Reza Sharifi
مدير ارشد تالار
ساعت ها نام فیلمی است بر اساس رمان ساعت ها اثر مایکل کانینگهام از کمپانی پارامونت پیکچرزو میراماکس که در سال ۲۰۰۲ توسط استفن دالدری با هنرمندی نیکول کیدمن، جولین مور و مریل استریپ ساخته شد.
اعطای جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن به نیکول کیدمن در سال ۲۰۰۲
نامزد اسکار بازیگر مکمل مرد، اد هریس در سال ۲۰۰۲
نامزد اسکار بازیگر مکمل زن، جولین مور در سال ۲۰۰۲
نامزد اسکار بهترین کارگردان، استفن دالدری در سال ۲۰۰۲
نامزد اسکار بهترین فیلم نامه، دیوید میر در سال ۲۰۰۲
نامزد اسکار بهترین تدوین و بهترین طراحی در سال ۲۰۰۲
نامزد اسکار بهترین موسیقی متن فیلم، فیلیپ گلاس در سال ۲۰۰۲
این فیلم همچنین جوایز بسیاری در جشنواره فیلم برلین، بوستون، بریتیش آکادمی، لس آنجلس، لاس وگاس را به خود اختصاص داده است.
این بار فیلمی دیدم که نقد کردنش برام از هر نظر سخته ، نمی دونم فیلم بر روی من تاثیر گذاشته یا نویسنده بزرگی مثل خانم ویرجینیا وولف، که انگار این خانوم رو من تو گذشته ی نزدیکم دیدم و باش مدتی زندگی کردم و حالا از دستش دادم.نمی دونم به هر حال نتونستم ننویسم و حتی نتونستم بنویسم. این بار سعی میکنم کسی رو معرفی کنم که بنای ساخت این فیلم شده خانم ورجینیا وولف (M.A) .
با آشنایی مختصری با خانم ورجینیا وولف درک بهتری از فیلم خواهید داشت.
فیلم بر اساس رمانی نوشته ی مایکل کانینگهام می باشد که البته خود این رمان بر گرفته از رمان «خانم دالوی» نوشته ی ورجینیا وولف نویسنده ی بنام انگلیسی میباشد.داستان فیلم نمایانگر زندگی سه زن در سه دوره ی مختلف است.
ويرجينيا وولف (نيكول كيدمن) در دهه 1920 ، در اطراف لندن زندگی میکند . وی مطابق با شخصیت واقعی خود در حال نوشتن کتاب خانوم دالوی می باشد. كلاريسا وان (مريل استريپ) در سال 2001 ناشر و ويراستار است ، زني است كه مانند شخصيت هم نام خود كلاريسا دالووي در رمان خانم دالووي نوشته ويرجينيا وولف قصد برگزاري يك ميهماني براي ريچارد، دوست نزديك خود را دارد. لورا براون (جوليان مور) در سال 1951زندگی میکند . زني خانه دار و باردار است كه كتاب خانم دالووي را مي خواند. او نیز با خواندن این کتاب به دنبال هوییت از دست رفنه خود است. از سوي ديگر، ريچارد، نويسنده بااستعداد، كه به ايدز مبتلا شده، به نوعي وارث امروزي ويرجينيا وولف و لورا بران به حساب مي آيد. ویرجینیا وولف نویسنده ی بنام انگلیسی نمونه ی یک زن فمینیست بوده است و در این فیلم نیز ما به وضوح فضای فمینیستی و زندگی سه زن را در سه دوران مختلف در یک روز دنبال میکنیم.
یکی رمان را مینویسد دیگری میخواند و ان یکی انجام میدهد . در این میان میبینیم که هر سه زن به طوری درگیر این رمان هستند و هر سه به گونه ای در آن دخیل اند. ویرجینیا در انتظار ورود خواهر و فرزندانش است (مهمانی) . کلاریسا در تکاپوی راه اندازی مهمانی برای بزرگداشت ریچارد و لورا به فکر درست کردن کیکی برای تولد همسرش(مهمانی).تمامی شخصیت ها در این روز به سوی خودکشی سوق داده میشوند. ویرجینیا دست به خودکشی میزند در حالی که همسرش را دوست دارد . لورا نیز بین زندگی برای خود یا دیگری دست به انتخاب میزند.
ویرجینیا وولف
ویرجینیا وولف (28 مارس 1941- 25 ژانویه)، بانوی نویسندهٔ انگلیسی بود که آثار برجستهای چون به سوی فانوس دریایی، خانم دالووی ، اتاقی از اآن خود به رشته تحریر در آورده است.
