Maryam
متخصص بخش ادبیات
مجموعه شعر «چهل كلید» از بیژن ارژن، توانایی او را در سرودن رباعی نشان میدهد
بیژن ارژن، شاعر كرمانشاهی از شاعرانی است كه شعرش گاهی دهان به دهان میچرخد و به مثلی نغز در فرهنگ عامه معاصر تبدیل میشود. «چهل كلید» عنوان مجموعه ای است از این شاعر كه توسط نشر تكا به چاپ رسیده است.
بیژن ارژن به قضاوت كتاب های منتشر شده اش، بیشتر وقت و عمر شاعری اش را در سرودن رباعی سپری كرده است. رباعی ها یا چارانه های ارژن را میتوان از دیدگاه مضمون به 4 بخش تقسیم كرد:
رباعی های عاشقانه و عاطفی
رباعی های عاشقانه و عاطفی میان شعرهای ارژن از بسامد بالایی برخوردارند و بیشتر سرودههای به یاد ماندنی ارژن از این گونه اند. ارژن شاعری است با احساس و این عاطفه را بخوبی به مخاطب انتقال میدهد و او را وادار به همذات پنداری با شاعر میكند:
میخواهی از این كلبه تارم بروی
این گونه غریب، از كنارم بروی
یك لقمه نان هست كه با هم بخوریم
امشب به خدا نمیگذارم بروی
عاطفه در این شعر ارژن موج میزند كه باعث ایجاد حس نزدیكی بین مخاطب و شاعر میشود. شاعر بخوبی كلمات را به استخدام زبان درآورده تا صمیمیت خود را به مخاطب منتقل كند:
تنهاتر از آن لك لك پیرم امشب
وامانده و زخمیو اسیرم امشب
دیگر بروید، راحتم بگذارید
تا سر بگذارم و بمیرم امشب
استفاده زیاد از عنصر عاطفه در برخی شعرهای ارژن، باعث رفتن شعرها بر لبه پرتگاه احساسات زدگی شده، هرچند این اتفاق گاهی برای علاقه مندان عام جذاب و شیرین است، اما باعث رنجش مخاطب خاص میشود.
رباعی های فلسفی و عرفانی
قسم دیگر چارانه های ارژن از گونه فلسفی و عرفانی است. این رباعی ها در یك طیف كه یك سر آن اندیشه ناب و سر دیگرش پند و اندرز آمیخته با شعار است، پراكنده شده اند:
شن های روان و ساعت دنیا را
در شیشه گذاشتند، آدم ها را
زین روی به آن روی... چه میگردانند؟
این ساعت كهنه شنی را؛ ما را!
این از آن دست رباعی های ارژن است كه با ایجاد یك تصویر بدیع، فلسفه و اندیشه شاعر را بخوبی به مخاطب منتقل میكند و در نقطه اندیشه ناب قرار میگیرد. هر چند نوع اندیشه مستتر در این شعر به اندیشه خیام نزدیك است، اما ارژن با ایجاد یك تصویر نو اندیشه را به گونه ای دیگر به مخاطب عرضه میكند، اما شعرهایی كه در سر دیگر طیف قرار میگیرند مدام به پند و اندرز مخاطب میپردازند و به صورت كاملاشعاری، حكمت اخلاقی و نصیحت تكراری ارائه میدهند كه این گونه باش و این گونه بزی:
آدم ز دم سرد، بدی میبیند
از آدم نامرد بدی میبیند
هر كس كه ستم كرد گرفتار آمد
هر كس كه بدی كرد، بدی میبیند
كم نیستند این دست شعارهایی كه لابه لای سطرهای شاعرانه ارژن جلوه گرند و میخواهند مانند پدربزرگ ها پند دهند و درس بیاموزند، در حالی كه ادبیات سال هاست وظیفه پند و اندرز دادن به صورت مستقیم را به حوزه های دیگری واگذار كرده است و حتی برای انتقال اندیشه به روش های غیرمستقیم متوسل میشود.
