Reza Sharifi
مدير ارشد تالار
اتاق پسر (به ایتالیایی: La stanza del figlio) یک فیلم ایتالیایی محصول ۲۰۰۱ به کارگردانی نانی مورتی است. این فیلم به یک خانواده و زندگی آنها پس از مرگ پسرشان و تاثیراتی که این مصیبت از نظر روانی بر خانواده گذاشته، میپردازد. داستان فیلم در آکونا (ایتالیا) و اطراف آن میگذرد.
فیلم اتاق پسر نانی مورتی درام تلخی است که خیلی واقعگرایانه بیننده را با خود همراه می کند تا او هم فقدان ((آندری )) را به وضوح درک وهضم کند.فیلمی که از نیمه به بعد تراژیک شده تا تنهایی واز خود بیگانگی حسرت بار آدمهای داستان را به بیننده نشان دهد ((آندری )) پسر نوجوان وکم حرف حانواده در یک غواصی غرق می شود و اعضای خانواده بعد ازمرگ او تحمل فقدان او را ندارند.پدر خانواده که همانند ((آندری ))فردی ساکت وخونسرد است وبه قدری این خصوصیت شخصیتی جیواانی که روانکاو است در فیلم بارز ونمود دارد که بیننده همیشه دوست دارد بداند در ذهن جیوانی چه می گذارد وچگونه است که با وجود شغلش (روانکاوی بیماران روانی)هیچگونه عکس العملی که بشود او را تخطئه کرد از او سر نمی زند.شاید بشود گفت سیطره ی شغلی جیوانی وحرکات ورفتار او بیشترین تاثیر را برفیلم وبیننده می گذارد وبیننده رادر یک حالت انفعالی قرار می دهد تا با یک اتفاق نادر که همان مرگ آندری است بیننده را تحت تاثیر قرار دهد اما هیچگونه کاری از دست شخصیت های داستان بر نمی آید ((آندری )) مرده است واو باز نمی گردد.حتی اگر اعضای خانواده از یکدیگر جدا شده وگمان برند که با پناه بردن به تنهایی وانزوا می توانند التیام پیدا کنند حتی اگردوست دختر آندری را به خانه شان دعوت کنند حتی اگر موسیقی های مورد علاقه او را بشنوند اما نه آنها باید فقدان اندری را بپذیرند حتی اگرهر چیزشکسته را مانند لیوان ،فنجان وقوری آشپزخانه شان را چسب زده وتوانسته باشند دوباره مورد استفاده قرار دهند هرچند جیوانی مجبور است با شنیدن جمله ی کشیش در مراسم ترحیم ((آندری )) دچار خشم انفعالی شود وتحمل پذیرش این جمله که ((هر استادی اگر می دانست چه وقت دزی از او می شود هیچگاه از او دزدی نمی شد واین خواست خداست ))را نداشته باشد اما نباید فراموش کند که خود اووهر روانشناس دیگری در این موقعیت ها با بیان چنین جملاتی بیماری که درمرحله ای حاد قرار دارند را دلداری می دهند ونباید فراموش کند که قلب انسانها وذهن آدمیان هم ترمیم پذیر وانعطاف پذیر است وبلکه انسان موجودی است که عاد ت می کند به عبارت دیگر انسان موجودی فراموشکار است.اما داستان فیلم در مورد تحمل فقدان دیگران وپذیرش مرگ آندری نیست داستان وحسرت اندوهبار پدر در مورد ناگفته های آندری است موضوعی که به شخصیت آندری وتنهایی وکم حرفی او مربوط می شود.کم حرفی وسکوتی که ما درشخصیت پدر فیلم هم می بینیم گلایه ی زن جیوانی از همسرش حتی در وقتی که آندری را از دست داده اند که ((تو هیچگاه با دیگران حرف نمیزنی ))به نظر می رسد سکوت جیوانی وآندری حتی زمانی که با یکدیگر مشغول قدم زدن هستنند هم معانی عمیق دیگری دارد که هر بیننده به فراخور ذهنیت خود می تواند برداشتی ازآن ها داشته باشد ما نباید فراموش کنیم که فیلم از داستان به سرقت رفتن یک فسیل در مدرسه که به آندری ودوستش مظنون بودند شروع شد.