• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

معرفی و نقد فيلم مردم كبوتري | Bird people

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار
به انگيزه اكران در بخش نوعي نگاه جشنواره كن
نگاهي به «مردم كبوتري»؛سرگردان در عصر مدرنيته


بانی فیلم - گروه سینمای جهان - مهرناز منتظري - افشاي آنچه كه در دقايق پاياني درام فرانسوي «مردم كبوتري» (Bird people) رخ ميدهد، مثل نابود كردن كل فيلم است. هر چند كه اين فيلم هنري، اثر كارگردان فرانسوي، «پاسكال فران» (بانوي خوش صحبت- Lady chatterley) به سختي از آن نوع فيلمهايي است كه همه اقشار سينمارو از زن و مرد و كوچك و بزرگ را جذب خود كند. در بيان داستان فيلم فقط بايد گفت عنوان فيلم دقيقاً، همان چيزي است كه محتواي آن است. داستان فيلم پيش از هرچيز درباره تنهايي انسانها در عصر مدرن است. فيلمساز براي اين كار مكان فيلم را يك فرودگاه در نظر گرفته است. جايي كه زندگي يك تاجر آمريكايي و يك خدمتكار فرانسوي در آن به تلاقي ميرسد. «فران» از دو روايت جداگانه استفاده ميكند تا داستان زندگي دو كاراكتر اصلياش را دنبال كن. دو كاراكتري كه سرنوشت آنها در مقطعي از زندگي كنار هم قرار ميگيرد و بر كل زندگي آنها اثر ميگذارد. اين داستان، داستاني است كه يقيناً ذهن بسياري از مخاطبان را وارد چالشي عميق ميكند، اما در عين حال به او حسي غريب ميبخشد كه براي هميشه در او ماندگار خواهد بود كه اين مرهون اجراي زيباي دو بازيگر اول فيلم يعني «آنا دموستير» و «جاش چارلز» است.

* بعد از 8 سال سكوت
فران كه بعد از سال 1993 كه به خاطر فيلم خود با عنوان «Petits Arrangements Avec Les Morts» جايزه نخل طلاي كن را برد، به اين جشنواره سينمايي بازگشته است و مورد استقبال همان فارغالتحصيلان فيلم و سينما دوستاني قرار گرفته است كه «آرنو دسپلشن» را به عنوان كارگردان محبوب كن ستايش ميكردند. اتفاقاً اين دو يعني «فران» و «دسپلشن» در فيلم «La Sentinelle» در كنار هم كار نگارش فيلمنامه را برعهده داشتند. با اين حال «فران» با توجه به اينكه تنها دو فيلم بلند داستاني ديگر در كارنامه دارد، تاكنون كمتر در معرض ديد سينما دوستان بوده است. البته يكي از دو فيلم قبلي او «بانوي خوش صحبت» اقتباسي از رمان «دي اچ لورنس» بود، كه خود شهرتي را براي او به همراه داشت، اما اكنون با «مردم كبوتري» كه در بخش نوعي نگاه فستيوال امسال كن شركت داده شده، انتظار ميرود او بعد از هشت سال سكوت در مركز توجه قرار گيرد. فيلم از كادر بازيگري قوي و خوبي برخوردار است و در بخش نگاه ويژه كن نيز به نمايش درميآيد. همين دو عامل كافي است تا «فران» به نمايش فيلم خود در خارج از كشور فرانسه اميدوار باشد. هر چند كه ممكن است فيلم فروش خوبي نداشته باشد، اما احتمالاً توزيعكنندگاني كه خواهان فيلمهاي متفاوت هستند و ريسك آن را ميپذيرند، به سراغ فيلم «فران» خواهند آمد.

* دنيايي متفاوت
«مردم كبوتري» به دو بخش تقسيم ميشود. در يك بخش آن با «گري» (چارلز) آشنا ميشويم كه يك تاجر آمريكايي است و در بخش ديگر هم با «اودري» (دموستيه) كه يك دانشجوي 20 و چند ساله است. داستان فيلم كه فيلمنامه آن را «فران» به همراه «گيوم برود» نوشته است، در فضايي صميمي آغاز ميشود كه مشابه عاشقانه فرانسوي آمريكايي «انگليسي شكسته» ساخته «زو كازاواتيس» است. داستان سپس وارد دنيايي متفاوت ميشود. هرچند كه هرگز از فضايي كه در ابتداي فيلم القا كرده، خارج نميشود.
بعد از سكانس ابتدايي فيلم كه درون يك قطار شهري به مقصد فرودگاه شارل دوگل ميگذرد و در خلال آن «اودري» مجذوب گنجشكي بيرون از پنجره قطار ميشود و خود به ما گوشزد ميكند با چه فيلمي روبهرو هستيم فيلم كات ميشود به «گري» كه تازه وارد پاريس شده است و در حال رفتن به هتل است. او قصد دارد به دليل يك ملاقات كاري تنها يك شب در اين شهر بماند و سپس به دوبي پرواز كند.
اما آنچه كه قرار است يك سفر كاري معمولي باشد، ناگهان روند زندگي را براي «گري» متوقف ميكند تا او ناگهان تصميم بگيرد شغلش را رها كند، سهام خود را بفروشد و همسرش، «اليزابت» (رادا ميشل) را ترك كند و با بچههايش در سان فرانسيسكو تنها بگذارد. اينكه چرا او ناگهان چنين تصميمهاي مهمي ميگيرد، هرگز كاملاً مشخص نميشود، هر چند كه صدايي روي صحنه (از ماتئو آمالريك) و يك نفر در اسكايپ نكاتي را ميگويند و به «اليزابت» گوشزد ميكنند كه اين مسيري طولانيتر از آني است كه هركس بتواند بپيمايد.

