baroon
متخصص بخش ادبیات
مفعول و مفعول معرفه
فاعل دو نوع است.
گاهی کاری که انجام می دهد در وجود خودش باقی می ماند. مانند روییدن در جمله ی «گیاه می روید» و خوابیدن در جمله ی «احمد خوابید.» روییدن در خود گیاه باقی می ماند و خوابیدن در خود احمد انجام می شود.
امّا در جمله ی شما «می نویسید» نوشتن در وجود خود شما تمام نمی شود بلکه چیزی را می نویسید.
مثلاً نامه می نویسید.
عمل نوشتن از شما شروع می شود و به نامه ختم می رسد.
در جمله ی گاو چرید نیز چریدن از گاو شروع می شود و به گیاه می رسد.
به عبارت دیگر می توانیم بگوییم: نوشتن عملی است که از فاعل سر میزند و نتیجه ی آن در نامه تمام می شود یا نتیجه ی آن بر نامه واقع می شود. چریدن نیز عملی است که از گاو سر می زند و نتیجه ی عمل بر گیاه واقع می شود.
این کلمه ها را که نتیجه ی عمل فاعل بر آنها واقع می شود مفعول می گوییم.
در این جمله ها مفعول وجود دارد:
خورشید زمین را گرم می کند.
خورشید نور تاباند.
علی درس می خواند.
زمین گیاه رویانید.
ما دستور را یاد خواهیم گرفت.
کشاورز گندم کاشت.
احمد، حسین را دید.
ابو علی «شفا» را نوشت.