او در آدلين ويرجينيا استفن لندن بهدنیا آمد و مادرش را وقتی سهساله بود از دست داد . پدرش ، لسلی استیفن ، منتقد برجسته آثار ادبی عصر ویکتوریا و از فیلسوفان مشهور لاادری گرا بود . ویرجینیا از کتابخانه غنی پدر بهره بسیاری برد و از جوانی دیدگاههای ادبی خود را که متمایل به شیوههای بدیع نویسندگانی چون جیمز جویس، هنری جمیز و مارسل پروست بود در مطبوعات بهچاپ میرساند. ویرجینیا پس از مرگ پدرش در ۲۲ سالگیاش (سال 1904) ، بعد از آنکه توانست از زیر سلطه برادر ناتنیاش جورج داکورت آزاد شود ، استقلال تازهای را تجربه کرد . برپایی جلسات بحث دوستانه همراه خواهرش ونسا، و برادرش توبی و دوستان آنها تجربه نو و روشنفکرانهای برای آنها بود . در این جلسهها سر و وضع و جنسیت افراد مهم نبود بلکه قدرت تفکر و استدلال آنها بود که اهمیت داشت . علاوه بر این ، ویرجینیا همراه خواهر و برادرش به سفر و کسب تجربه نیز میپرداخت . استقلال مالی ویرجینیا در جوانی و پیش از مشهور شدن ، از طریق ارثیه مختصر پدرش، ارثیه برادرش، توبی که در سال 1906 بر اثر حصبه درگذشت و ارثیه عمهاش ، کارولاین امیلیا استفن (که در کتاب اتاقی از آن خود بدان اشاره کرده است) به دست آمد. او در سال 1912 با لئونارد وولف کارمند پیشین اداره دولتی سیلان و دوست قدیمی برادرش ازدواج کرد و همراه با همسرش انتشارات هوکارث را در سال 1917 برپا کردند انتشاراتی که آثار نویسندگان جوان و گمنام آن هنگام (از جمله کاترین منسفیلد و تی.ای.الیوت) را منتشر کرد. طی جنگ های جهانی اول و دوم بسیاری از دوستان خود را از دست داد که باعث افسردگی شدید او شد و در نهایت در تاریخ (28 مارس 1941) پس از اتمام آخرین رمان خود بهنام «بین دو پرده نمایش»، خسته و رنجور از وقایع جمگ جهانی دوم و تحت تأثیر روحیه حساس و شکننده خود ، با جیبهای پر از سنگ به «رودخانه اوز» در «رادمال» رفت و خود را غرق کرد.او یکی از بنیانگذاران بنیاد بلومزبری بود.
ویرجینیا وولف نویسنده رمانهای تجربی است که سعی در تشریح واقعیتهای درونی انسان را دارد. نظرات فمینیستی وی که از روح حساس و انتقادی او سرچشمه یافته ، در دهه ششم قرن بیستم تحولی در نظریات جنبش زنان پدید آورد . وی در نگارش از سبک سیال ذهن بهره گرفته است.
ويرجينيا وولف بعدها از پيشروان نهضت مدرنيسم در ادبيات داستاني شد. كساني كه معتقد بودند ادبيات بايد خود را از هر قيد و وابستگي به سوژه برهاند و فقط حول داستان گويي كليشه اي حركت نكند. كتابهاي «خانم دالووي» و «موج ها» نمونه هاي روشني از اين دست هستند. درا ين كتابها درون گرايي و جملاتي كه در اذهان كارآكترها مي آيد اما بر زبان جاري نمي شوند و تشريح ديدگاههاي مختلف ذهن انسان حرف اول را مي زند و بيش از آن كه شرح زندگي يك سري آدم مقصود نظر باشد، حركت هاي بديع ذهن آدمي وتأثير آن بر اجتماع مدنظر قرارگرفته است.
با اين حال ويرجينيا وولف زندگي ناآرامي داشت كه بر نوشته ها و كارآكترهايي كه خلق مي كرد، اثر مي گذاشت.
در سال ۱۹۱۳ اقدام به خودكشي كرد اما نتيجه اي نگرفت و پس از آن نيز هرگز آرام نداشت. در سال ۱۹۱۳ اقدام به خودكشي كرد اما نتيجه اي نگرفت و پس از آن نيز هرگز آرام نداشت.
رمان«خانم دالووي»
در رمان «خانم دالووي» وولف همهي سنتهاي طرح و پيرنگ داستان را ميشكند و به صنعت جريان سيال ذهن كه به دنياي دروني شخصيتها نقب ميزند، روي ميآورد. در ضمن، اين رمان به نوعي نوسان روايت است بين زمان حال و گذشتهي شخصيت كه داستان را حول دو مكان كه ظاهراً با هم بيارتباط هستند، بنا مينهد.
وولف با قرار دادن تضادهاي دوگانه در اثرش احساسي دوگانه و بينابين نسبت به زنان ارائه ميدهد كه در نهايت نمايانگر طبيعت دوگانه و بينابين انسان به طور اعم و زنان به طور اخص است. تقريباً شخصيتهاي اصلي تمام رمانهاي وولف در ميان دو احساس يعني عشق دائمي خود به فرديت و تمايل به جهان شموليت، كشيده ميشوند. آنها ناچارند در مقابل خواستهها و دخالتهاي دنياي بيروني، به فرديت خويش وفادار بمانند كه بلافاصله آنها را از تماميت خود ميگسلد.
دربارهي آثار وولف
وولف در ضمن آنكه به دوگانگيهاي متضاد ميان گذشته و حال، رفتار و ارزشهاي مردانه و زنانه، خيال و واقعيت، جدايي و پيوند، پدرسالاري و مادرسالاري و سرانجام تعالي هنر و محدوديت علم ميپردازد، اما بيشتر به آفرينش صحنه و تصاوير علاقهمند است تا آموزش مجموعهاي از ارزشها مانند آنچه گاسكل انجام داد و يا جين آستن با استفاده از كنايه و مطايبه بدان دست يافته است. وولف زنان را ترغيب ميكند از همان نقش حاشيهاي خود كسب قدرت و توانايي كنند و شايد به همين جهت است كه نقشهاي محوري به «فرشتگان در خانه» مانند «خانم دالووي» و «خانم رمزي» ميدهد كه نمونهي نقشهاي حاشيهاي در تعامل اجتماعي در يك جامعهي پدرسالار هستند. به عبارت ديگر، چنانكه «وا» ميگويد، وولف بر اين باور بود كه زنان بايد از سركوب خواستههايشان از طريق «شعفِ زيانبار فرشته بودن» آگاه شوند و به بيگانگي اجتماعي خويش نه به عنوان نتيجهي تأنيث خود، بلكه به عنوان نتيجهي يك نظام اجتماعي نابرابر بنگرند. او خواستار انسان شمردن زن است تا «فرشته» ناميدن وي.
محمد رضا جهانگردي
كافه نقد

اعطای جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن به نیکول کیدمن در سال ۲۰۰۲
نامزد اسکار بازیگر مکمل مرد، اد هریس در سال ۲۰۰۲
نامزد اسکار بازیگر مکمل زن، جولین مور در سال ۲۰۰۲
نامزد اسکار بهترین کارگردان، استفن دالدری در سال ۲۰۰۲
نامزد اسکار بهترین فیلم نامه، دیوید میر در سال ۲۰۰۲
نامزد اسکار بهترین تدوین و بهترین طراحی در سال ۲۰۰۲
نامزد اسکار بهترین موسیقی متن فیلم، فیلیپ گلاس در سال ۲۰۰۲
این فیلم همچنین جوایز بسیاری در جشنواره فیلم برلین، بوستون، بریتیش آکادمی، لس آنجلس، لاس وگاس را به خود اختصاص داده است.
این بار فیلمی دیدم که نقد کردنش برام از هر نظر سخته ، نمی دونم فیلم بر روی من تاثیر گذاشته یا نویسنده بزرگی مثل خانم ویرجینیا وولف، که انگار این خانوم رو من تو گذشته ی نزدیکم دیدم و باش مدتی زندگی کردم و حالا از دستش دادم.نمی دونم به هر حال نتونستم ننویسم و حتی نتونستم بنویسم. این بار سعی میکنم کسی رو معرفی کنم که بنای ساخت این فیلم شده خانم ورجینیا وولف (M.A) .
با آشنایی مختصری با خانم ورجینیا وولف درک بهتری از فیلم خواهید داشت.
فیلم بر اساس رمانی نوشته ی مایکل کانینگهام می باشد که البته خود این رمان بر گرفته از رمان «خانم دالوی» نوشته ی ورجینیا وولف نویسنده ی بنام انگلیسی میباشد.داستان فیلم نمایانگر زندگی سه زن در سه دوره ی مختلف است.