* آزموني سخت
به هر حال آنچه گفته ميشود اين است كه چگونه «فران» موقعيتي ترتيب ميدهد كه در آن «گري» با وجود غريب بودن در اين شهر، تنها ماندن در اتاق كوچك هتل و رد كردن همه چيز و دست كشيدن از آنها در معرض آزموني سخت قرار مي گيرد. به نظر ميرسد «گري» در اين شهر قادر نيست تاب و تحمل وزن زندگي مدرن امروز را بياورد و ترجيح ميدهد از چيزهايي كه او را به بند كشيدهاند، فرار كند و خود را پيش از آنكه زمان برايش به پايان برسد، نجات دهد. اين تنها راهي است كه او ميبيند.
بعد از مشاهده سقوط «گري» او را تنها ميگذاريم به سراغ «اودري» غمگين اما چالاك را ميبينيم كه درست سر ساعت به شيفت دوم كاري خود در هتل آمده است. دنبال كردن او در اين مسير و كارهايي كه انجام ميدهد، يادآور «ويرژين لدوين» در «يك دختر تنها» ساخته «بنوا ژاكو» است. ما «اودري» را ميبينيم كه اتاق به اتاق جلو ميرود و همهچيز را سر راه خود تميز ميكند و به اتاق «گري» ميرسد كه با تصميم عجيب و مهمي كه گرفته است، قصد دارد چند روزي بيشتر در پاريس بماند تا ببيند ميخواهد با زندگياش چه كند.
احتمالاً از اين پس مخاطبان فيلم در حالي كه «فران» سعي ميكند فضاي پرنشاطي را در اطراف كاراكترهاي اصلي خود ايجاد كند، انتظار دارند بين اين دو روح سركش و متمرد پيوندي برقرار شود. به ويژه كه فيلم به گونهاي است كه جزئيات در آن مشخص نميشود و تنها چيزي كه مخاطب ميبيند، استفاده مؤثر از دوربين و جلوههاي ويژه (كه اوج هنرمندي «جفري نيكه» محسوب ميشود) است كه باز همين سكانسها و فضا نيز يادآور فيلم «بيماري استوايي» از فيلمساز تايلندي «آپيچاتپونگ ويراستاكول» و تغييرات قهرمانان آن است.

* كاري دشوار
درك فيلم «مردم كبوتري» حداقل در بخش اول فيلم كاري دشوار است و تنها در دقايق پاياني فيلم است كه مخاطب ناگهان با جهش در فيلم روبرو ميشود كه روايت عجيب و غريب داستان را مشخص ميكند و همهچيز را براي او فاش ميكند، اما به همين دليل است كه «فران» تصميم گرفت تا همهچيز را به گونهاي پيش ببرد كه همه به راحتي آن را حدس بزنند اما در نهايت و در سكانس پاياني با چيزي متفاوت روبرو شوند كه ارزش ديدن فيلم را براي آنها مشخص كند و نشان دهد، چقدر دشوار است كه كسي بخواهد راه بازگشت را پيدا كند.
از طرف ديگر ميتوان پيچشهايي كه در فيلم «مردم كبوتري» وجود دارد را فقط در قالب استعارهاي براي انسان بودن به معناي واقعي و خارج شدن انسانها از پوستهاي كه خود را در آن محصور كردهاند ديد. اين چيزي است كه در عمق وجود فيلم كه آميختهاي از تخيل و واقعيت، اميد و نااميدي، فرانسوي و آمريكايي و زن بودن و مرد بودن است، مشاهده كرد. در راه رسيدن به اين منظور و مقصود اجراي فوقالعاده «دموستيه» (وزير فرانسوي و «Elles») و «چارلز» كه ستاره فيلم «همسر خوب» بوده است، نقش بسزايي ايفا ميكند. اين دو، «دموستيه» با حضور درخشان خود كه به شدت چشمگير است و «چارلز» با ارائه كاراكتري كه بحران وجودي خود را با پوزخند حل ميكند، فيلم را كاملاً قابل لمس ميسازند.

* صميميت در دكورهاي بيجان
بخش تكنيكي فيلم نيز قابل توجه است. «جولين هرش»، فيلمبردار فيلم از رنگهاي گرم استفاده كرده است تا جدا از كاراكترها حتي به دكورهاي بيجان نيز صميميت ببخشد. «تيري فرانسيس» طراح صحنه هم با كار خود اعتبار بيشتري به دنياي سرد و خشن يك فرودگاه بينالمللي بخشيده است و آن را به طرزي غمگين، عميق و پر رمز و راز نشان ميدهد.
منبع: Hollywood Reporter
 
بالا