• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

معرفی و نقد فیلم جاده | The Road 2009

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار
svl1kr26t8nq54d71i8s.jpg


جاده (به انگلیسی: The Road) نام یک فیلم درام تریلر به کارگردانی جان هیلکات و با بازی ویگو مورتنسن محصول سال ۲۰۰۹ آمریکا است.

اگر شما در جهان تنها بوديد چه ميکرديد؟
پرسه در قيامت
سینمای آمریکا مملو از اقتباسهای ادبی است که اغلب هم شاهکارهای بزرگ و ماندگاری از کار درآمدهاند. این اقتباسها معمولا ژانرهای مختلف فیلمسازی را هم در برمیگیرد. چند نمونه خوبش فیلمهایی نظیر سری هفتتایی «هری پاتر»، «آلیس در سرزمین عجایب»، «کوری»، «بادبادکباز» و «کد داوینچی» است که از نویسندگان گوناگونی با ملیتهای مختلف و در قالبهای داستانی متنوع ساخته شدهاند.

با این حال، فرمولهای برداشت ادبی همیشه هم چندان نتیجه موفقی به بار نمیآورد. گاهی استثنایی باعث میشود فیلمی که براساس یک داستان ساخته شده به خوبی نسخه مکتوبش نباشد و بعکس، در موارد نادری فیلم بهتر از کتاب یا دستکم همسطح با ارزشهای آن تولید میشود. فیلم «جاده» که در این شماره به آن میپردازیم، از فیلمهای اقتباسی دسته اول است؛ فیلمی جذاب و دیدنی که متأسفانه کارگردان، آن را به اثری ضعیف و پایینتر از اعتبار و اهمیت کتاب تبدیل کرده است. گرچه تماشای تصاویر زنده از شخصیتها و موقعیتهای خلقشده در یک شاهکار ادبی جهان میتواند تجربهای ناب و لذتبخش برای هر علاقهمند به سینما و ادبیات باشد، اما «جاده» به دلایلی که در ادامه میآید، هماکنون یکی از فیلمهای مهم سینمای آمریکا و حتی جهان شمرده میشود.
قبیله یعنی یه نفر!
تا حالا فکر کردهاید اگر روزی برسد که روی زمین هیچ امکاناتی برای زندگی نباشد، چه خواهید کرد؟ آیا میتوانید پایان کار دنیا را تصور کنید؟ «جاده» درباره چنین روزی است؛ روزی که زمین جز ویرانی، توفان، زلزله، جنایت و فاجعه چیزی بر خود نمیبیند. نشانههای حیات در حال نابودیاند. انسانهای معدودی زنده ماندهاند و از نجاتیافتگان، گروه اندکی هنوز به شرافت انسانی خویش پایبندند. اغلب افراد در چنین شرایطی یا غارتگر شدهاند یا آدمخوار! رحم و عطوفت از میان رفته. همه تلاش میکنند فقط یک روز بیشتر زنده بمانند و برای این زندهماندن به هر خواری و خفتی تن میدهند. معنای کلمه «ما» تغییر کرده. هیچ دو نفری کنار یکدیگر دوام نمیآورند. هر قبیله شامل یک نفر است! و هر کس تنها به فکر خویش. در چنین جهان ترسناکی، شاهد زندگی سخت یک خانواده
3نفره خواهید بود: پدر، مادر و فرزند. آنها قصد دارند به هر شکل ممکن زنده و پاک بمانند. با آن که فیلم از روز قیامت سخن میگوید و مخاطب را از قرارگرفتن در چنین شرایطی بشدت میترساند ولی در لحظهلحظه فیلم نشانههایی از امیدواری و رستگاری دیده میشود. نباید پایان فیلم را لو دهیم، با اینحال بد نیست بدانید جاده، پایانی خوش و روشن دارد.
یکی از صحنههای بسیار خوب و غافلگیرکننده فیلم، جایی است که زوج پدر و پسر با زیرزمینی مخفی در حیاط یک خانه متروکه مواجه میشوند. این دومینبار است که آنها چنین مخفیگاهی کشف میکنند. بار اول، وقتی مرد در زیرزمین را میگشاید، با آدمهای لاغر و رو به موتی برخورد میکند که از فرط گرسنگی روی زمین افتادهاند. گوشت تن خود و دیگران را میخورند و با دیدن پدر و پسر، به آنها حملهور میشوند. پسر که قبلا از این واقعه ترسیده، نمیخواهد آن حادثه دوباره تکرار شود، اما اینبار، بخت با آنها یار است. زیرزمین دوم، یک انبار مواد غذایی است. آن دو چند روزی در انبار غذا میمانند و حسابی به خود میرسند. دوش میگیرند و موی سر و صورتشان را اصلاح میکنند (نمونه این صحنه را میتوانید در سریال خوشساخت «لاست» هم ببینید). ولی این معجزه دائمی نیست. آدمخوارها به آن مکان نیز میرسند و پدر و پسر چارهای جز فرارِ دوباره ندارند.

