه فيلمنامهي شكسپير عاشق از اوست – فيلمنامه را نوشته است.
لينكلن –Lincoln
استيون اسپيلبرگ نه فقط شباهت تام دانيل دي لوييس را به شانزدهمين رييس جمهور آمريكا نشان ميدهد بلكه ثابت ميكند واجد همان كيفيت متفكرانهاي است كه از او آن شخصيت تاريخي را ساخته است. اسپيلبرگ گفته است: «لينكلن شخصيت بسيار پيچيدهاي داشته و در آن واحد هم بهشدت روشن و هم كاملاً ناپيدا... براي تصميمگيري بسيار محتاط بوه است. به همين لحاظ هم هست كه مخالفان اغلب از او به دليل سستي در تصميم انتقاد كردهاند». اسپيلبرگ براي ترسيم شخصيت لينكلن از كتاب مورخي به نام دوريس كرنز گودوين بهره گرفته است. فيلمنامه را توني كوشنر فقط با استفاده بخشهايي از كتاب گودوين نوشته، و توجهش بيشتر روي چهار ماه آخر زندگي لينكلن و استراتژي سياسياش در كمك به پيروزي در جنگ داخلي بوده است. اسپيلبرگ در مورد دي لوييس ميگويد: «او را هنگام فيلمبرداري آقاي رييس جمهور صدا ميكردم، من همهي بازيگرانام را به اسم شخصيتي كه در فيلم دارند، صدا ميزنم».
بينوايان - Les Miserables
در همان سالي كه تام هوپر براي فيلم سخنراني پادشاه اسكار گرفت ميدانست كه براي فيلم بعدياش اقتباس موزيكال موفق تئاتري دههي ۱۹۸۰ كلاسيك قرن ۱۹ ويكتور هوگو (بينوايان) را در نظر گرفته است. زماني بود كه هوپر، آن هاتاوي را در نقش «فانتين» به هنگام خواندن آواز «من رويايي از يك رويا دارم» روي صحنهي تئاتر ديد و به خود گفت «اين شگفتانگيزترين نمايشي است كه ديدهام». صرفنظر از بازيگران قدرتمند نمايش يعني هاتاوي و هيو جكمن، هوپر آزمايش ساير بازيگران را در نيويورك و لندن در تابستان گذشته آغاز كرد. جكمن دربارهي اين جلسه گفته است: «بيشتر شبيه به يك كلاس آموزشي بود». او كه برندهي جايزهي «توني» شده بود، مجدداً به قالب زنداني كه تبديل به يك سياستمدار ميشود يعني ژان والژان فرو رفت كه مدام در گريز از دست پليس سرسخت ژاور - با بازي راسل كرو – است. كرو كه چندين هفته زير نظر مربيان صدا به تمرين پرداخت كرو ميگويد: «هرگز چنين چالشي براي آوازخواني در فيلمي نداشتهام. هنوز هم مطمئن نيستم كه چه كردهام.».
هابيت، سفر غيرمنتظره - The Hobbit An Unexpected Journey
اين اقتباس پيتر جكسن از رمان جي. آر. آر تالكين نيز قاعدتاً مانند تريلوژي قبلياش ارباب حلقهها عظيم است. بجز «هابيت» سيزده كوتوله هم براي فتح و دستيابي به گنجينهي اژدها به ستيز برميخيزند. جكسن طي ماهها فيلمبرداري در نيوزيلند با تكنولوژي پيشرفته، ميكوشد داستان زندگي را بازگو كند. مارتين فريمن – كه نقش قهرمان ماجرا بيلبو باگينز را به عهده دارد – ميگويد: «روزها ميآمد و ميگذشت و ما با خودمان نجوا ميكرديم آيا واقعاً اين فيلم تمام ميشود؟». پس از توفيق شگرف جكسن در ارباب حلقهها، و ترجمهي سينمايي افسانهي تالكين، او اكنون تقدير بشري را در اين حماسه دو قسمتي تجسم ميبخشد.
سي دقيقه پس از نيمهشب - Zero Dark Thirty
تحقيق كاترين بيگلو در بازگويي ماجراي به دام انداختن و كشتن اسامه بن لادن، شايد بحث انگيزترين فيلم سال باشد. براي ترسيم اين موضوع پررازورمز، بيگلو به همراه فيلمنامهنويساش مارك بول – كه به خاطر فيلمنامهي مهلكه اسكار گرفتند – به روي قهرمانهاي ناشناس كه در پشت صحنهها براي شكار بن لادن فعاليت كردهاند، تأكيد داشتهاند و به گونهاي نخواستهاند اوباما را به خاطر اين اقدام تحسين كنند. بول گفته است: «هيچ مسألهي سياسي در فيلم وجود ندارد و هيچ نظريهاي هم ارائه داده نميشود... خيليها با تماشاي فيلم حيرت خواهند كرد، و اوباما در فيلم اصلاً ديده نميشود». در فيلم حدود صد نقش با ديالوگ وجود دارد و شخصيتهاي اصلياش چند مأمور سازمان سيا هستند.
اسپيلبرگ واقعا بازیگر عالی هست...:گل: