mortozpasha
New member
فرهنگ ایرانی چطور بر ذهن مردمان این سرزمین اثر گذاشته؟ ایرانی ها با آدم های مصر و آمریکا و اتریش و چین چقدر شباهت دارند؟ و چقدر متفاوت اند؟
سال 1987 یهودا امیر و ایریت شارون تلاش کردند شش مطالعه از بین پژوهش هایی که در مجلات معتبر روانشناسی اجتماعی چاپ شده بود را در اسرائیل تکرار کنند. حدود نیمی از فرضیاتی که در مطالعات آمریکایی تائید شده بود در اسرائیل رد شد. نتایج جدیدی هم به دست آمد که در مطالعات اصلی دیده نشده بود. و این فقط یکی از پژوهش هایی است که می گوید تئوری ها و نتایجی که از جوامع غربی به دست آمده لزوما در جاهای دیگر صادق نیست.
حجم عمده تولید (و مصرف) علم در غرب خصوصا آمریکا صورت می گیرد. و آنچه به روانشناسی مربوط است بیشتر محصول استفاده از نمونه هایی است که در دانشگاه های آمریکا و در رشته روانشناسی تحصیل می کنند و به عنوان بخشی از درس مقدمات روانشناسی قبول می کنند در آزمایش ها شرکت کنند(student pool). بررسی ژورنال های معتبر روانشناسی بین سالهای 2003 تا 2007 نشان می دهد 68 درصد آزمودنی های تحقیقات منتشر شده و 73 درصد نویسندگان اول این مقالات آمریکایی هستند.
سوگیری تحقیقات به نفع (یا ضررِ) جماعتی خاص از کشورهایی خاص تعمیم نتایج پژوهش به همه انسانهاکه معمولا ایده آل روانشناسان است را دشوار می کند و کاربرد یافته ها را محدود. راه حل اما در خود روانشناسی پیگیری شده: روانشناسی فرهنگی و روانشناسی بین فرهنگی.
در ایران گرچه به قصد کشف "خویشتن خویش" و "خودشناسی" و "یافتن علل عقب ماندگی ایران" دنبال تاثیر فرهنگ بر شخصیت ایرانیان گشته اند، روانشناسی فرهنگی و بین فرهنگی جریان پژوهشی جدی ای نبوده و نیست. آنچه در قالب سازگاری ایرانی (مهدی بازرگان)، خلقیات ما ایرانیان (محمد علی جمالزاده) و بیست عامل عقب ماندگی ایرانیان (مصطفی ملکیان) نوشته یا گفته شده بیشتر مشاهدات پراکنده و نظرات کلی و نه چندان دقیق نویسندگان است تا پژوهشی جدی بر پایه یافته های تجربی.
در دانشکده های روانشناسی هم خبر چندانی نیست. استثناهایی مثل بررسی مناطق درگیر در پردازش موسیقی سنتی ایرانی و برخی کارهای نیما قربانی (هر دو در دانشگاه تهران) را کنار بگذاریم چیز چندانی باقی نمی ماند. تلاش هایی هم توسط ایرانیان دانشگاه های غربی صورت گرفته. اینکه چطور ارزشهای مقدس می تواند منطق هزینه-فایده را به هم بریزد و بر برنامه هسته ای ایران اثر بگذارد توسط مرتضی دهقانی(دانشگاه کالیفرنیای جنوبی) و همکارانش بررسی شده. علی دستمالچیان، منصور جاویدان و کامران علم (دانشگاه های لت بریج، کالگری و ویکتوریای کانادا) هم رابطه رهبری (در حیطه مدیریت) و فرهنگ ایرانی را بررسی کرده اند. با وجود این قبیل تحقیقات پراکنده تحقیقات روانشناسی فرهنگی و بین فرهنگی که حول فرهنگ ایرانی شکل گرفته باشد نادر است.
گرچه در حیطه روانشناسی فرهنگی و بین فرهنگی هم حرف اول و آخر با غربی هاست پیشرفت آسیای شرقی با وضعیت ایران و باقی کشورهای خاورمیانه قابل مقایسه نیست(اسرائیل تا حدی مستثنی است). در واقع حجم عمده تحقیقات بین فرهنگی مقایسه مردمان آسیای شرقی با غربی هاست. در ایران با وجود تاکید مسئولان نظام مقدس بر بومی سازی، کار چندانی توسط نهادهای مرتبط صورت نگرفته است. جز تصفیه دانشگاه ها از عناصر "نامناسب"، جدی ترین کار چپاندن چند درس بی ربط در لیست دروس جدید رشته روانشناسی است. اساتید رشته روانشناسی هم چه در گفتگو با رسانه ها و چه مسئولان عالی کشور چیزی نشان نداده اند که امیدوار بود بتوانند از فرصت ترس از "علوم انسانی غربی" برای جذب بودجه به نفع تحقیقات فرهنگی و بین فرهنگی با استاندارهای رایج علمی استفاده کنند.