مضامین اجتماعی
ارژن شاعر برج عاج نشین نیست و در میان مردم زندگی میكند و مسائل طبقه پایین دست اجتماع یكی از دستمایه های شعر اوست. بسیارند رباعی های ارژن كه به موضوع فقر میپردازند، اما گاهی تصویری كلاسیك از فقر ارائه میدهند و گاهی تصویری نو:
نقاش، پیاده رو ویك مرد فقیر
آب و رنگ و نیم رخ زرد فقیر
نقاش و فروش شاهكاری هنری
سرما و گرسنگی و شبگرد فقیر
این تصویر را بارها و بارها در قاب تلویزیون و رمان های قرن های 18 و 19 میلادی دیده ایم، تصویری نخ نما و دور از زندگی امروز و بیشتر حاضر در ذهن فانتزی و تصویر پرداز شاعر. اما تصویرهای دیگری هم در رباعی های ارژن به چشم میخورند كه بدیع اند و نزدیك به زندگی. تصویرهایی كه حاكی از مشاهدات و مداقه های شخصی شاعرند. تصویرهایی كه به خاطر واقعی بودن به دل مخاطب مینشینند:
تا بود نبودن و اگر بود شكست
نفرین هر آنچه نیست بر آنچه كه هست
وقتی پسرت حسرت موزی دارد
كه میمونی در قفسی گاز زده است
گاهی در برخی رباعی ها آنقدر تصویر شعر گویاست كه ناخودآگاه مخاطب به یاد داستان های كوتاه چخوف یا همینگوی میافتد. در بعضی آثار ارژن میتوان بوضوح نگاه پرسشگر و اندوهگین چخوف به دنیای نابرابر انسان ها را دریافت:
شب بود و اجاق سرد گاری چی پیر
شد چرخ شكسته، درد گاری چی پیر
با شیهه اسب بی سواری در كوه
از خواب پرید، مرد گاری چی پیر
طبیعت
ارژن در برخی رباعی هایش قاب هایی از طبیعت بی جان یا جاندار را بدون هیچ قضاوتی به مخاطب ارائه میكند. تنها دستی كه ارژن گاه در این قاب ها میبرد، تشبیه است. ارژن در تابلوهای طبیعت بی جانش برای ایجاد شعر از تشبیه كمك میگیرد و این صنعت را در نهایت خیال انگیزی به كار میبرد:
مه بسته تمام راه، بر سینه كوه
انگار نشسته آه، بر سینه كوه
سگ های شكار، خسته در دامن دشت
خرگوش سفید ماه، بر سینه كوه
در این شعر، دست تصویرپرداز شاعر به قلم موی خیال دست یازیده و تابلویی بدیع خلق كرده است.
جان بخشی به اشیاء صنعت دیگری است كه در بسیاری مواقع به كمك شعر ارژن میآید و آن را خواندنی میكند:
بطری ها، چوب پنبه هاشان در گوش
لیوان ها با دهان خواهش خاموش
بطری شكسته، ناگهان انگور
لیوان شكسته، گربه بازیگوش
در این شعر، شاعر اندیشه خود را لابه لای جزئی نگری و بافت ریز شعر پنهان میكند و به مخاطب فرصت و مجال اندیشه و غور میدهد.
شعر ارژن مختصات ویژه ای هم دارد كه موجب تمایز او از دیگران شده است.
استفاده از عنصر طنز
ارژن در برخی رباعی هایش به طعن و طنز، جهان را به سخره میگیرد، بر زشتی هایش میخندد و چهره كاریكاتورگونه اش را برملامیكند. طنز ارژن تلخ است و گزنده و بیشتر از این كه مخاطب را بخنداند او را به فكر فرو میبرد:
جنگ و جنگل؛ درخت و آدم پژمرد
آدم چو موریانه جنگل را خورد
میساخت چقدر نردبان چوبی؟!
