• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

معيارهایی برای تشكيل خانواده

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
1- سنخيت در انسان بودن.

2- سنخيت در ايمان .

3- سنخيت در احصان.

4- کفائت

1- سنخيت در انسان بودن

تجانس و سنخيت، از انسان بودن شروع مي شود. زن و مرد، هر دو انسانند. چقدر در اشتباه بوده اند كساني كه مرد را انسان و زن را واسطه ميان انسان و حيوان – يا حيوان شبيه انسان – تصور كرده‌اند! اين‌ها نه‌ تنها زن را نشناخته‌اند، بلكه مرد را هم نشناخته اند و ارزش او را پايين آورده‌اند!

چگونه ممكن است يك انسان سالم و طبيعي، مجذوب يك حيوان بشود يا حيواني را به خود جذب نمايد؟! به طور حتم يا مرد بايد از انسانيت خود تنزل كند يا زن بايد از حيوانيت خود بگذرد، تا بتوانند در حوزه جاذبه يكديگر قرار گيرند و مجذوب هم شوند.

فلاسفه ما مي گويند: «السنخية علة‌الانضمام؛ براي هم آغوش شدن و به يكديگر پيوستن و به وحدت رسيدن،‌سنخيت لازم است.»

در پديده جذب و انجذاب، همچنان که سنخيت شرط است، تضاد نيز شرط است. ترديدي نيست که الکتريسيته، با الکتريسيته هم آغوش مي شود و آهن با آهن ربا! جز اين که مثبت با منفي و منفي با مثبت. مولوي اين سنخيت در جذب و انجذاب را به اين صورت مطرح کرده است:

ذره ذره کاندرين ارض و سماست جنس خود را همچو کاه و کهرباست

ناريان مر ناريان را طالبند نوريان مر نوريان را جاذبند

بدين ترتيب، بهترين دليل بر اين که زن و مرد از لحاظ انسانيت تفاوتي با هم ندارند، همين قاعده سنخيت در جذب و انجذاب است.

در حيوانات نيز قاعده همين است ، در ميان آنها نيز تا سنخيت نباشد، مسأله جفت گيري مطرح نيست.

مگر انسان چه خصوصيتي دارد که مستثنا باشد؟ به چه دليل، در تجاذب جنسي حيوانات، سنخيت شرط است و در تجاذب جنسي انسان ها عدم سنخيت؟! آيا آنهايي که اين گونه فکر مي کنند مي خواهند بگويند: بر قلم صنع خطا رفته است؟!

حافظ هم روزگاري گرفتار چنين انديشه غلطي شده بود. او در دوران جواني خود گفت:

پير ما گفت: خطا بر قلم صنع نرفت!

آفرين بر نظر پاک خطا پوشش باد!

ولي سرانجام به برکت تقوا و حکمت عملي متوجه شد که خودش خطا کرده، نه قلم صنع و به همين جهت، چنين گفت:

نيست بر دايره يک نقطه خطا از کم و بيش

که من اين مسأله بي چون و چرا مي بينم.

آيا اينها هم حاضرند به تقوا و حکمت عملي روي آورند و حافظ وار اين حقيقت را بي چون و چرا بپذيرند که بر دايره عظيم هستي، حتي يک نقطه خطا وجود ندارد؟!

گمان نزديک به اطمينان من اين است که روي سخن خداوند در آيه قرآني زير به همين گونه افراد است: يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا ؛ اي مردم! در برابر پروردگارتان که شما را از يک نفس آفريده و جفتش را هم از خودش آفريده است، تقوا پيشه کنيد.

آري، آنان که زن و مرد را از لحاظ انسان بودن از جنس و سنخ يکديگر نمي دانند ، هم به زن اهانت کرده اند و هم به مرد، و اين ، بر خلاف تقواست.