پدر ومادر با اینکه باور داشتنند دزدیدن فسیل کار آندری ودوستش نیست اما در نهایت آندری با وجود اینکه با پدرش به گردش وقدم زدن در خیابان ها پرداخت وبا اینکه ساعت های زیادی با یکدیگر ورزش می کردند وبا یکدیگر نزدیک بودند اما آندری هیچگاه حرف دلش را با پدرش نگفت واز نظرروانشناسی کار خلاف کردن در محیطی مثل مدرسه برای پدر روانکاو معانی مبهمی در بردارد معانی که بیننده باید خود به کشف آن نایل آید. آندری با وجود اینکه پدرش به او نزدیک است وغیر مستقیما خواهان شنیدن حرف دل آندری است اما او به پیش مادرش می رود واعتراف می کند که فسیل را او ودوستش برداشته وفقط هدفشان از اینکار این بوده که آن را از نزدیک ببینند ودرنهایت طی اتفاقی غیر ارادی فسیل شکسته است.اگر بخواهیم عمیقتر فیلم رابررسی کنیم باید بگوییم خانواده ای که درفیلم قرار دارند حتی تا قبل از مرگ آندری هم خانواده ای بی جنب وجوشی اند انگار همه آن ها در حال فکر کردن واندیشه اند وخودشان از زندگیشان لذت چندانی نمی برند بلکه حتی هر گونه رفتار وواکنشی را هم تفسیر وتعبیر می کنند انگار که منظوری نهفته در آن وجود دارد مثل به سرقت رفتن وشکستن فسیل واین موضوع در شخصیت جیوانی که صاف وراست راه می رود وما بیشتر مواقع اورا در سکوت می بینیم که پشت سر بیماری که روی تخت روانکاوی دراز کشیده ودرحال تداعی آزاد است بیشتر نمودار می شود هرچند او گاهی با لباس ورزشی به دویدن در حومه وخیابان های شهر می پردازد اما این دویدن وورزش کردن انفعال وخونسرد بودن او را توجیه نمی کندو به معنی دیگرما گاهی فکر می کنیم که شخصیت های فیلم افسرده اند وفقط گاهی دلخوشی ها وتفریح های کوچکی دارند مثل سکانسی که همه اعضای خانواده در ماشین با یکدیگرهمزمان شروع به زمزمه ترانه ای که ازرادیو پخش اتومبیل پخش می شود می کنند.بهتر است راجع به جیوانی بگوییم که او به خاطر شغلش زمان کمی را با خانواده اش مجبور است سپری کند شغل او بی تحرکی در او بوجود آورده واو به خاطر شغلش راجع به هر واکنش ورفتار آدمیان هم دچار تفسیر وتعبیر است تفسیری وتعبیری گاه اشتباه همانند سکانسی که پدر تفسیری اشتباه از بازی آندری دارد ووقتی بعد از اتمام بازی به آندری می گوید که بازی نمیکردی واز روی قصد واراده بازی راباختی آندری به او می گوید نه فقط امروز خوب بازی نکردم پس می شود گفت پدر خود فکرش مشغول است وتشویش دارد از یک طرف در موردخانواده خود واز طرفی دیگر در مورد درمان بیماران.پس باید گفت او احساس گناه دارد واو از احساس گناهی مبهم در رنج وعذاب است احساسی که در فیلم با سکوت وبی تحرکی او نشان داده وپرس وجوهایش در مورد آندری واینکه او به نظرش افسرده است واو دوست ندارد برنده شود واز قصد باخته است و...