ahmadfononi
معاونت انجمن
بازيگران سالهاست در تلويزيون و سينما تركتازي ميكنند اما اكنون زمان آن رسيده آثار كمدي نفسي تازه كنند
كمديهاي تلويزيوني ؛ متفاوت از سينما
سريالهاي طنز يكي از جذابترين آثار تلويزيوني در كشور ما هستند البته در كنار اين جذابيت بايد به اين نكته هم اشاره كرد كه اين آثار از معدود كارهاي تلويزيوني است كه توانسته در جامعه فرهنگي و هنري موج ايجاد كند و حتي سينماي كمدي ايران را تحتالشعاع قرار دهد و اين سينما را به پر مخاطبترين گونه سينمايي در ايران تبديل كند.
البته فيلمسازاني كه به اصول سينماي كمدي پايبند هستند با اين موج بشدت مخالفند و معتقدند كه طنزهاي تلويزيوني در دراز مدت باعث شدند تا سطح كيفي آثار سينمايي پايين بيايد؛ چون در اين شرايط مردم به سينما نميآيند كه يك فيلم خوب ببينند بلكه به سينما ميآيند تا خلاصهاي از يك سريال شبانه طنز را تماشا كنند كه بازيگران تلويزيون هم در آن بازي ميكنند.
البته اين تقصير تلويزيون نيست كه سينما براي راحتي و جذب مخاطب بيشتر شبيه تلويزيون شده است. اما اين شبيه شدن براي تلويزيون يك آسيب جدي به همراه داشت؛ بازيگران طنز كه از تلويزيون به سينما رفتند و فعاليت خود را در 2 عرصه سيما و سينما گسترش دادند همه خلاقيت خود را در همان روزهاي اوليه به نمايش گذاشتند و به مرور تبديل به بازيگراني تكراري و كليشهاي شدند.
بازيگراني از اين امتياز برخوردار بودند كه مردم از ديدن آنها و حركات نمايششان خسته نميشدند. براي اين بازيگران فرق نميكرد مقابل دوربين سينما هستند يا تلويزيون. آنها فقط ميدانستند مقابل دوربين آزاد هستند تا با بداههپردازيها و شوخيهاي خود يك اثر طنز را شكل دهند.
در اين شرايط بود كه به گفته بسياري از عوامل سازنده كارهاي طنز كه در پشت دوربين فعاليت ميكنند، شوخيهاي پشت دوربين و شخصي بازيگران مقابل دوربين هم اجرا شد، كارگردان هم چون ميدانست كارش بازيگر محور است نه موضوعمحور و شخصيتمحور، آنها را به حال خود گذاشت و كارش فقط شد بيان اين دو كلمه: دوربين....كات!
وقتي كارگردان همه چيز را به دست بازيگران ميسپارد و فيلمنامه آنقدر قوي و منسجم نيست كه بتواند بازيگر را هدايت كند، كار كمدي يا همان طنز ابتدا از طنز تصويري به سمت طنز كلامي ميرود و وقتي كلمه و كلام اساس كار شد، شوخيهايي كه بيشتر شبيه لودگي است، جاي كمدي موقعيت و شوخيهاي حساب شده را ميگيرد.
اين روند تقريبا در سينما كم و بيش ادامه دارد.سينما چون وابسته به گيشه است براي تجديد حيات سينماي كمدي بايد به فكر چاره اساسي باشد.
مديران سينما هم بايد سليقه و طرز تفكر فيلمسازان را درباره فيلمهاي كمدي تغيير دهند و هم مخاطبان را با فضاي تازهتري آشنا كنند و با ساخت فيلمهاي كمدي با حضور بازيگران جديد ثابت كنند كه سينما با تلويزيون فرق دارد و اگر سينما تبديل به تلويزيون شود به نوعي در راه خودكشي قدم گذاشته است؛ چون چراغ اين نوع سينما به مرور خاموش خواهد شد.
روند اين خاموشي را اكنون در سينماي كمدي ايران ميتوان ديد.مدتي است كه سينماداران به اين نكته پي بردهاند كه بازيگران طناز تلويزيوني ـ سينمايي ديگر قادر به خنداندن مردم نيستند چون به اصطلاح كفگير خلاقيت آنها به ته ديگ خورده و ديگر چيزي براي گفتن ندارند.
شايد به همين دليل هم هست كه اين بازيگران از سينما به شبكه نمايش خانگي مهاجرت كردهاند و فعلا با كارگردانان و تهيهكنندگاني كه فقط به فكر سود خالص هستند، همكاري ميكنند اما تجربه نشان داده است كه مردم اين دوره كه خيلي زود از همه چيز خسته ميشوند، بزودي از آثار طنز شبكه نمايش خانگي هم دلزده خواهند شد.