2- سنخيت در ايمان

همان طوري که انسان بودن،فطري و طبيعي انسان است و محال است که ميان انسان و غير انسان، جذب و انجذاب و ترکيب و توحيد، صورت گيرد، ايمان به خدا هم فطري انسان است وبنابراين ، غير ممکن است که يک انسان مؤمن – که به يگانگي خداوند معتقد است – بتواند با يک انسان مادي يا مشرک، که از فطرت پاک وانساني خود منحرف شده و فاصله گرفته است، با يک جذب و انجذاب کامل، به وحدت برسد و از راه ترکيب، دوگانگي را به يگانگي مبدل کند؛ بر همين اساس است که قرآن کريم مي فرمايد:

« وَ لاَ تَنكِحُواْ الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ و َلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَ لَو ْ أَعْجَبَتْكُمْ وَ لاَ تُنكِحُواْ الْمُشِرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا ْ و َلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ ؛ با زنان مشرک ازدواج نکنيد تا اين که ايمان بياورند و کنيز با ايمان از زن مشرک بهتر است،اگر چه آن زن مشرک از ‍?لحاظ زيبايي? مايه شگفتي شما باشد و به مردان مشرک زن ندهيد تا اين که ايمان بياورند و بنده با ايمان از مرد مشرک بهتر است، اگر چه آن مرد مشرک مايه شگفتي شما باشد.

وقتي مرد يا زن با ايمان نتوانند ازدواج کنند، مسلما با افرادي مادي هم نمي توانند ازدواج کنند، زيرا به هر حال، مشرک به خداي معتقد است، ولي مادي به هيچ چيز معتقد نيست.

قرآن نه تنها چنين ازدواجي را منع کرده است، بلکه خاطر نشان مي کند که ميان اين گونه افراد، جاذبه اي وجود ندارد.

« الزَّانِي لَا يَنكِحُ إلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَ الزَّانِيَةُ لَا يَنكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَو ْ مُشْرِكٌ ؛مرد زناكار جز با زن زناكار يا مشرك و زن زناكارنيز جز با مرد زناكار يا مشرك, نمي‌آميزد, کساني هستند که به خدا معتقدند، اما به نبوت و رسالت اعتقاد ندارند ازدواج با اين ها نيز صحيح نيست؛ زيرا ايمان به خدا بدون اعتقاد به نبوت، سازندگي ندارد و به همين جهت، باز سنخيتي ميان مسلمان و اين گونه افراد وجود ندارد.

کساني هم هستند که ايمان به خدا و نبوت دارند، اما به نبوت کسي معتقدند که اسلام، پيامبري او را قبول ندارد . ازدواج بااينها نيز بدون ترديد صحيح نيست؛ زيرا فاصله، زياد و سنخيت، ناچيز است.

اما يهوديان و مسيحيان،هم به خدا معتقدند و هم به نبوت حضرت موسي و عيسي (عليهما السلام) که قرآن نيز رسالت آنها را تأييد کرده است که اينها را اهل کتاب مي نامند ومسلماً سنخيت ميان مسلمان و اهل کتاب، زياد است؛ زيرا در اعتقاد به مبدأ و معاد و رسالت و بسياري از فروع و برنامه هاي عملي، با هم تشابه دارند؛ مانند: نماز و روزه و ... مطابق بعضي از روايات، با زرتشتيان نيز بايد معامله اهل کتاب کرد.

به همين جهت است که قرآن، هنگامي که در سوره مائده – که آخرين سوره اي است که بر پيامبر نازل شده و مطابق روايات رسيده، احکام اين سوره ناسخ است و نه منسوخ – امور حلال را مي شمارد، مي فرمايد:

الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَ طَعَامُ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حِلٌّ لَّكُمْ وَ طَعَامُكُمْ حِلُّ لَّهُمْ وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ؛ امروز چيزهاي پاکيزه و طعام اهل کتاب (از قبيل گندم و نخود وبرنج و لوبيا) و زن هاي پاکدامن مؤمن واهل کتاب بر شما حلال شده است.