وهمه این تفکرات جیوانی راجع به رفتاردیگران از نظر روانشناسی به معنی فرافکنی است ودر واقع این خود جیوانی است که افسرده است واین را به دیگران نسبت می دهد وشاید هم بشود گفت مکانیسم تعکیس کارن هورنای است همانند فردی که افسرده است ووقتی به محیطی وارد می شود بنا به اقتضائات ذهنی وروحی وروانی ناهشیارش افراد دیگر را هم افسرده گمان می پندارد. این است موضوع اصلی ذهن جیوانی روانکاوی که مشغول کارخویش است اما در واقع افسرده است وبیمارانش درمان نمی شوند وفرآیند درمان پیش نمی رود. آنچه که باعث برجسته شدن فیلم اتاق پسر می شود قرار دادن شخصیت وموضوع داستان فیلم در یک خانواده فرهیخته که پدری روانکاو دارد است.قرار دادن جیوانی در یک موقعیت فشار روانی وحاد تا به بیننده بیاموزد که هر روانکاو وروانشناسی وبلکه هر آدمی با قرار گرفتن در این موقعیت ها انتظار رفتاری جز افسردگی وخشم از او نمیتوان داشت وآنها افرادی جان سخت واستثنائی نیستنند.موضوع دیگر انتخاب نام فیلم است (( اتاق پسر)) این عبارت که اشاره به ذهن وفردیت آندری دارد اما بدون بررسی وتحلیل فیلم نامی بیگانه ودور از ذهن برای بیننده جلوه می کنند ومقصود کارگردان از اتاق پسر استنباط نمی شود حال اگر با وجو بودن یادداشت ودستخطی از او در اتاقش می شد به این فیلم جلوه ای عینی تر وعاطفی تر بخشیدکه چنین چیزی در فیلم جز با دیدن عکس های آندری از اتاقش که برای دوست دخترش فرستاده بود میسر نمی شود وما حتی متوجه نمی شویم در عکس ها که جیوانی از نظر میگذراند جز یاد وخاطره ی آندری که فقدان او را نشان می دهد آیا چیز دیگری هم کارگردان ونویسنده برای گفتن دارند که از قلم انداخته باشند ویا نتوانسته باشند القا کنند که مسلما هم چنین است؟
نوروز علي واثقي

فیلم اتاق پسر نانی مورتی درام تلخی است که خیلی واقعگرایانه بیننده را با خود همراه می کند تا او هم فقدان ((آندری )) را به وضوح درک وهضم کند.فیلمی که از نیمه به بعد تراژیک شده تا تنهایی واز خود بیگانگی حسرت بار آدمهای داستان را به بیننده نشان دهد ((آندری )) پسر نوجوان وکم حرف حانواده در یک غواصی غرق می شود و اعضای خانواده بعد ازمرگ او تحمل فقدان او را ندارند.پدر خانواده که همانند ((آندری ))فردی ساکت وخونسرد است وبه قدری این خصوصیت شخصیتی جیواانی که روانکاو است در فیلم بارز ونمود دارد که بیننده همیشه دوست دارد بداند در ذهن جیوانی چه می گذارد وچگونه است که با وجود شغلش (روانکاوی بیماران روانی)هیچگونه عکس العملی که بشود او را تخطئه کرد از او سر نمی زند.شاید بشود گفت سیطره ی شغلی جیوانی وحرکات ورفتار او بیشترین تاثیر را برفیلم وبیننده می گذارد وبیننده رادر یک حالت انفعالی قرار می دهد تا با یک اتفاق نادر که همان مرگ آندری است بیننده را تحت تاثیر قرار دهد اما هیچگونه کاری از دست شخصیت های داستان بر نمی آید ((آندری )) مرده است واو باز نمی گردد.