نجار كه جنگ هر دو پایش را برد
ارژن بخوبی در آثارش از پارادوكس برای ایجاد موقعیت طنزآمیز بهره میگیرد:
آدم از چوب، سنگ یا آهن نیست
تنها كفش و كلاه و پیراهن نیست
بعد از یك عمر زندگی دانستم
این دنیا جای زندگی كردن نیست
شباهت به داستان كوتاه
عنصر دیگری كه ارژن بخوبی از آن كمك گرفته عنصر روایت است. بسیاری از آثار ارژن به داستان كوتاه كوتاه شبیه است كه ارژن فقط آن را منظوم نموده و عنصر روایت نقش اساسی را در آن ایفا میكند:
با سایه مرد خسته ای در باران
گفتم كه: «چرا نشسته ای در باران؟»
كوبید به دیوار سرش را و گریست
چون پنجره شكسته ای در باران
استخدام اصطلاحات و لغات جدید
یكی از نشانه های زبان نو و پویا، جای گرفتن اصطلاحات و لغات جدید در آن است، به گونه ای كه خوش بنشیند و خود را چون وصله ای ناجور ننمایاند. هرگاه ارژن از اصطلاحات جدید یاری گرفته با استادی و زبردستی كلمه را در مقام خود جای داده و خوش نشانده است:
آدم ها، زنده های كنسرو شده
با گریه ها و خنده های كنسرو شده
میز عصرانه، آسمان دلگیر
آواز پرنده های كنسرو شده
كشف های تصویری
ریزبینی و تیزبینی شاعر باعث ایجاد بافت های ظریفی در شعر شده است. این بافت های تصویری كه نشان از نازكی خیال شاعر دارد، به گریز از روایت های كلان منجر شده است. شاعر گاهی به ارائه یك تصویر ظریف و باریك در شعر بسنده میكند و سپیدخوانی را به عهده مخاطب میگذارد. در این میان این ریزبینی گاه كه با كشف های تصویری همراه میشود، شعری یگانه و زیبا پیش روی مخاطب قرار میدهد و او را به لذتی هنری دعوت میكند:
دنیا در دست خواب گردان ها بود
صحرا مسخ سراب گردان ها بود
مشتی تخمه دهانشان را بسته است
این قصه آفتابگردان ها بود
استفاده از عناصر نمایشی
ارژن در چند رباعی از دیالوگ و عناصر نمایشی سود برده است و این عناصر برایش كارسازی نموده اند و باعث ایجاد تمایز بین این رباعی ها و سایر رباعی های معاصر و قدمایی شده است:
روز اول به شوق و شورم انداخت
روز دوم گور به گورم انداخت
-: «سیگار؟»، نمیكشم، كه چون سیگاری
تا نصفه مرا كشید و دورم انداخت
كوتاه سرایی مسیری است سهل و ممتنع و بیژن ارژن شاعری است توانا كه اندیشه اش را در قالب تنگ رباعی جای داده و بار تصاویر ذهنی اش را بر دوش 4 مصرع افكنده و رباعی بخوبی این متاع را به مقصد شعر رسانده است. هرچند برخی رباعی ها از قافله به دور افتاده اند، اما بیژن ارژن قافله سالار هوشیاری است.
http://www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir
بیژن ارژن، شاعر كرمانشاهی از شاعرانی است كه شعرش گاهی دهان به دهان میچرخد و به مثلی نغز در فرهنگ عامه معاصر تبدیل میشود. «چهل كلید» عنوان مجموعه ای است از این شاعر كه توسط نشر تكا به چاپ رسیده است.
بیژن ارژن به قضاوت كتاب های منتشر شده اش، بیشتر وقت و عمر شاعری اش را در سرودن رباعی سپری كرده است. رباعی ها یا چارانه های ارژن را میتوان از دیدگاه مضمون به 4 بخش تقسیم كرد:
رباعی های عاشقانه و عاطفی
رباعی های عاشقانه و عاطفی میان شعرهای ارژن از بسامد بالایی برخوردارند و بیشتر سرودههای به یاد ماندنی ارژن از این گونه اند. ارژن شاعری است با احساس و این عاطفه را بخوبی به مخاطب انتقال میدهد و او را وادار به همذات پنداری با شاعر میكند:
میخواهی از این كلبه تارم بروی
این گونه غریب، از كنارم بروی
یك لقمه نان هست كه با هم بخوریم
امشب به خدا نمیگذارم بروی
عاطفه در این شعر ارژن موج میزند كه باعث ایجاد حس نزدیكی بین مخاطب و شاعر میشود. شاعر بخوبی كلمات را به استخدام زبان درآورده تا صمیمیت خود را به مخاطب منتقل كند:
تنهاتر از آن لك لك پیرم امشب
وامانده و زخمیو اسیرم امشب
دیگر بروید، راحتم بگذارید
تا سر بگذارم و بمیرم امشب
استفاده زیاد از عنصر عاطفه در برخی شعرهای ارژن، باعث رفتن شعرها بر لبه پرتگاه احساسات زدگی شده، هرچند این اتفاق گاهی برای علاقه مندان عام جذاب و شیرین است، اما باعث رنجش مخاطب خاص میشود.