مطابق اين آيه شريفه، ازدواج مرد مسلمان با زن يهودي و مسيحي، بلا اشکال است؛ فقط بعضي گفته اند: اين حکم به وسيله آيه 221سوره بقره - که قبلا نقل شد - نسخ شده است؛ زيرا اهل کتاب، جزء مشرکان هستند؛ اما پاسخ اين است که: اولا به اهل کتاب مشرک گفته نمي شود و ثانياً، سوره بقره قبل از سوره مائده نازل شده است و نمي تواند ناسخ احکام سوره مائده باشد.

بعضي نيز گفته اند: اين حکم به وسيله آيه زير نسخ شده است:

لَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ ؛ زنان کافر را نگاه داري نکنيد.

اين نيز صحيح نيست؛ زيراولاً سوره ممتحنه قبل از سوره مائده نازل شده است و ثانيا مقصود از اين آيه اين است که اگر مردي مسلمان مي شود، در صورتي حق دارد زن خود را نگاه داري کند که مسلمان شود؛ اما اگر مسلمان نشود، نبايد او را نگاه بدارد.

مفسر عالي قدر حضرت علامه طباطبايي – رضوان الله عليه – در تفسيرالميزان، ذيل آيه 5 سوره مائده مي فرمايند:

«نظر به اين که اين آيه در مقام امتنان و تخفيف است، به وسيله آيه : لا تنکحوا المشرکات و آيه : لَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ قابل نسخ نيست.»

بدين ترتيب، از خود قرآن دليلي بر منع ازدواج با زنان اهل کتاب نداريم و تفاوتي ميان ازدواج دايم و منقطع هم نيست ، ليکن، روايات در اين باره مختلف است.

فتاواي فقها نيز مختلف است؛صاحب جواهر – رحمة الله عليه – روايات منع را حمل بر کراهت کرده است. بعضي ميان ازدواج دايم و منقطع فرق گذاشته ، ازدواج منقطع را تجويز و ازدواج دايم را منع کرده اند. بعضي هم در مورد ازدواج دايم،توصيه به احتياط کرده اند و به هر حال،بر مقلدان است که مطابق رساله هاي عمليه مراجع فتوا عمل نمايند.

نکته اي که در يکي از روايات آمده است، اين است که امام صادق (عليه السلام) فرمود:

من دوست نمي دارم که مرد مسلمان با زن يهودي و مسيحي ازدواج کند، زيرا بيم آن است که فرزندش يهودي يا مسيحي شود.

به نظر مي رسد که نکته مهم همين است، يک زن مسلمان، سعي مي کند که فرزند خود را مسلمان بار بياورد و يک زن غير مسلمان نيز مي کوشد که فرزند خود را غير مسلمان پرورش دهد؛

بنابراين، توجه به اين حقيقت، بسيار ضروري است.اگر کسي طالب ايمان و سعادت فرزندان خود باشد، هرگز با زن غير مسلمان ازدواج نمي کند، مگر اين که فرزند نخواهد يا مطمئن باشد که بتواند وظايف ديني خود را در قبال او به خوبي انجام دهد.

ازدواج زن مسلمان با مرد يهودي و مسيحي، بدون هيچ ترديدي ممنوع است؛ زيرا با توجه به ويژگي هايي که در خلق و خوي زن و مرد هست و تأثيري که زنان از شوهران مي پذيرند، نه تنها نمي توانند تعهد اسلامي خود را نسبت به فرزندان انجام دهند، بلکه خودشان نيز در معرض خطرند.

3- سنخيت در احصان

کلمه «احصان» به معناي منع است و در قرآن کريم، اسم مفعول اين کلمه؛ يعني «محصنات» در چهار معنا به کار رفته است:

1- زنان پاکدامن و عفيفي که خود را از آلودگي و روابط نامشروع منع و محافظت

مي کنند.

2- زنان شوهر داري که در حصار شوهر هستند و ازدواج با آنان ممنوع است.

3- زنان آزادي که دخالت ديگران در سرنوشت آنها ممنوع است.

4- منظور از احصان، اسلام است و طبق اين معنا، محصنات به زنان مسلمان گفته مي شود.

در اين جا منظور ما از سنخيت در احصان، همان معناي اول است و در حقيقت، خواسته ايم از اصطلاح قرآن خارج نشويم.
 
بالا