شعر زیر که قرار میدم رو بارها شنیدین اما شاید بعضی ها نمیدونن این شعر چرا گفته شده
....................
«خواجه حافظ هنگام خروج از شیراز به قصد یزد این غزل را سروده و برای شاه شجاع فرستاده است تا اگر ساعیان و دشمنان خروج او را از شیراز دستاویز دیگری سازند ، خواجه حافظ عذر تقصیر خواسته باشد و علت خروج خود را بی مهری و بی عنایتی هایی که خلاف انتظارش از شاه شجاع درباره او معمول گردیده متذکر شده باشد و ضمناً همچنان خود را نسبت به شاه شجاع دوست و در وفا و محبت خود را پایبند مراهم گذشتهی او معرفی کندتا سفر او به یـزد نتواند برای معاندانش وسیله و حربهی دیگری شود که بر خشم و غضب شاه شجاع بیافزاید. همچنین چون سفر او به یزد و به نزد شاه یحیی که هم برادرزاده و هم داماد شاه شجاع بود نمیتوانست این سفر و یا پناهندگی را گونه ای هتک حرمت و احترام دشمنی و خصومت از جانب خواجه حافظ تلقی کنند و به شمار آورند.
با این همه خواجه حافظ که عمیقاً به شیراز دل بسته بوده است و خود می دانسته که نخواهد توانست مدت زیـادی از شهر مورد علاقه اش دور بماند این است که با دور اندیشی هنگامی که تن بدین سفر اجباری می دهد، با سرودن غزلهایی خطاب به شاه شجاع می کوشد که رشته الفت و آشنایی را با او نیز پاره نکند و نگسلد و نرم نرمک بار دیگر خاطر شاه را از ملالی که یافته و گرد کدورتی که بر آن نشسته بزداید و مصفا دارد ، و زمینه را برای بازگشت خود به موطن و مسکن مألوفش آماده سازد ، غزلی که به شرح و توجیه آن می پردازیم همچنان که گفتیم در آغاز این سفر سروده شده و طرف خطاب در آن نیز شاه شجاع است.»
....................
«خواجه حافظ هنگام خروج از شیراز به قصد یزد این غزل را سروده و برای شاه شجاع فرستاده است تا اگر ساعیان و دشمنان خروج او را از شیراز دستاویز دیگری سازند ، خواجه حافظ عذر تقصیر خواسته باشد و علت خروج خود را بی مهری و بی عنایتی هایی که خلاف انتظارش از شاه شجاع درباره او معمول گردیده متذکر شده باشد و ضمناً همچنان خود را نسبت به شاه شجاع دوست و در وفا و محبت خود را پایبند مراهم گذشتهی او معرفی کندتا سفر او به یـزد نتواند برای معاندانش وسیله و حربهی دیگری شود که بر خشم و غضب شاه شجاع بیافزاید. همچنین چون سفر او به یزد و به نزد شاه یحیی که هم برادرزاده و هم داماد شاه شجاع بود نمیتوانست این سفر و یا پناهندگی را گونه ای هتک حرمت و احترام دشمنی و خصومت از جانب خواجه حافظ تلقی کنند و به شمار آورند.
با این همه خواجه حافظ که عمیقاً به شیراز دل بسته بوده است و خود می دانسته که نخواهد توانست مدت زیـادی از شهر مورد علاقه اش دور بماند این است که با دور اندیشی هنگامی که تن بدین سفر اجباری می دهد، با سرودن غزلهایی خطاب به شاه شجاع می کوشد که رشته الفت و آشنایی را با او نیز پاره نکند و نگسلد و نرم نرمک بار دیگر خاطر شاه را از ملالی که یافته و گرد کدورتی که بر آن نشسته بزداید و مصفا دارد ، و زمینه را برای بازگشت خود به موطن و مسکن مألوفش آماده سازد ، غزلی که به شرح و توجیه آن می پردازیم همچنان که گفتیم در آغاز این سفر سروده شده و طرف خطاب در آن نیز شاه شجاع است.»