hamid_rahmati
کاربر ويژه
وقتی از تو دل بریدم
جز خودت چیزی ندیدم
پی هر کسی که رفتم
آخرش به تو رسیدم
حالا که رفتم و گشتم
می بینم تکی
تو دنیا
نمی شه تو رو عوض کرد
حتی با شبای رؤیا
انگار آسمون نمی خواس
ببینه ماها رو با هم
یادته لحظه ی آخر
زیر اون بارون نم نم
گل سرختو گرفتی
دادی دستم گل مریم
حالا که رفتم و گشتم
می بینم تکی تو دنیا
نمی شه تو رو عوش
کرد
حتی با شبای رؤیا
دس من نبود نه از تو
بلکه از خودم گذشتم
با یه خورجین پر غربت
پی سرپناه می گشتم
همه چیم ولی تو بودی
جنگلم کوهم و دشتم
عشقتو خواستم بذارم
لای خاطرات دفتر
اما یاد تو نمی گذاشت
میومد
دوباره از سر
توی یک غروب جمعه
اصل مطلبو نوشتم
پی هیچ کس نمی گردم
چون تویی اول و آخر
حالا که رفتم و گشتم
می بینم تکی تو دنیا
نمی شه تو رو عوض کرد
حتی با شبای رؤیا
دریاها هنوز کبودن
بعضیا هنوز حسودن
هم واسه تو می نویسم
هم اونایی که نبودن
حالا که رفتم و گشتم
می بینم تکی تو دنیا
نمی شه تو رو عوض کرد
حتی با شبای رؤیا
اسمتو ، عشقتو رفته
تو رگ و تو خون و ریشه
یادته خواستی بمونم
ناله کردم که نمی شه
حالا عمریه اسیرم
توی دام زرد
غربت
اما اسمشه که نیستی
با منی همش همیشه
حالا که رفتم و گشتم
می بینم تکی تو دنیا
نمی شه تو رو عوض کرد
حتی با شبای رؤیا
من که تقصیری نداشتم
تلخه قانون جدایی
من و تو سرش نمی شه
می زنه چه تیشه هایی
من که چشمام توی غربت
هنوزم پیت می گرده
ولی حق داری بگی که
اینا حرفه ، بی وفایی
حالا که رفتم و گشتم
می بینم تکی تو دنیا
نمی شه تو رو عوض کرد
حتی با شبای رؤیا
جرم ما چی بود عزیزم
که ما رو قربونی کردن
خودشون رهان و آزاد
ماها رو
زندونی کردن
دل سنگشون نمی خواس
عاشق همدیگه باشیم
تو رو اونجا ، منو اینجا
ساکن بیرونی کردن
حالا که رفتم و گشتم
می بینم تکی تو دنیا
نمی شه تو رو عوض کرد
حتی با شبای رؤیا
جز خودت چیزی ندیدم
پی هر کسی که رفتم
آخرش به تو رسیدم
حالا که رفتم و گشتم
می بینم تکی
تو دنیا
نمی شه تو رو عوض کرد
حتی با شبای رؤیا
انگار آسمون نمی خواس
ببینه ماها رو با هم
یادته لحظه ی آخر
زیر اون بارون نم نم
گل سرختو گرفتی
دادی دستم گل مریم
حالا که رفتم و گشتم
می بینم تکی تو دنیا
نمی شه تو رو عوش
کرد
حتی با شبای رؤیا
دس من نبود نه از تو
بلکه از خودم گذشتم
با یه خورجین پر غربت
پی سرپناه می گشتم
همه چیم ولی تو بودی
جنگلم کوهم و دشتم
عشقتو خواستم بذارم
لای خاطرات دفتر
اما یاد تو نمی گذاشت
میومد
دوباره از سر
توی یک غروب جمعه
اصل مطلبو نوشتم
پی هیچ کس نمی گردم
چون تویی اول و آخر
حالا که رفتم و گشتم
می بینم تکی تو دنیا
نمی شه تو رو عوض کرد
حتی با شبای رؤیا
دریاها هنوز کبودن
بعضیا هنوز حسودن
هم واسه تو می نویسم
هم اونایی که نبودن
حالا که رفتم و گشتم
می بینم تکی تو دنیا
نمی شه تو رو عوض کرد
حتی با شبای رؤیا
اسمتو ، عشقتو رفته
تو رگ و تو خون و ریشه
یادته خواستی بمونم
ناله کردم که نمی شه
حالا عمریه اسیرم
توی دام زرد
غربت
اما اسمشه که نیستی
با منی همش همیشه
حالا که رفتم و گشتم
می بینم تکی تو دنیا
نمی شه تو رو عوض کرد
حتی با شبای رؤیا
من که تقصیری نداشتم
تلخه قانون جدایی
من و تو سرش نمی شه
می زنه چه تیشه هایی
من که چشمام توی غربت
هنوزم پیت می گرده
ولی حق داری بگی که
اینا حرفه ، بی وفایی
حالا که رفتم و گشتم
می بینم تکی تو دنیا
نمی شه تو رو عوض کرد
حتی با شبای رؤیا
جرم ما چی بود عزیزم
که ما رو قربونی کردن
خودشون رهان و آزاد
ماها رو
زندونی کردن
دل سنگشون نمی خواس
عاشق همدیگه باشیم
تو رو اونجا ، منو اینجا
ساکن بیرونی کردن
حالا که رفتم و گشتم
می بینم تکی تو دنیا
نمی شه تو رو عوض کرد
حتی با شبای رؤیا