یک نقاش می تواند تابلوهایش را در خانه یا در آتلیه اش نقاشی کند. آزادی او در این زمینه که چه چیز می خواهد بکشد، حداکثر به اندازه و ابعاد بوم او محدود می شود.بعد از تمام شدن نقاشی تابلو به معرض فروش قرار میگیرد ، درست مثل هر کالای دیگری . خریدار کسی خواهد بود که از آنچه کشیده شده لذت ببرد و با قیمت آن هم موافق باشد.
اما در معماری چنین نیست. عوامل بسیار زیادی مانند قابلیت استفاده ، ساختار ، مقاومت مصالح ، مسائل مالی و در نهایت ضوابط ساختمانی این آزادی را محدود می کند. در معماری به عکس نقاشی ، زیباشناختی تنها عاملی که باید مورد توجه قرار گیردنیست. اما در این نیز که این عامل در معماری نقشی اصلی دارد نمی توان شک کرد. تنها عوامل موثر بایستی یک به یک مورد توجه قرار گیرند و نتیجه به ناچار یک برآیند است. یا به گفته رومالدو جیورجولا " واقعیت این است که سعی در نزدیک شدن به معماری نیز مثل نزدیک شدن به سایر اصول اجتماعی یا اخلاقی اغلب به تنگناها منجر می شود."
معماری در گوشه خانه عملی نمی شود.حتی اولین طرح به سفارش کارفرما و با دخالت متخصصین مختلف و با توجه به قوانین حقوقی و فیزیکی و غیره تهیه می شود. به این دلیل این گلایه شنیده می شود که امروز محدودیتها چنان زیادند که عرضه کردن معماری خوب خیلی مشکل است. اما با اطمینان می توانیم نظر پیر لوئجی نروی را تایید کنیم که علی رغم تمام این اجبارها " همواره آنقدر آزادی باقی می ماند که شخصیت کسی که خالق ساختمان بوده است خود را نشان بدهد و مخلوق او به شرط اینکه خالق یک هنرمند باشد علی رغم تمام اجبارهای فنی می تواند یک اثر حقیقی و اصیل هنری باشد. " . در مورد اینکه آیا اصولاًبایستی هر ساختمان یک اثر هنری باشد یا نه در اینجا بحثی نمی کنیم. اما آنچه مسلم است این است که هر معمار خوب قصد ارائه و انجام یک معماری خوب را هم دارد و در اینجا منظور ما از خوب این است که از طرفی تمام قواعد و قوانین فیزیک ساختمان و عملکرد و مسائل مالی و غیره در نظر گرفته شده باشند و از طرف دیگر نتیجه کار از نظر زیباشناختی رضایتبخش باشد.
محدودیتها بسیار زیادند و در این میان اغلب جای بازی آنقدر کم است که تنها می توان از فاصله بین تفاسیر مختلفیک قانون استفاده کرد. آزادی معمار محدود است و در این محدوده تنگ او مسئولیت زیباسازی را نیز به عهده دارد و او نیز قصد دارد چیزی زیبا بیافریند یعنی نوعی معماری خوب عرضه کند که از نظر زیباشناختی نیز جوابگوی احتیاجات ما باشد.
لغت زیبا شناختی در اصل یونانی است و به معنی ادراک است. علم زیباشناختی به معنی وسیع کلمه به بررسی و روشهای احساس محیط و موقعیت فرد در داخل آن می پردازد.
از قرن 18 مفهوم زیبایی بیشتر جنبه روانشناسانه به خود گرفت. زیبایی در ارتباط با ادراک دیده شده و بیننده جزئی از این مجموعه به حساب آمد. گوتلیب باومگارتنر از مفهوم زیباشناختی به عنوان مفهومی به موازات علم اخلاق و منطق استفاده نمود. نقشی را که عقل در علم اخلاق داشت سلیقه در زیباشناختی به دست آورد. احساس و ادراک بار دیگر در علم زیباشناختی راه یافتند. به این ترتیب در قرن 20 زیباشناختی به صورت فلسفه و دانش تمامی نمودهای زیبایی شد.
پیتر اسمیت معتقد به سه سطح برای ارزشهای زیبایی شناختی است : " تغییرات در زیباشناسی بر اساس بافتی خاص انجام میشود که قابل قیاس با تغییرات آب اقیانوس هاست . در سطح آب امواج بسیاری وجود دارند با بسامد زیاد و دامنه کم و در زیر این امواج ، امواج بزرگ و عمیق تری وجود دارد که در واقع امواج بالا یی را بر خود حمل می کند. در زیر تمام این امواج در عمق اقیانوس جریانهای دریایی وجود دارند که توده های بسیار عظیم آب در آنها جریان دارند و تمام آنچه در سطح می گذرد کوچکترین اثری بر آنها ندارد . در قیاس ما امواج ریز سطحی نمایان مُد هستند و امواج بزرگتری که حمل کننده امواج بالایی هستند نمایانگر سبکها و دوره های مختلف فرهنگی و در زیر تمامی این امواج ارزشهای بنیادی زیباشناختی هستند که به آرامش در تغییر هستند.