ويرجينيا وولف (نيكول كيدمن) در دهه 1920 ، در اطراف لندن زندگی میکند . وی مطابق با شخصیت واقعی خود در حال نوشتن کتاب خانوم دالوی می باشد. كلاريسا وان (مريل استريپ) در سال 2001 ناشر و ويراستار است ، زني است كه مانند شخصيت هم نام خود كلاريسا دالووي در رمان خانم دالووي نوشته ويرجينيا وولف قصد برگزاري يك ميهماني براي ريچارد، دوست نزديك خود را دارد. لورا براون (جوليان مور) در سال 1951زندگی میکند . زني خانه دار و باردار است كه كتاب خانم دالووي را مي خواند. او نیز با خواندن این کتاب به دنبال هوییت از دست رفنه خود است. از سوي ديگر، ريچارد، نويسنده بااستعداد، كه به ايدز مبتلا شده، به نوعي وارث امروزي ويرجينيا وولف و لورا بران به حساب مي آيد. ویرجینیا وولف نویسنده ی بنام انگلیسی نمونه ی یک زن فمینیست بوده است و در این فیلم نیز ما به وضوح فضای فمینیستی و زندگی سه زن را در سه دوران مختلف در یک روز دنبال میکنیم.
یکی رمان را مینویسد دیگری میخواند و ان یکی انجام میدهد . در این میان میبینیم که هر سه زن به طوری درگیر این رمان هستند و هر سه به گونه ای در آن دخیل اند. ویرجینیا در انتظار ورود خواهر و فرزندانش است (مهمانی) . کلاریسا در تکاپوی راه اندازی مهمانی برای بزرگداشت ریچارد و لورا به فکر درست کردن کیکی برای تولد همسرش(مهمانی).تمامی شخصیت ها در این روز به سوی خودکشی سوق داده میشوند. ویرجینیا دست به خودکشی میزند در حالی که همسرش را دوست دارد . لورا نیز بین زندگی برای خود یا دیگری دست به انتخاب میزند.
ویرجینیا وولف
ویرجینیا وولف (28 مارس 1941- 25 ژانویه)، بانوی نویسندهٔ انگلیسی بود که آثار برجستهای چون به سوی فانوس دریایی، خانم دالووی ، اتاقی از اآن خود به رشته تحریر در آورده است.
او در آدلين ويرجينيا استفن لندن بهدنیا آمد و مادرش را وقتی سهساله بود از دست داد . پدرش ، لسلی استیفن ، منتقد برجسته آثار ادبی عصر ویکتوریا و از فیلسوفان مشهور لاادری گرا بود . ویرجینیا از کتابخانه غنی پدر بهره بسیاری برد و از جوانی دیدگاههای ادبی خود را که متمایل به شیوههای بدیع نویسندگانی چون جیمز جویس، هنری جمیز و مارسل پروست بود در مطبوعات بهچاپ میرساند. ویرجینیا پس از مرگ پدرش در ۲۲ سالگیاش (سال 1904) ، بعد از آنکه توانست از زیر سلطه برادر ناتنیاش جورج داکورت آزاد شود ، استقلال تازهای را تجربه کرد . برپایی جلسات بحث دوستانه همراه خواهرش ونسا، و برادرش توبی و دوستان آنها تجربه نو و روشنفکرانهای برای آنها بود . در این جلسهها سر و وضع و جنسیت افراد مهم نبود بلکه قدرت تفکر و استدلال آنها بود که اهمیت داشت . علاوه بر این ، ویرجینیا همراه خواهر و برادرش به سفر و کسب تجربه نیز میپرداخت . استقلال مالی ویرجینیا در جوانی و پیش از مشهور شدن ، از طریق ارثیه مختصر پدرش، ارثیه برادرش، توبی که در سال 1906 بر اثر حصبه درگذشت و ارثیه عمهاش ، کارولاین امیلیا استفن (که در کتاب اتاقی از آن خود بدان اشاره کرده است) به دست آمد. او در سال 1912 با لئونارد وولف کارمند پیشین اداره دولتی سیلان و دوست قدیمی برادرش ازدواج کرد و همراه با همسرش انتشارات هوکارث را در سال 1917 برپا کردند انتشاراتی که آثار نویسندگان جوان و گمنام آن هنگام (از جمله کاترین منسفیلد و تی.ای.الیوت) را منتشر کرد. طی جنگ های جهانی اول و دوم بسیاری از دوستان خود را از دست داد که باعث افسردگی شدید او شد و در نهایت در تاریخ (28 مارس 1941) پس از اتمام آخرین رمان خود بهنام «بین دو پرده نمایش»، خسته و رنجور از وقایع جمگ جهانی دوم و تحت تأثیر روحیه حساس و شکننده خود ، با جیبهای پر از سنگ به «رودخانه اوز» در «رادمال» رفت و خود را غرق کرد.او یکی از بنیانگذاران بنیاد بلومزبری بود.