حتی اگر اعضای خانواده از یکدیگر جدا شده وگمان برند که با پناه بردن به تنهایی وانزوا می توانند التیام پیدا کنند حتی اگردوست دختر آندری را به خانه شان دعوت کنند حتی اگر موسیقی های مورد علاقه او را بشنوند اما نه آنها باید فقدان اندری را بپذیرند حتی اگرهر چیزشکسته را مانند لیوان ،فنجان وقوری آشپزخانه شان را چسب زده وتوانسته باشند دوباره مورد استفاده قرار دهند هرچند جیوانی مجبور است با شنیدن جمله ی کشیش در مراسم ترحیم ((آندری )) دچار خشم انفعالی شود وتحمل پذیرش این جمله که ((هر استادی اگر می دانست چه وقت دزی از او می شود هیچگاه از او دزدی نمی شد واین خواست خداست ))را نداشته باشد اما نباید فراموش کند که خود اووهر روانشناس دیگری در این موقعیت ها با بیان چنین جملاتی بیماری که درمرحله ای حاد قرار دارند را دلداری می دهند ونباید فراموش کند که قلب انسانها وذهن آدمیان هم ترمیم پذیر وانعطاف پذیر است وبلکه انسان موجودی است که عاد ت می کند به عبارت دیگر انسان موجودی فراموشکار است.اما داستان فیلم در مورد تحمل فقدان دیگران وپذیرش مرگ آندری نیست داستان وحسرت اندوهبار پدر در مورد ناگفته های آندری است موضوعی که به شخصیت آندری وتنهایی وکم حرفی او مربوط می شود.کم حرفی وسکوتی که ما درشخصیت پدر فیلم هم می بینیم گلایه ی زن جیوانی از همسرش حتی در وقتی که آندری را از دست داده اند که ((تو هیچگاه با دیگران حرف نمیزنی ))به نظر می رسد سکوت جیوانی وآندری حتی زمانی که با یکدیگر مشغول قدم زدن هستنند هم معانی عمیق دیگری دارد که هر بیننده به فراخور ذهنیت خود می تواند برداشتی ازآن ها داشته باشد ما نباید فراموش کنیم که فیلم از داستان به سرقت رفتن یک فسیل در مدرسه که به آندری ودوستش مظنون بودند شروع شد.پدر ومادر با اینکه باور داشتنند دزدیدن فسیل کار آندری ودوستش نیست اما در نهایت آندری با وجود اینکه با پدرش به گردش وقدم زدن در خیابان ها پرداخت وبا اینکه ساعت های زیادی با یکدیگر ورزش می کردند وبا یکدیگر نزدیک بودند اما آندری هیچگاه حرف دلش را با پدرش نگفت واز نظرروانشناسی کار خلاف کردن در محیطی مثل مدرسه برای پدر روانکاو معانی مبهمی در بردارد معانی که بیننده باید خود به کشف آن نایل آید. آندری با وجود اینکه پدرش به او نزدیک است وغیر مستقیما خواهان شنیدن حرف دل آندری است اما او به پیش مادرش می رود واعتراف می کند که فسیل را او ودوستش برداشته وفقط هدفشان از اینکار این بوده که آن را از نزدیک ببینند ودرنهایت طی اتفاقی غیر ارادی فسیل شکسته است.اگر بخواهیم عمیقتر فیلم رابررسی کنیم باید بگوییم خانواده ای که درفیلم قرار دارند حتی تا قبل از مرگ آندری هم خانواده ای بی جنب وجوشی اند انگار همه آن ها در حال فکر کردن واندیشه اند وخودشان از زندگیشان لذت چندانی نمی برند بلکه حتی هر گونه رفتار وواکنشی را هم تفسیر وتعبیر می کنند انگار که منظوری نهفته در آن وجود دارد مثل به سرقت رفتن وشکستن فسیل واین موضوع در شخصیت جیوانی که صاف وراست راه می رود وما بیشتر مواقع اورا در سکوت می بینیم که پشت سر بیماری که روی تخت روانکاوی دراز کشیده ودرحال تداعی آزاد است بیشتر نمودار می شود هرچند او گاهی با لباس ورزشی به دویدن در حومه وخیابان های شهر می پردازد اما این دویدن وورزش کردن انفعال وخونسرد بودن او را توجیه نمی کندو به معنی دیگرما گاهی فکر می کنیم که شخصیت های فیلم افسرده اند وفقط گاهی دلخوشی ها وتفریح های کوچکی دارند مثل سکانسی که همه اعضای خانواده در ماشین با یکدیگرهمزمان شروع به زمزمه ترانه ای که ازرادیو پخش اتومبیل پخش می شود می کنند.