بیشترین تغییرات در سطح مُد انجام میگیرد . در فاصله های زمانی چیزی جای چیزهای قبلی را می گیرد و باعث تغییر سلیقه نیز می گردد. واقعیت این است که کار مهندسان تا مدتهای مدیدی رابطه ای با هنر نداشت . به این دلیل تابع سلیقه هم نبود، بلکه مهندسان صرفاً کاربرد آنچه را که می شناختند در نظر می گرفتند این امر قطعاٌ یکی از دلائل پیشرفت عظیمی بود که در پایان قرن گذشته و اوائل قرن حاضر در صنایع کشتی سازی ، هواپیما سازی ، اتومبیل سازی ، پل سازی و غیره پیش آمد . بدیهی است که این تحولات تابع تغییرات کوتا مدت مُد و سلیقه نبودند.ش
اما در معماری چنین نیست. عوامل بسیار زیادی مانند قابلیت استفاده ، ساختار ، مقاومت مصالح ، مسائل مالی و در نهایت ضوابط ساختمانی این آزادی را محدود می کند. در معماری به عکس نقاشی ، زیباشناختی تنها عاملی که باید مورد توجه قرار گیردنیست. اما در این نیز که این عامل در معماری نقشی اصلی دارد نمی توان شک کرد. تنها عوامل موثر بایستی یک به یک مورد توجه قرار گیرند و نتیجه به ناچار یک برآیند است. یا به گفته رومالدو جیورجولا " واقعیت این است که سعی در نزدیک شدن به معماری نیز مثل نزدیک شدن به سایر اصول اجتماعی یا اخلاقی اغلب به تنگناها منجر می شود."
معماری در گوشه خانه عملی نمی شود.حتی اولین طرح به سفارش کارفرما و با دخالت متخصصین مختلف و با توجه به قوانین حقوقی و فیزیکی و غیره تهیه می شود. به این دلیل این گلایه شنیده می شود که امروز محدودیتها چنان زیادند که عرضه کردن معماری خوب خیلی مشکل است. اما با اطمینان می توانیم نظر پیر لوئجی نروی را تایید کنیم که علی رغم تمام این اجبارها " همواره آنقدر آزادی باقی می ماند که شخصیت کسی که خالق ساختمان بوده است خود را نشان بدهد و مخلوق او به شرط اینکه خالق یک هنرمند باشد علی رغم تمام اجبارهای فنی می تواند یک اثر حقیقی و اصیل هنری باشد. " . در مورد اینکه آیا اصولاًبایستی هر ساختمان یک اثر هنری باشد یا نه در اینجا بحثی نمی کنیم. اما آنچه مسلم است این است که هر معمار خوب قصد ارائه و انجام یک معماری خوب را هم دارد و در اینجا منظور ما از خوب این است که از طرفی تمام قواعد و قوانین فیزیک ساختمان و عملکرد و مسائل مالی و غیره در نظر گرفته شده باشند و از طرف دیگر نتیجه کار از نظر زیباشناختی رضایتبخش باشد.
محدودیتها بسیار زیادند و در این میان اغلب جای بازی آنقدر کم است که تنها می توان از فاصله بین تفاسیر مختلفیک قانون استفاده کرد. آزادی معمار محدود است و در این محدوده تنگ او مسئولیت زیباسازی را نیز به عهده دارد و او نیز قصد دارد چیزی زیبا بیافریند یعنی نوعی معماری خوب عرضه کند که از نظر زیباشناختی نیز جوابگوی احتیاجات ما باشد.
لغت زیبا شناختی در اصل یونانی است و به معنی ادراک است. علم زیباشناختی به معنی وسیع کلمه به بررسی و روشهای احساس محیط و موقعیت فرد در داخل آن می پردازد.
از قرن 18 مفهوم زیبایی بیشتر جنبه روانشناسانه به خود گرفت. زیبایی در ارتباط با ادراک دیده شده و بیننده جزئی از این مجموعه به حساب آمد. گوتلیب باومگارتنر از مفهوم زیباشناختی به عنوان مفهومی به موازات علم اخلاق و منطق استفاده نمود. نقشی را که عقل در علم اخلاق داشت سلیقه در زیباشناختی به دست آورد. احساس و ادراک بار دیگر در علم زیباشناختی راه یافتند. به این ترتیب در قرن 20 زیباشناختی به صورت فلسفه و دانش تمامی نمودهای زیبایی شد.
پیتر اسمیت معتقد به سه سطح برای ارزشهای زیبایی شناختی است : " تغییرات در زیباشناسی بر اساس بافتی خاص انجام میشود که قابل قیاس با تغییرات آب اقیانوس هاست . در سطح آب امواج بسیاری وجود دارند با بسامد زیاد و دامنه کم و در زیر این امواج ، امواج بزرگ و عمیق تری وجود دارد که در واقع امواج بالا یی را بر خود حمل می کند. در زیر تمام این امواج در عمق اقیانوس جریانهای دریایی وجود دارند که توده های بسیار عظیم آب در آنها جریان دارند و تمام آنچه در سطح می گذرد کوچکترین اثری بر آنها ندارد . در قیاس ما امواج ریز سطحی نمایان مُد هستند و امواج بزرگتری که حمل کننده امواج بالایی هستند نمایانگر سبکها و دوره های مختلف فرهنگی و در زیر تمامی این امواج ارزشهای بنیادی زیباشناختی هستند که به آرامش در تغییر هستند.
بیشترین تغییرات در سطح مُد انجام میگیرد . در فاصله های زمانی چیزی جای چیزهای قبلی را می گیرد و باعث تغییر سلیقه نیز می گردد. واقعیت این است که کار مهندسان تا مدتهای مدیدی رابطه ای با هنر نداشت . به این دلیل تابع سلیقه هم نبود، بلکه مهندسان صرفاً کاربرد آنچه را که می شناختند در نظر می گرفتند این امر قطعاٌ یکی از دلائل پیشرفت عظیمی بود که در پایان قرن گذشته و اوائل قرن حاضر در صنایع کشتی سازی ، هواپیما سازی ، اتومبیل سازی ، پل سازی و غیره پیش آمد . بدیهی است که این تحولات تابع تغییرات کوتا مدت مُد و سلیقه نبودند.ش
__________________