ویرجینیا وولف نویسنده رمانهای تجربی است که سعی در تشریح واقعیتهای درونی انسان را دارد. نظرات فمینیستی وی که از روح حساس و انتقادی او سرچشمه یافته ، در دهه ششم قرن بیستم تحولی در نظریات جنبش زنان پدید آورد . وی در نگارش از سبک سیال ذهن بهره گرفته است.
ويرجينيا وولف بعدها از پيشروان نهضت مدرنيسم در ادبيات داستاني شد. كساني كه معتقد بودند ادبيات بايد خود را از هر قيد و وابستگي به سوژه برهاند و فقط حول داستان گويي كليشه اي حركت نكند. كتابهاي «خانم دالووي» و «موج ها» نمونه هاي روشني از اين دست هستند. درا ين كتابها درون گرايي و جملاتي كه در اذهان كارآكترها مي آيد اما بر زبان جاري نمي شوند و تشريح ديدگاههاي مختلف ذهن انسان حرف اول را مي زند و بيش از آن كه شرح زندگي يك سري آدم مقصود نظر باشد، حركت هاي بديع ذهن آدمي وتأثير آن بر اجتماع مدنظر قرارگرفته است.
با اين حال ويرجينيا وولف زندگي ناآرامي داشت كه بر نوشته ها و كارآكترهايي كه خلق مي كرد، اثر مي گذاشت.
در سال ۱۹۱۳ اقدام به خودكشي كرد اما نتيجه اي نگرفت و پس از آن نيز هرگز آرام نداشت. در سال ۱۹۱۳ اقدام به خودكشي كرد اما نتيجه اي نگرفت و پس از آن نيز هرگز آرام نداشت.
رمان«خانم دالووي»
در رمان «خانم دالووي» وولف همهي سنتهاي طرح و پيرنگ داستان را ميشكند و به صنعت جريان سيال ذهن كه به دنياي دروني شخصيتها نقب ميزند، روي ميآورد. در ضمن، اين رمان به نوعي نوسان روايت است بين زمان حال و گذشتهي شخصيت كه داستان را حول دو مكان كه ظاهراً با هم بيارتباط هستند، بنا مينهد.
وولف با قرار دادن تضادهاي دوگانه در اثرش احساسي دوگانه و بينابين نسبت به زنان ارائه ميدهد كه در نهايت نمايانگر طبيعت دوگانه و بينابين انسان به طور اعم و زنان به طور اخص است. تقريباً شخصيتهاي اصلي تمام رمانهاي وولف در ميان دو احساس يعني عشق دائمي خود به فرديت و تمايل به جهان شموليت، كشيده ميشوند. آنها ناچارند در مقابل خواستهها و دخالتهاي دنياي بيروني، به فرديت خويش وفادار بمانند كه بلافاصله آنها را از تماميت خود ميگسلد.
دربارهي آثار وولف
وولف در ضمن آنكه به دوگانگيهاي متضاد ميان گذشته و حال، رفتار و ارزشهاي مردانه و زنانه، خيال و واقعيت، جدايي و پيوند، پدرسالاري و مادرسالاري و سرانجام تعالي هنر و محدوديت علم ميپردازد، اما بيشتر به آفرينش صحنه و تصاوير علاقهمند است تا آموزش مجموعهاي از ارزشها مانند آنچه گاسكل انجام داد و يا جين آستن با استفاده از كنايه و مطايبه بدان دست يافته است. وولف زنان را ترغيب ميكند از همان نقش حاشيهاي خود كسب قدرت و توانايي كنند و شايد به همين جهت است كه نقشهاي محوري به «فرشتگان در خانه» مانند «خانم دالووي» و «خانم رمزي» ميدهد كه نمونهي نقشهاي حاشيهاي در تعامل اجتماعي در يك جامعهي پدرسالار هستند. به عبارت ديگر، چنانكه «وا» ميگويد، وولف بر اين باور بود كه زنان بايد از سركوب خواستههايشان از طريق «شعفِ زيانبار فرشته بودن» آگاه شوند و به بيگانگي اجتماعي خويش نه به عنوان نتيجهي تأنيث خود، بلكه به عنوان نتيجهي يك نظام اجتماعي نابرابر بنگرند. او خواستار انسان شمردن زن است تا «فرشته» ناميدن وي.
خزان بنشست و گل با بادها رفت
بهار از یاد شمشادها رفت
تو گویی گل نرواید !
نه پژمرد !
چه آسان می توان از یادها رفت !
بهار از یاد شمشادها رفت
تو گویی گل نرواید !
نه پژمرد !
چه آسان می توان از یادها رفت !
محمد رضا جهانگردي
كافه نقد