میخوام درباره محرم بنویسم
ماه محرم بود داشتم میرفتم پادگان ساعت 2شب از جلو زیارت رد شدم دیدم یک دختر با دوتا پسر دارن قدم میزنند (جنبه خوبم نمیشد بگیری)
چون اگر خواهر برادر بودن دست تو دس راه نمیرفتن و.....
منظورم اینه مادر بدبخت چی فکر میکرد؟الان داره عبادت میکنه؟
رفتم طرف لباس سیاه پوشیده بود مو سیخ دخترم چنان فشنی کرده بود انگار جنیفر لوپزه یا سر عروسی امده بود.
گفتم بجا ثواب کباب میشم.
الان چند سالی میشه نه لباس سیاه میپوشم نه هیت میرم(بخاطر خودم چون حضرت حسین رو بزرگ میدونم نمیخوام با رفتن به اینجا ها خراب بشه)
البته موزیکم گوش نمیدم (اونم بخاطر خودم نه حرف کسی چون احترام باشه)
داشتم رد میشدم (این نوشته ها قدیمی هست نه مال الان) یک جا یارو کوبیده میداد عین روز محشر بود.وایسادم گفتم من دارم میرم پادگان باسه بچها یک چند دست بگیریم بخوریم.
چند دیقه بعد فحش ها شروع شد هنگ کردم گفتم بیخیال وسط دعوای اینا مام یک کتکی میخوریم(به من فحش نمیدادن ها)
اره محرم غذاش معروف شده؟
تو سومالی هم این کارا مکنند؟
کارگرای کنار خیابون نشسته بودن یکی پول کرایه نداشت دیدم یکی اورد شربت بهش داد چند قدمیشم یک ماشین امده بود به حساب به این کارگرا غذا بده.
دیدم ماشین هایی که رد میشدنم وایسادن غذا بگیرن.
اون گارگره نرفت نونشو در اورد با ماست زد.
با خودم خندیدم گفتم اونا از این هم گشنه ترن.
رفیقم امده بهم میگه ممد بیا بیریم هیت میگم باشه. بعد گفت یک دختره دیروز تو فلان هیت اوکی کردم عجب چیزیه.
گفتم مهرزاد من کار دارم گفت تو الان گفتی میام گفتم یک هو پیش امد.
اره دیدم چه تیپی زده ولی با خودم فکر کردم کلان منم جایی برم خوشتیپ میرم.ولی ژل و ادکلن فلان بو کفش فلان مارک نمیپوشم هرجایی...
این مطلب رو زودتر گذاشته بودم. ولی به یک دلیلی نشد
دوستان موافق تشکر بزنند مخالم توهین نکنند هرکاری دوست دارن دیگه بکنند.ماه محرم بود داشتم میرفتم پادگان ساعت 2شب از جلو زیارت رد شدم دیدم یک دختر با دوتا پسر دارن قدم میزنند (جنبه خوبم نمیشد بگیری)
چون اگر خواهر برادر بودن دست تو دس راه نمیرفتن و.....
منظورم اینه مادر بدبخت چی فکر میکرد؟الان داره عبادت میکنه؟
رفتم طرف لباس سیاه پوشیده بود مو سیخ دخترم چنان فشنی کرده بود انگار جنیفر لوپزه یا سر عروسی امده بود.
گفتم بجا ثواب کباب میشم.
الان چند سالی میشه نه لباس سیاه میپوشم نه هیت میرم(بخاطر خودم چون حضرت حسین رو بزرگ میدونم نمیخوام با رفتن به اینجا ها خراب بشه)
البته موزیکم گوش نمیدم (اونم بخاطر خودم نه حرف کسی چون احترام باشه)
داشتم رد میشدم (این نوشته ها قدیمی هست نه مال الان) یک جا یارو کوبیده میداد عین روز محشر بود.وایسادم گفتم من دارم میرم پادگان باسه بچها یک چند دست بگیریم بخوریم.
چند دیقه بعد فحش ها شروع شد هنگ کردم گفتم بیخیال وسط دعوای اینا مام یک کتکی میخوریم(به من فحش نمیدادن ها)
اره محرم غذاش معروف شده؟
تو سومالی هم این کارا مکنند؟
کارگرای کنار خیابون نشسته بودن یکی پول کرایه نداشت دیدم یکی اورد شربت بهش داد چند قدمیشم یک ماشین امده بود به حساب به این کارگرا غذا بده.
دیدم ماشین هایی که رد میشدنم وایسادن غذا بگیرن.
اون گارگره نرفت نونشو در اورد با ماست زد.
با خودم خندیدم گفتم اونا از این هم گشنه ترن.
رفیقم امده بهم میگه ممد بیا بیریم هیت میگم باشه. بعد گفت یک دختره دیروز تو فلان هیت اوکی کردم عجب چیزیه.
گفتم مهرزاد من کار دارم گفت تو الان گفتی میام گفتم یک هو پیش امد.
اره دیدم چه تیپی زده ولی با خودم فکر کردم کلان منم جایی برم خوشتیپ میرم.ولی ژل و ادکلن فلان بو کفش فلان مارک نمیپوشم هرجایی...
و خیلی چیزهای دیگر...