بهتر است راجع به جیوانی بگوییم که او به خاطر شغلش زمان کمی را با خانواده اش مجبور است سپری کند شغل او بی تحرکی در او بوجود آورده واو به خاطر شغلش راجع به هر واکنش ورفتار آدمیان هم دچار تفسیر وتعبیر است تفسیری وتعبیری گاه اشتباه همانند سکانسی که پدر تفسیری اشتباه از بازی آندری دارد ووقتی بعد از اتمام بازی به آندری می گوید که بازی نمیکردی واز روی قصد واراده بازی راباختی آندری به او می گوید نه فقط امروز خوب بازی نکردم پس می شود گفت پدر خود فکرش مشغول است وتشویش دارد از یک طرف در موردخانواده خود واز طرفی دیگر در مورد درمان بیماران.پس باید گفت او احساس گناه دارد واو از احساس گناهی مبهم در رنج وعذاب است احساسی که در فیلم با سکوت وبی تحرکی او نشان داده وپرس وجوهایش در مورد آندری واینکه او به نظرش افسرده است واو دوست ندارد برنده شود واز قصد باخته است و...وهمه این تفکرات جیوانی راجع به رفتاردیگران از نظر روانشناسی به معنی فرافکنی است ودر واقع این خود جیوانی است که افسرده است واین را به دیگران نسبت می دهد وشاید هم بشود گفت مکانیسم تعکیس کارن هورنای است همانند فردی که افسرده است ووقتی به محیطی وارد می شود بنا به اقتضائات ذهنی وروحی وروانی ناهشیارش افراد دیگر را هم افسرده گمان می پندارد. این است موضوع اصلی ذهن جیوانی روانکاوی که مشغول کارخویش است اما در واقع افسرده است وبیمارانش درمان نمی شوند وفرآیند درمان پیش نمی رود. آنچه که باعث برجسته شدن فیلم اتاق پسر می شود قرار دادن شخصیت وموضوع داستان فیلم در یک خانواده فرهیخته که پدری روانکاو دارد است.قرار دادن جیوانی در یک موقعیت فشار روانی وحاد تا به بیننده بیاموزد که هر روانکاو وروانشناسی وبلکه هر آدمی با قرار گرفتن در این موقعیت ها انتظار رفتاری جز افسردگی وخشم از او نمیتوان داشت وآنها افرادی جان سخت واستثنائی نیستنند.موضوع دیگر انتخاب نام فیلم است (( اتاق پسر)) این عبارت که اشاره به ذهن وفردیت آندری دارد اما بدون بررسی وتحلیل فیلم نامی بیگانه ودور از ذهن برای بیننده جلوه می کنند ومقصود کارگردان از اتاق پسر استنباط نمی شود حال اگر با وجو بودن یادداشت ودستخطی از او در اتاقش می شد به این فیلم جلوه ای عینی تر وعاطفی تر بخشیدکه چنین چیزی در فیلم جز با دیدن عکس های آندری از اتاقش که برای دوست دخترش فرستاده بود میسر نمی شود وما حتی متوجه نمی شویم در عکس ها که جیوانی از نظر میگذراند جز یاد وخاطره ی آندری که فقدان او را نشان می دهد آیا چیز دیگری هم کارگردان ونویسنده برای گفتن دارند که از قلم انداخته باشند ویا نتوانسته باشند القا کنند که مسلما هم چنین است؟
نوروز علي واثقي