رباعی های فلسفی و عرفانی
قسم دیگر چارانه های ارژن از گونه فلسفی و عرفانی است. این رباعی ها در یك طیف كه یك سر آن اندیشه ناب و سر دیگرش پند و اندرز آمیخته با شعار است، پراكنده شده اند:
شن های روان و ساعت دنیا را
در شیشه گذاشتند، آدم ها را
زین روی به آن روی... چه میگردانند؟
این ساعت كهنه شنی را؛ ما را!
این از آن دست رباعی های ارژن است كه با ایجاد یك تصویر بدیع، فلسفه و اندیشه شاعر را بخوبی به مخاطب منتقل میكند و در نقطه اندیشه ناب قرار میگیرد. هر چند نوع اندیشه مستتر در این شعر به اندیشه خیام نزدیك است، اما ارژن با ایجاد یك تصویر نو اندیشه را به گونه ای دیگر به مخاطب عرضه میكند، اما شعرهایی كه در سر دیگر طیف قرار میگیرند مدام به پند و اندرز مخاطب میپردازند و به صورت كاملاشعاری، حكمت اخلاقی و نصیحت تكراری ارائه میدهند كه این گونه باش و این گونه بزی:
آدم ز دم سرد، بدی میبیند
از آدم نامرد بدی میبیند
هر كس كه ستم كرد گرفتار آمد
هر كس كه بدی كرد، بدی میبیند
كم نیستند این دست شعارهایی كه لابه لای سطرهای شاعرانه ارژن جلوه گرند و میخواهند مانند پدربزرگ ها پند دهند و درس بیاموزند، در حالی كه ادبیات سال هاست وظیفه پند و اندرز دادن به صورت مستقیم را به حوزه های دیگری واگذار كرده است و حتی برای انتقال اندیشه به روش های غیرمستقیم متوسل میشود.
مضامین اجتماعی
ارژن شاعر برج عاج نشین نیست و در میان مردم زندگی میكند و مسائل طبقه پایین دست اجتماع یكی از دستمایه های شعر اوست. بسیارند رباعی های ارژن كه به موضوع فقر میپردازند، اما گاهی تصویری كلاسیك از فقر ارائه میدهند و گاهی تصویری نو:
نقاش، پیاده رو ویك مرد فقیر
آب و رنگ و نیم رخ زرد فقیر
نقاش و فروش شاهكاری هنری
سرما و گرسنگی و شبگرد فقیر
این تصویر را بارها و بارها در قاب تلویزیون و رمان های قرن های 18 و 19 میلادی دیده ایم، تصویری نخ نما و دور از زندگی امروز و بیشتر حاضر در ذهن فانتزی و تصویر پرداز شاعر. اما تصویرهای دیگری هم در رباعی های ارژن به چشم میخورند كه بدیع اند و نزدیك به زندگی. تصویرهایی كه حاكی از مشاهدات و مداقه های شخصی شاعرند. تصویرهایی كه به خاطر واقعی بودن به دل مخاطب مینشینند:
تا بود نبودن و اگر بود شكست
نفرین هر آنچه نیست بر آنچه كه هست
وقتی پسرت حسرت موزی دارد
كه میمونی در قفسی گاز زده است
گاهی در برخی رباعی ها آنقدر تصویر شعر گویاست كه ناخودآگاه مخاطب به یاد داستان های كوتاه چخوف یا همینگوی میافتد. در بعضی آثار ارژن میتوان بوضوح نگاه پرسشگر و اندوهگین چخوف به دنیای نابرابر انسان ها را دریافت:
شب بود و اجاق سرد گاری چی پیر
شد چرخ شكسته، درد گاری چی پیر
با شیهه اسب بی سواری در كوه
از خواب پرید، مرد گاری چی پیر
طبیعت
ارژن در برخی رباعی هایش قاب هایی از طبیعت بی جان یا جاندار را بدون هیچ قضاوتی به مخاطب ارائه میكند. تنها دستی كه ارژن گاه در این قاب ها میبرد، تشبیه است. ارژن در تابلوهای طبیعت بی جانش برای ایجاد شعر از تشبیه كمك میگیرد و این صنعت را در نهایت خیال انگیزی به كار میبرد:
مه بسته تمام راه، بر سینه كوه
انگار نشسته آه، بر سینه كوه
سگ های شكار، خسته در دامن دشت
خرگوش سفید ماه، بر سینه كوه
در این شعر، دست تصویرپرداز شاعر به قلم موی خیال دست یازیده و تابلویی بدیع خلق كرده است.