اما تلويزيون راه و روشش فرق ميكند. تلويزيون به گيشه فكر نميكند. براي اين رسانه مهم است كه مخاطب نظرش چيست و نسبت به آثار كمدي چگونه ميانديشد.
تلويزيون يك رسانه عمومي است كه بايد آموزش را در راس امور خود قرار دهد. تلويزيون ميداند كه بينندگان چشم به صفحه شيشهاي آن دوختهاند تا براي امورات روزمره و رفتارهاي شخصي، الگو پيدا كنند.
مديران تلويزيون ميدانند كه مخاطب امروزي تلويزيون بشدت هوشمند است و سره را از ناسره تشخيص ميدهد و خيلي زود متوجه ميشود كه سازندگان يك اثر براي كارشان چقدر خلاقيت نشان دادهاند و وقت گذاشتهاند و چه زماني از يك فرمول نخنما شده و تكراري استفاده كردهاند.
به همين دليل مديران تلويزيون چند سالي است روي آثار طنز متمركز شدهاند. آنها بدون اينكه صورت مساله را پاك كنند تلاش ميكنند كمديهاي متفاوت را به نمايش بگذارند؛ كمديهايي كه ديگر شبيه فيلمهاي طنز سينمايي نيستند و بازيگران آنها متفاوت هستند.
تلويزيون ميداند كه آثار كمدي بيشترين مخاطب را دارند. مردم به تفريح و خنده نياز دارند به همين دليل به تماشاي فيلمها و سريالهاي كمدي تلويزيون مينشينند. اما تلويزيون ايران يك رسانه ملي است. مردم آن را به خانههاي خود راه ميدهند چون ميدانند كه آثار اين رسانه براي آنها آسيبهاي رواني و فردي به همراه ندارد.
تلويزيون از مخاطب ميليوني استقبال ميكند؛ اما در يك سال گذشته رسانه فراگير تلويزيون نشان داده است كه براي اين مخاطب احترام قائل است و نميخواهد آثاري را براي او به نمايش بگذارد كه سطحي نازل دارند. نمايش آثاري مانند پايتخت و تقدير از سازندگان اين سريال از سوي معاونت سيما نشان داد كه سطح توقع تلويزيون از كمديسازان در چه حد و اندازه است.
همانگونه كه گفته شد بازيگران سالهاست در تلويزيون و سينما تركتازي ميكنند و با استعدادهاي معمولي و نداشتن كمترين خلاقيت در آثار طنز خود را تكرار ميكنند اما اكنون زمان آن رسيده آثار كمدي، هوايي تازه به ريههاي خود وارد كنند.
آثار كمدي بايد فيلمنامه قوي داشته باشند و كارگرداناني خلاق سكان آنها را به دست بگيرند. حالا ديگر كار براي كارگرداناني كه بازيگران را مقابل دوربين آزاد ميگذارند تا آنها خود را بارها و بارها تكرار كنند، سخت شده است. مخاطبان ذهن فعال و هوشمندي دارند و با ديدن اولين سكانسها و صحنهها از يك فيلم و سريال متوجه ميشوند كه اين اثر يك كار متفاوت است يا اثري است كه سالهاست در مسير تكرار حركت ميكند.
همه اين عوامل باعث شده كه كمديسازي كه تا يكي، دو سال پيش كاري راحت و بيدردسر بود به كاري دشوار براي كارگردانان و تهيهكنندگان تلويزيون تبديل شده است.
بيراه نيست اگر بگوييم كه تلويزيون هر چند سابقه طولاني در زمينه طنز دارد اما اكنون بار ديگر وارد مرحله آزمون و خطا شده است.
كارگردانان، بازيگران و فيلمنامهنويسان جديد را به اين نوع كارها دعوت ميكند حتي ساخت اثري را به آنها ميسپارد اما اين ريسك را هم نميكند كه كار با اين عوامل را ادامه بدهد يا اثري را كه آنها ساختهاند حتما به روي آنتن بفرستد.
كارهاي كمدي حالا تبديل به پاشنه آشيل تلويزيون شدهاند اگر اين آثار ضعيف يا تكراري باشند، اعتبار رسانه ملي را خدشهدار ميكنند.
حالا ديگر مخاطبان تلويزيون كمكم ميآموزند كه برنامههاي تلويزيون را هم براي تماشا انتخاب كنند و مسلما تلويزيون تمايل ندارد كه يك كار كمدي را روي آنتن بفرستد كه مردم آن را از فهرست برنامههاي انتخابي خود حذف كنند.
البته مدتي است كه ديگر براي گردانندگان تلويزيون ميزان رضايتمندي مردم از يك اثر در اولويت قرار گرفته و ميزان مخاطبان رديف دوم را به خود اختصاص داده است. در چنين شرايطي است كه بايد اميدوار بود چرا كه اتفاقات خوبي در زمينه كمديهاي تلويزيوني در راه است.
كمديهاي تلويزيوني ؛ متفاوت از سينما
سريالهاي طنز يكي از جذابترين آثار تلويزيوني در كشور ما هستند البته در كنار اين جذابيت بايد به اين نكته هم اشاره كرد كه اين آثار از معدود كارهاي تلويزيوني است كه توانسته در جامعه فرهنگي و هنري موج ايجاد كند و حتي سينماي كمدي ايران را تحتالشعاع قرار دهد و اين سينما را به پر مخاطبترين گونه سينمايي در ايران تبديل كند.
البته اين تقصير تلويزيون نيست كه سينما براي راحتي و جذب مخاطب بيشتر شبيه تلويزيون شده است. اما اين شبيه شدن براي تلويزيون يك آسيب جدي به همراه داشت؛ بازيگران طنز كه از تلويزيون به سينما رفتند و فعاليت خود را در 2 عرصه سيما و سينما گسترش دادند همه خلاقيت خود را در همان روزهاي اوليه به نمايش گذاشتند و به مرور تبديل به بازيگراني تكراري و كليشهاي شدند.
بازيگراني از اين امتياز برخوردار بودند كه مردم از ديدن آنها و حركات نمايششان خسته نميشدند. براي اين بازيگران فرق نميكرد مقابل دوربين سينما هستند يا تلويزيون. آنها فقط ميدانستند مقابل دوربين آزاد هستند تا با بداههپردازيها و شوخيهاي خود يك اثر طنز را شكل دهند.
در اين شرايط بود كه به گفته بسياري از عوامل سازنده كارهاي طنز كه در پشت دوربين فعاليت ميكنند، شوخيهاي پشت دوربين و شخصي بازيگران مقابل دوربين هم اجرا شد، كارگردان هم چون ميدانست كارش بازيگر محور است نه موضوعمحور و شخصيتمحور، آنها را به حال خود گذاشت و كارش فقط شد بيان اين دو كلمه: دوربين....كات!
وقتي كارگردان همه چيز را به دست بازيگران ميسپارد و فيلمنامه آنقدر قوي و منسجم نيست كه بتواند بازيگر را هدايت كند، كار كمدي يا همان طنز ابتدا از طنز تصويري به سمت طنز كلامي ميرود و وقتي كلمه و كلام اساس كار شد، شوخيهايي كه بيشتر شبيه لودگي است، جاي كمدي موقعيت و شوخيهاي حساب شده را ميگيرد.
اين روند تقريبا در سينما كم و بيش ادامه دارد.سينما چون وابسته به گيشه است براي تجديد حيات سينماي كمدي بايد به فكر چاره اساسي باشد.
مديران سينما هم بايد سليقه و طرز تفكر فيلمسازان را درباره فيلمهاي كمدي تغيير دهند و هم مخاطبان را با فضاي تازهتري آشنا كنند و با ساخت فيلمهاي كمدي با حضور بازيگران جديد ثابت كنند كه سينما با تلويزيون فرق دارد و اگر سينما تبديل به تلويزيون شود به نوعي در راه خودكشي قدم گذاشته است؛ چون چراغ اين نوع سينما به مرور خاموش خواهد شد.
روند اين خاموشي را اكنون در سينماي كمدي ايران ميتوان ديد.مدتي است كه سينماداران به اين نكته پي بردهاند كه بازيگران طناز تلويزيوني ـ سينمايي ديگر قادر به خنداندن مردم نيستند چون به اصطلاح كفگير خلاقيت آنها به ته ديگ خورده و ديگر چيزي براي گفتن ندارند.
شايد به همين دليل هم هست كه اين بازيگران از سينما به شبكه نمايش خانگي مهاجرت كردهاند و فعلا با كارگردانان و تهيهكنندگاني كه فقط به فكر سود خالص هستند، همكاري ميكنند اما تجربه نشان داده است كه مردم اين دوره كه خيلي زود از همه چيز خسته ميشوند، بزودي از آثار طنز شبكه نمايش خانگي هم دلزده خواهند شد.
اما تلويزيون راه و روشش فرق ميكند. تلويزيون به گيشه فكر نميكند. براي اين رسانه مهم است كه مخاطب نظرش چيست و نسبت به آثار كمدي چگونه ميانديشد.
تلويزيون يك رسانه عمومي است كه بايد آموزش را در راس امور خود قرار دهد. تلويزيون ميداند كه بينندگان چشم به صفحه شيشهاي آن دوختهاند تا براي امورات روزمره و رفتارهاي شخصي، الگو پيدا كنند.
مديران تلويزيون ميدانند كه مخاطب امروزي تلويزيون بشدت هوشمند است و سره را از ناسره تشخيص ميدهد و خيلي زود متوجه ميشود كه سازندگان يك اثر براي كارشان چقدر خلاقيت نشان دادهاند و وقت گذاشتهاند و چه زماني از يك فرمول نخنما شده و تكراري استفاده كردهاند.
به همين دليل مديران تلويزيون چند سالي است روي آثار طنز متمركز شدهاند. آنها بدون اينكه صورت مساله را پاك كنند تلاش ميكنند كمديهاي متفاوت را به نمايش بگذارند؛ كمديهايي كه ديگر شبيه فيلمهاي طنز سينمايي نيستند و بازيگران آنها متفاوت هستند.
تلويزيون ميداند كه آثار كمدي بيشترين مخاطب را دارند. مردم به تفريح و خنده نياز دارند به همين دليل به تماشاي فيلمها و سريالهاي كمدي تلويزيون مينشينند. اما تلويزيون ايران يك رسانه ملي است. مردم آن را به خانههاي خود راه ميدهند چون ميدانند كه آثار اين رسانه براي آنها آسيبهاي رواني و فردي به همراه ندارد.
تلويزيون از مخاطب ميليوني استقبال ميكند؛ اما در يك سال گذشته رسانه فراگير تلويزيون نشان داده است كه براي اين مخاطب احترام قائل است و نميخواهد آثاري را براي او به نمايش بگذارد كه سطحي نازل دارند. نمايش آثاري مانند پايتخت و تقدير از سازندگان اين سريال از سوي معاونت سيما نشان داد كه سطح توقع تلويزيون از كمديسازان در چه حد و اندازه است.
همانگونه كه گفته شد بازيگران سالهاست در تلويزيون و سينما تركتازي ميكنند و با استعدادهاي معمولي و نداشتن كمترين خلاقيت در آثار طنز خود را تكرار ميكنند اما اكنون زمان آن رسيده آثار كمدي، هوايي تازه به ريههاي خود وارد كنند.
آثار كمدي بايد فيلمنامه قوي داشته باشند و كارگرداناني خلاق سكان آنها را به دست بگيرند. حالا ديگر كار براي كارگرداناني كه بازيگران را مقابل دوربين آزاد ميگذارند تا آنها خود را بارها و بارها تكرار كنند، سخت شده است. مخاطبان ذهن فعال و هوشمندي دارند و با ديدن اولين سكانسها و صحنهها از يك فيلم و سريال متوجه ميشوند كه اين اثر يك كار متفاوت است يا اثري است كه سالهاست در مسير تكرار حركت ميكند.
همه اين عوامل باعث شده كه كمديسازي كه تا يكي، دو سال پيش كاري راحت و بيدردسر بود به كاري دشوار براي كارگردانان و تهيهكنندگان تلويزيون تبديل شده است.
بيراه نيست اگر بگوييم كه تلويزيون هر چند سابقه طولاني در زمينه طنز دارد اما اكنون بار ديگر وارد مرحله آزمون و خطا شده است.
كارگردانان، بازيگران و فيلمنامهنويسان جديد را به اين نوع كارها دعوت ميكند حتي ساخت اثري را به آنها ميسپارد اما اين ريسك را هم نميكند كه كار با اين عوامل را ادامه بدهد يا اثري را كه آنها ساختهاند حتما به روي آنتن بفرستد.
كارهاي كمدي حالا تبديل به پاشنه آشيل تلويزيون شدهاند اگر اين آثار ضعيف يا تكراري باشند، اعتبار رسانه ملي را خدشهدار ميكنند.
حالا ديگر مخاطبان تلويزيون كمكم ميآموزند كه برنامههاي تلويزيون را هم براي تماشا انتخاب كنند و مسلما تلويزيون تمايل ندارد كه يك كار كمدي را روي آنتن بفرستد كه مردم آن را از فهرست برنامههاي انتخابي خود حذف كنند.
البته مدتي است كه ديگر براي گردانندگان تلويزيون ميزان رضايتمندي مردم از يك اثر در اولويت قرار گرفته و ميزان مخاطبان رديف دوم را به خود اختصاص داده است. در چنين شرايطي است كه بايد اميدوار بود چرا كه اتفاقات خوبي در زمينه كمديهاي تلويزيوني در راه است.