کشوری که در آن جدال پایان ناپذیر فرهنگ ها و خرده فرهنگ ها هر روز در جریان است موقعیتی بکر فراهم می کند برای پژوهش. جدال هایی که در قالب های متنوع و سرگرم کننده مثل آب بازی و دست گیری آبپاش ها یا درگیری بر سر اندازه عرفی و شرعی خشتک و مانتو و روسری یا قالب های جدی تر مثل حذف نگاه عرفی به سیاست در جریان است می تواند محرک تحقیقات جالبی باشد. اگر اراده ای برای پژوهش های فرهنگی و بین فرهنگی وجود داشت سوالاتی می توانست بهتر پاسخ داده شود:
آیا مردمان این سرزمین بین هنجارهای اخلاقی (که نقض شان به دیگران آسیب می رساند) و هنجارهای عرفی (که شکستنشان فقط از لحاظ اجتماعی نامناسب است) تفاوت قایل می شوند؟ و آیا خرده فرهنگ های ایرانی از این جهت تفاوتی دارند؟
آیا درک اخلاقی مبتنی بر غیرت و شرم که در آن عقاید دیگران عاملی است کلیدی در تصمیم گیری اخلاقی توجیه کننده قتل های ناموسی است؟ یا حتی فرهنگ مبتنی بر حقوق هم می تواند به چنین خشونتی منتهی شود؟
ایرانی ها رفتار افراد را مثل ژاپنی ها بیشتر به موقعیت نسبت می دهند یا مثل آمریکایی ها عوامل فردی را علت اصلی می دانند؟
فرهنگ ایرانی چطور بر ذهن مردمان این سرزمین اثر گذاشته؟ ایرانی ها با آدم های مصر و آمریکا و اتریش و چین چقدر شباهت دارند؟ و چقدر متفاوت اند؟ هنوز نمی دانیم.
دانشجوی روان شناسی
سال 1987 یهودا امیر و ایریت شارون تلاش کردند شش مطالعه از بین پژوهش هایی که در مجلات معتبر روانشناسی اجتماعی چاپ شده بود را در اسرائیل تکرار کنند. حدود نیمی از فرضیاتی که در مطالعات آمریکایی تائید شده بود در اسرائیل رد شد. نتایج جدیدی هم به دست آمد که در مطالعات اصلی دیده نشده بود. و این فقط یکی از پژوهش هایی است که می گوید تئوری ها و نتایجی که از جوامع غربی به دست آمده لزوما در جاهای دیگر صادق نیست.
حجم عمده تولید (و مصرف) علم در غرب خصوصا آمریکا صورت می گیرد. و آنچه به روانشناسی مربوط است بیشتر محصول استفاده از نمونه هایی است که در دانشگاه های آمریکا و در رشته روانشناسی تحصیل می کنند و به عنوان بخشی از درس مقدمات روانشناسی قبول می کنند در آزمایش ها شرکت کنند(student pool). بررسی ژورنال های معتبر روانشناسی بین سالهای 2003 تا 2007 نشان می دهد 68 درصد آزمودنی های تحقیقات منتشر شده و 73 درصد نویسندگان اول این مقالات آمریکایی هستند.
سوگیری تحقیقات به نفع (یا ضررِ) جماعتی خاص از کشورهایی خاص تعمیم نتایج پژوهش به همه انسانهاکه معمولا ایده آل روانشناسان است را دشوار می کند و کاربرد یافته ها را محدود. راه حل اما در خود روانشناسی پیگیری شده: روانشناسی فرهنگی و روانشناسی بین فرهنگی.
در ایران گرچه به قصد کشف "خویشتن خویش" و "خودشناسی" و "یافتن علل عقب ماندگی ایران" دنبال تاثیر فرهنگ بر شخصیت ایرانیان گشته اند، روانشناسی فرهنگی و بین فرهنگی جریان پژوهشی جدی ای نبوده و نیست. آنچه در قالب سازگاری ایرانی (مهدی بازرگان)، خلقیات ما ایرانیان (محمد علی جمالزاده) و بیست عامل عقب ماندگی ایرانیان (مصطفی ملکیان) نوشته یا گفته شده بیشتر مشاهدات پراکنده و نظرات کلی و نه چندان دقیق نویسندگان است تا پژوهشی جدی بر پایه یافته های تجربی.