جان بخشی به اشیاء صنعت دیگری است كه در بسیاری مواقع به كمك شعر ارژن میآید و آن را خواندنی میكند:
بطری ها، چوب پنبه هاشان در گوش
لیوان ها با دهان خواهش خاموش
بطری شكسته، ناگهان انگور
لیوان شكسته، گربه بازیگوش
در این شعر، شاعر اندیشه خود را لابه لای جزئی نگری و بافت ریز شعر پنهان میكند و به مخاطب فرصت و مجال اندیشه و غور میدهد.
شعر ارژن مختصات ویژه ای هم دارد كه موجب تمایز او از دیگران شده است.
استفاده از عنصر طنز
ارژن در برخی رباعی هایش به طعن و طنز، جهان را به سخره میگیرد، بر زشتی هایش میخندد و چهره كاریكاتورگونه اش را برملامیكند. طنز ارژن تلخ است و گزنده و بیشتر از این كه مخاطب را بخنداند او را به فكر فرو میبرد:
جنگ و جنگل؛ درخت و آدم پژمرد
آدم چو موریانه جنگل را خورد
میساخت چقدر نردبان چوبی؟!
نجار كه جنگ هر دو پایش را برد
ارژن بخوبی در آثارش از پارادوكس برای ایجاد موقعیت طنزآمیز بهره میگیرد:
آدم از چوب، سنگ یا آهن نیست
تنها كفش و كلاه و پیراهن نیست
بعد از یك عمر زندگی دانستم
این دنیا جای زندگی كردن نیست
شباهت به داستان كوتاه
عنصر دیگری كه ارژن بخوبی از آن كمك گرفته عنصر روایت است. بسیاری از آثار ارژن به داستان كوتاه كوتاه شبیه است كه ارژن فقط آن را منظوم نموده و عنصر روایت نقش اساسی را در آن ایفا میكند:
با سایه مرد خسته ای در باران
گفتم كه: «چرا نشسته ای در باران؟»
كوبید به دیوار سرش را و گریست
چون پنجره شكسته ای در باران
استخدام اصطلاحات و لغات جدید
یكی از نشانه های زبان نو و پویا، جای گرفتن اصطلاحات و لغات جدید در آن است، به گونه ای كه خوش بنشیند و خود را چون وصله ای ناجور ننمایاند. هرگاه ارژن از اصطلاحات جدید یاری گرفته با استادی و زبردستی كلمه را در مقام خود جای داده و خوش نشانده است:
آدم ها، زنده های كنسرو شده
با گریه ها و خنده های كنسرو شده
میز عصرانه، آسمان دلگیر
آواز پرنده های كنسرو شده
كشف های تصویری
ریزبینی و تیزبینی شاعر باعث ایجاد بافت های ظریفی در شعر شده است. این بافت های تصویری كه نشان از نازكی خیال شاعر دارد، به گریز از روایت های كلان منجر شده است. شاعر گاهی به ارائه یك تصویر ظریف و باریك در شعر بسنده میكند و سپیدخوانی را به عهده مخاطب میگذارد. در این میان این ریزبینی گاه كه با كشف های تصویری همراه میشود، شعری یگانه و زیبا پیش روی مخاطب قرار میدهد و او را به لذتی هنری دعوت میكند:
دنیا در دست خواب گردان ها بود
صحرا مسخ سراب گردان ها بود
مشتی تخمه دهانشان را بسته است
این قصه آفتابگردان ها بود
استفاده از عناصر نمایشی
ارژن در چند رباعی از دیالوگ و عناصر نمایشی سود برده است و این عناصر برایش كارسازی نموده اند و باعث ایجاد تمایز بین این رباعی ها و سایر رباعی های معاصر و قدمایی شده است:
روز اول به شوق و شورم انداخت
روز دوم گور به گورم انداخت
-: «سیگار؟»، نمیكشم، كه چون سیگاری
تا نصفه مرا كشید و دورم انداخت
كوتاه سرایی مسیری است سهل و ممتنع و بیژن ارژن شاعری است توانا كه اندیشه اش را در قالب تنگ رباعی جای داده و بار تصاویر ذهنی اش را بر دوش 4 مصرع افكنده و رباعی بخوبی این متاع را به مقصد شعر رسانده است. هرچند برخی رباعی ها از قافله به دور افتاده اند، اما بیژن ارژن قافله سالار هوشیاری است.
http://www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir