• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

مرغ بهشتی

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
شبی را با من ای مرغ سحرخیزان ، سحر کردی

سحر چون آفتاب از آشیان من ، سفر کردی


هنوزم از شبستان وفا بوی عبیر آید

که چون شمع عبیر آگین ، شبی با من سحر کردی


صفا کردی و درویشی ، بمیرم خاک پایت را

که شاهی محتشم بودی و با درویش سر کردی


چو دو مرغ دلاویزی ، به تنگ هم شدیم ... افسوس

همای من ... پریدی و مرا بی بال و پر کردی


تو کز آبشخور ِ نزهتگه ِ افلاکیان بودی

چرا بر مرغکی خاکی و زندانی گذر کردی


مگر از گوشه ی چشمی دگر ، طرحی دگر ریزی

که از آن یک نظر .... بنیاد من زیر و زبر کردی


به یاد چشم تو اُنسم بود با لاله ی وحشی

غزال من ... مرا سر گشته ی کوه و کمر کردی


به گردشهای چشم ِ آسمانی ... از همان اول

مرا در عشق ... از این آفاق گردیها خبر کردی


به پای بوته ها گِریَم ... به یاد دامن مادر

که از طفلی ...مرا آواره از مُلک پدر کردی


ز گَرد کاروان گیرم ... سراغ محمل لیلی

چو مجنونم ... به گِردِ کاروانها ... پی سپر کردی


چه آتشپاره ای بودی.... الا ای کیمیای دل

که از برقی مس ِ آلوده با زنگار ... زر کردی


به شعر شهریار اکنون ... زر افشانند در آفاق

چه خوش پیرانه سر ما را به شیدایی سمر کردی






شهریار

 
بالا