Reza Sharifi
مدير ارشد تالار
کارگردان : Nuri Bilge Ceylan
نویسندگان : Nuri Bilge Ceylan, Ebru Ceylan
بازیگران : Haluk Bilginer, Melisa Sözen, Demet Akbag
خلاصه داستان : آیدین، بازیگر بازنشسته ای است که حالا یک هتل کوچک در مرکز آناتولی را اداره می کند و روابطش با همسر جوانش، نهال بسیار خروشان و جنجالی شده است و خواهرش نکلا هم در تلاطم طلاقی است که اخیراً پشت سر گذاشته...

منتقد: زان بروکس (گاردین)-امتیاز ۸.۰ از ۱۰ (۴ از ۵)
خواب زمستانی داستان یک بازیگر بازنشسته ثروتمند را روایت می کند که رویای بازی کردن نقش خدا را در سر دارد. آیدین با ریش های جوگندمی اش ( با بازی هالوک بیلگینر) مشرب، رفتار، اعتماد به نفس و جوهر مناسبی برای بازی در این نقش را دارد. اما قطب نمای اخلاقی او گاهی هم جهت اشتباه را نشان می دهد. نوری بیلگه جیلان، مهره سنگین وزین خود یعنی آیدین را به میدان فرستاده تا جایزه نخل طلا را ببرد. آیدینی که لغزش هایی می کند و برای رسیدن به قله های خود آگاهی دچار تغییرات زیادی می شود.
بیلگینر یک اجرای با شکوه و محشر را به عنوان مردی که در مرکز امور قرار دارد و بر یک روستای کوهستانی (در بخش های روستانشین ترکیه) ریاست می کند، به نمایش می گذارد. در این روستا خانه ها واقعاً داخل صخره ها ساخته شده اند. شبیه لانه مورچه هایی که با هر تنشی، به جنب و جوش می افتند. آیدین صاحب یک هتل گرم و نرم است که با خانواده اش در آن زندگی می کند و به گردشگران پیاده و عبوری رسیدگی می کند. آدم هایی که همیشه به سرعت از لابی هتل عبور می کنند تا از صحبت کردن با آیدین در امان باشند.
اما آیدین صاحب چند خانه و کار و کاسبی دیگر هم هست که با شرافت و به آرامی آن ها را اداره می کند. او خودش را یک حاکم خیراندیش و هنرمندی در سکون می بیند که از این که به پیشکارش و وکیلانش اختیار نمایندگی از طرف خودش را داده است احساس رضایت دارد. این افراد گاهی زیردستان و مستاجران آیدین را مورد تحقیر و ضرب و شتم قرار می دهند و همین مسائل، گاهی این تردید را در ذهن مخاطب شکل می دهد که محلی ها از آیدین هم متنفر هستند. مثلاً یک بار وقتی آیدین از تپه پایین می آید، یک پسر خشمگین، سنگی را به سمت ماشین او پرتاب می کند.
حتی در این مرحله هم، فیلم همچنان به طرز هوشمندانه ای از ما دعوت می کند که این مرد را طوری نگاه کنیم که او خودش را می بیند. یعنی به عنوان یک قربانی شرافتمند که دچار خطا شده است. به عنوان مردی که در دنیایی پر از آدم های هالو گیر افتاده و از مسیر درست خود خارج شده است. اما نقاب از چهره او کم کم کنار می رود و همچنین است حس همدردی ما با آیدین که دچار تغییر می شود.
طرح اولیه شخصیت آیدین، دوباره و با گذشت چند صحنه زیر پا گذاشته می شود. یعنی وقتی که کودک روستایی با اجبار و کشان کشان پیش آیدین برده می شود تا یک معذرت خواهی تحقیر آمیز را نثار او کند. به ظاهر، آیدین از این صحنه و اداها لذت می برد و با شادی دستش را جلوی پسر می برد تا آن را ببوسد.
در هتل هم به نظر می آید که خانواده مرد او را به مثابه یک ضایعه آزاردهنده می بینند. خواهر صریح و بی پرده آیدین (با بازی دمت آکبگ)، او را می برد تا کار ستون روزنامه ای که باید هر هفته در آن بنویسد، به عهده بگیرد. همسر جوان و ناراضی اش، نهال (با بازی ملیسا سوزن) خودش را به کارهای خیرخواهانه و موسسات نیکوکاری مشغول کرده است و واضح است که قصد طلاق هم دارد. «تو یک مرد غیر قابل تحملی.» این ها را نهال در حالی که کنار شومینه نشسته، می گوید و ادامه می دهد: «خودخواه، کینه توز و بدبین.» واکنش آیدین به همسرش یک خنده آرام و با اغماض است. درست شبیه پدری که از بهانه گیری های کودک نوپایش به آرامی گذشت می کند. یک دلیل دیگرش هم می تواند این باشد که او تمامی این حرف ها را قبلاً هم شنیده است.
جیلان یکی از عزیز دردانه های همیشگی جشنواره کن بوده است و قبلاً جوایزی را برای فیلم های مطرحش یعنی اوزاک (فاصله)، سه میمون و روزی روزگاری در آناتولی برنده شده است. او طوری به این رقابت وارد شده که به نظر می آید می خواهد اولین جایزه نخل طلایش را ببرد و شایعات هم می گویند که احتمالاً زمان جایزه برای کارگردان رسیده است. خود فیلم هم آن قدر قدرتمند بوده است که همه این احتمالات تقویت می شود. با این وجود، نمی توانم به این احساس غلبه کنم که می گوید خواب زمستانی با دادن پیچ و خم های زیاد به مسیر داستان، ریسک بزرگی کرده است و با طولانی شدن زمان آن تا 196 دقیقه، این ریسک را حتی تا دو برابر افزایش داده است.
از نظر شروع سکانس ها و از نظر تناسبات، می توان خواب زمستانی را یک فیلم سینمایی جذاب و عالی دانست. این فیلم، در بهترین حالت، جیلان را یک انسان بسیار سخت گیر و موشکاف نشان می دهد. یعنی درست در همان مسیری که اینگمار برگمان، قبل از او بود. به طور قطع، جیلان با این موشکافی سنگین و تند روی یک کاراکتر، از اینکه به تم های کلاسیک آثار برگمان گریز بزند، هراسی نداشته است. تم هایی مثل مسئولیت پذیری اخلاقی و مساله وجود شیطان در دنیایی که بی خدایی در آن رواج دارد. جیلان هم در حالی که دانه های برف شروع به پرواز می کنند و آتش در شومینه شعله ور می شود، این خصوصیات را در فیلم، مورد بررسی دقیق قرار می دهد.
فیلم خواب زمستانی، پر سر و صدا، مبهم و در مواقعی باشکوه است و جیلان را به عنوان بافنده ای ماهر نشان می دهد که روی «سه گانه سرنوشت» برگمان، گلدوزی می کند و آن را با ظاهری فریبنده تر عرضه می کند و از طرفی دیگر، اندرزهای اخلاقی کهنه ژان پل سارتر را روی یک پارچه پر طرح و نگار می بافد. معلوم می شود که فقط آدم ها نیستند که به مثابه جهنم اند. بلکه آدم ها در یک هتل در هم و برهم، همراه با بارش برف و اسبی وحشی که در اسطبل به زنجیر بسته شده است، این جهنم را ساخته اند.
اختصاصی منبع: نقد فارسی
مترجم: شبنم سید مجیدی