در دانشکده های روانشناسی هم خبر چندانی نیست. استثناهایی مثل بررسی مناطق درگیر در پردازش موسیقی سنتی ایرانی و برخی کارهای نیما قربانی (هر دو در دانشگاه تهران) را کنار بگذاریم چیز چندانی باقی نمی ماند. تلاش هایی هم توسط ایرانیان دانشگاه های غربی صورت گرفته. اینکه چطور ارزشهای مقدس می تواند منطق هزینه-فایده را به هم بریزد و بر برنامه هسته ای ایران اثر بگذارد توسط مرتضی دهقانی(دانشگاه کالیفرنیای جنوبی) و همکارانش بررسی شده. علی دستمالچیان، منصور جاویدان و کامران علم (دانشگاه های لت بریج، کالگری و ویکتوریای کانادا) هم رابطه رهبری (در حیطه مدیریت) و فرهنگ ایرانی را بررسی کرده اند. با وجود این قبیل تحقیقات پراکنده تحقیقات روانشناسی فرهنگی و بین فرهنگی که حول فرهنگ ایرانی شکل گرفته باشد نادر است.
گرچه در حیطه روانشناسی فرهنگی و بین فرهنگی هم حرف اول و آخر با غربی هاست پیشرفت آسیای شرقی با وضعیت ایران و باقی کشورهای خاورمیانه قابل مقایسه نیست(اسرائیل تا حدی مستثنی است). در واقع حجم عمده تحقیقات بین فرهنگی مقایسه مردمان آسیای شرقی با غربی هاست. در ایران با وجود تاکید مسئولان نظام مقدس بر بومی سازی، کار چندانی توسط نهادهای مرتبط صورت نگرفته است. جز تصفیه دانشگاه ها از عناصر "نامناسب"، جدی ترین کار چپاندن چند درس بی ربط در لیست دروس جدید رشته روانشناسی است. اساتید رشته روانشناسی هم چه در گفتگو با رسانه ها و چه مسئولان عالی کشور چیزی نشان نداده اند که امیدوار بود بتوانند از فرصت ترس از "علوم انسانی غربی" برای جذب بودجه به نفع تحقیقات فرهنگی و بین فرهنگی با استاندارهای رایج علمی استفاده کنند.
کشوری که در آن جدال پایان ناپذیر فرهنگ ها و خرده فرهنگ ها هر روز در جریان است موقعیتی بکر فراهم می کند برای پژوهش. جدال هایی که در قالب های متنوع و سرگرم کننده مثل آب بازی و دست گیری آبپاش ها یا درگیری بر سر اندازه عرفی و شرعی خشتک و مانتو و روسری یا قالب های جدی تر مثل حذف نگاه عرفی به سیاست در جریان است می تواند محرک تحقیقات جالبی باشد. اگر اراده ای برای پژوهش های فرهنگی و بین فرهنگی وجود داشت سوالاتی می توانست بهتر پاسخ داده شود:
آیا مردمان این سرزمین بین هنجارهای اخلاقی (که نقض شان به دیگران آسیب می رساند) و هنجارهای عرفی (که شکستنشان فقط از لحاظ اجتماعی نامناسب است) تفاوت قایل می شوند؟ و آیا خرده فرهنگ های ایرانی از این جهت تفاوتی دارند؟
آیا درک اخلاقی مبتنی بر غیرت و شرم که در آن عقاید دیگران عاملی است کلیدی در تصمیم گیری اخلاقی توجیه کننده قتل های ناموسی است؟ یا حتی فرهنگ مبتنی بر حقوق هم می تواند به چنین خشونتی منتهی شود؟
ایرانی ها رفتار افراد را مثل ژاپنی ها بیشتر به موقعیت نسبت می دهند یا مثل آمریکایی ها عوامل فردی را علت اصلی می دانند؟
فرهنگ ایرانی چطور بر ذهن مردمان این سرزمین اثر گذاشته؟ ایرانی ها با آدم های مصر و آمریکا و اتریش و چین چقدر شباهت دارند؟ و چقدر متفاوت اند؟ هنوز نمی دانیم.
دانشجوی روان شناسی