پیش و پس از «جاده»، فیلمهای دیگری با چنین تِم و رویکردی ساخته شدهاند. ازجمله سریال «جِریکو» و فیلمهای «روز رستاخیز» و «کتابی برای اِلی» (با بازی دنزل واشنگتن، محصول سال 2010). بخصوص در آخری، قصه، روایت و فضاسازیها، شباهت بسیاری به فیلم هیلکات دارد. حتی نمایی در فیلم هست که در هر دو اثر، عینا تکرار شده. در هر دو فیلم، صحنهای را میبینید که گروهی از آدمخواران به دنبال زن و کودکی میدوند و عاقبت آنها را به چنگ میآورند و در این میان، قهرمان فیلم تنها کاری که میکند، تماشاکردن آن صحنۀ دلخراش و آزاردهنده است!
چه کسانی جاده را ساختند؟
«جاده» فیلمی عمیق و تکاندهنده دربارۀ بشر و مبارزهاش برای بقا در موقعیتی شبیه به آخرالزمان است؛ اثری که تصویری هشداردهنده، آیندهنگر و ترسناک از عاقبت انسان به نمایش میگذارد. داستان فیلم در زمان و مکان نامشخصی و جایی در آینده رخ میدهد. هرچند ظاهرا زمان وقوع ماجرا برای نویسنده و فیلمساز اهمیتی نداشته ولی فلاشبکهای متعدد به گذشته، نماهایی گنگ و نسبتاً مبهم و بیکارکرد از یک خانواده و زندگی آرامشان در محیطی دلپذیر و امن نشان میدهد. با آنکه به نظر میرسد آنچه در اصلِ داستان اهمیت بیشتری داشته، پیامدهای هولناک یک فاجعه، مشابه با انفجارهای هستهای و تاثیر آن بر سرنوشت و زندگی انسان است.

کارگردان «جاده»، پیش از این فیلم ضدوسترن مشهوری به نام «پیشنهاد» ساخته بود. وی «جاده» را سال 2009 و به دور از الگوی رایج در فیلمهای متعارف پیشگویانه ژانر علمی ـ تخیلی کارگردانی کرد.

نقش پدر را در فیلم، ویگو مورتنسن بازی میکند؛ بازیگری که سال 2007 از نامزدهای جایزه اسکار برای فیلم «وعدههای شرقی» بود. فیلمبینهای حرفهای، او را با ایفای نقش «آراگون» در سری فیلمهای «ارباب حلقهها» به خاطر میآورند. نقش پسربچه را «کُدی اسمیت مَکفی» بازی میکند که این تجربه، امتیاز مهمی در کارنامه بازیگری او به شمار میآید. از دیگر بازیگران فیلم باید به چارلیز ترون در نقش همسر / مادر، رابرت دووال (پیرمرد تنها) و گای پیرس (پدر خانواده دوم) اشاره کرد. جاویر آگوریستوبل، «جاده» را فیلمبرداری و جان گرگوری آن را تدوین کرده است. این فیلم با بودجه 25 میلیون دلاری ساخته شده است.

اگر از هواداران فیلمهای جادهای پرکشش و تعلیق هستید، تماشای جاده را از دست ندهید. جاده، فیلمی سیاه و تلخ است ولی لذت تماشای تصاویر و فضای خوفانگیز و رعبآور آن، بعلاوه پایان دلنشین و خوشبینانهاش تا ابد با شما باقی خواهد ماند.
جایی برای پیرمردها هست!
کورمک مککارتی، نویسنده سالخورده رمان جاده (The Road)، اثرش را سال 2005 به چاپ سپرد که جایزه ادبی کلانی برایش به ارمغان آورد و پس از آن بلافاصله سال بعد، رمان «جایی برای پیرمردها نیست» را منتشر کرد که برادران کوئن براساس آن فیلم موفقی ساختند و اسکار را به خانه بردند. مککارتی را به خاطر تبحر در نویسندگی و خلق فضاهای پیچیده و هولناک در نوشتههایش با نام ویلیام فاکنر، آمریکا میشناسند. او در رمان خود، جهانی تیره و تار و آکنده از ناامیدی و تباهی ترسیم کرده که البته خالق فیلم، یعنی جان هیلکات به رغم وفاداری به اصل رمان و تلاشی که در خلق فضاهای سرد و سیاه کرده، نتوانسته ترس و وحشت موجود در کتاب را به فیلم خود منتقل کند. با این که روایت فیلم به تبعیت از رمان مککارتی، خطی، نعل به نعل و دارای تشابهاتی با روایت فیلمهای هالیوودی است، اما اگر خوب دقت کنید، محصول نهایی با رمان اندکی فرق دارد. جاده بنا بوده اثری صرفا هنری باشد، نه یک فیلم تجاری سرگرمکننده. برای رسیدن به چنین نتیجهای، گروه سازنده نیازمند بازیگران ماهر، فیلمنامهای محکم و اصولی و از همه مهمتر، کارگردانی حرفهای است که از جمع مصالح نامبرده، اثری چشمگیر درآورد؛ اتفاقی که اینجا نیفتاده. شاید اگر این فیلم هم با سر و شکلی مرکب از هنری و تجاری ساخته میشد، اینک با فیلمی نظیر «جایی برای پیرمردها نیست» مواجه بودیم. به آن شرط که کارگردانی همسطح با نویسنده رمان پشت دوربین چنین فیلمی مینشست. با اینهمه، «جاده» به حرمت رمان معتبرش، فیلمی ارزشمند و قابلاعتناست.



منتقد: احمدرضا حجارزاده
کافه نقد
 
بالا