• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

مشکلات

hamid_rahmati

کاربر ويژه
در يك مزرعه، تعدادى از حيوانات به همراه صاحب مزرعه زندگى مى‌كردند. يك روز، خر مزرعه توى چاه افتاد. حيوانات جمع شدند و شروع كردند به سر و صدا كردن، تا صاحب مزرعه فكرى براى نجات خر بيچاره بكند. بعد از كمى فكر كردن، چيزى به ذهن مزرعه‌دار رسيد. خر پير بود و چاه هم بايد پُر مى‌شد!
مزرعه‌دار همسايه‌ها را صدا كرد و به هر يك از آنها بيلى داد و همگى با هم شروع كردند به پركردن چاه!
خرهمان اوّل فهميد چه اتفاقى در حال افتادن است. ابتدا شروع كرد با صداى مهيبى فرياد زدن، ولى اندكى بعد ساكت شد و همه را در حيرت فرو برد!
در حالى كه آنها داشتند با بيل خاك روى سر آن خر بيچاره مى‌ريختند، بعداز هر چند تا بيل خاك، خر تكانى مى‌خورد و خودش را به بالاى خاك‌ها مى‌كشيد.خر، همين‌جورى ادامه داد تا يك دفعه پريد و از چاه بيرون آمد وفرار كرد.
نتيجه :مشكلات، مانند تَلى از خاك بر سر ما مى‌ريزند و در چنين شرايطى همواره دو انتخاب داريم :اوّل: اين‌كه اجازه بدهيم مشكلات ما را زنده به گور كنند.
دوم: اين‌كه از مشكلات سكّويى بسازيم براى صعود.
حالا با ماست كه كدام را انتخاب كنى...به خاطر داشته باشيد كه در دنيا هيچ بن‌بستى وجود ندارد! يا راهى خواهيد يافت، يا راهى خواهيد ساخت.و هرگز فراموش نكنيد وقتى اشتباهىمى‌كنيد و بعدآ سرپوش مى‌گذاريد، حتمآ روزى بايد پاسخگو باشيد!
 
بالا