• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

منتقدان سزان

Silver Star

مدير ارشد تالار
در مقاله گذشته به شرح زندگی و فعالیت های هنری پل سزان پرداختیم. گفتیم که با وجود مخالفتهای اولیه ، سزان موفق شد جایگاه خود را به عنوان یک هنرمند پیشرو تثبیت کند. اما چگونه این اتفاق رخ داد؟ برخورد و موضع منتقدین هنری دربرابر وی چگونه بود؟ اینها سوالاتی است که در این نوشتار به دنبال پاسخگویی به آنها خواهیم بود.



33138243239276469399218116520417855201208.jpg


«ماریوس رو» در نخستین یاد کرد چاپی درباره ی سزان نوشت:«او به مکتبی تعلق دارد که از امتیاز برانگیختن انتقاد برخوردار است. » متن نوشته که به مرور بر یکی از قصه های زولا می پرداخت که به سزان تقدیم شده بود در 1865 در یکی از روزنامه های اکس به چاپ رسیده بود.


در این مقاله هیچ اثر خاصی از سزان مورد بحث قرار نگرفته بود. اگرچه زولا انتظار داشت که « رو » به سزان توجه کند اما خود او از این فرصت بهره نگرفت تا در این مرحله آثار نقاشی دوستش را مورد بررسی قرار دهد. زولا می توانست به آسانی این کار را در مقالات خود درباره ی « سالن»، که به نقاشان مردود نیز می پرداخت، انجام دهد. به جای آن در 1866 مجموعه ی مقالات «سالن» خود را موسوم به سالن « سالن من» به پاس دوستی و بلندپروازی های مشترکشان به سزان تقدیم کرد.

سزان با نخستین نمایش نقاشی هایش در « سالن مردودان» در 1863 هیچ واکنشی انتقادی بر نیانگیخت. هنگامی که بار دیگر در 1867 کارش را به نمایش گذاشت- و این بار در « سالن» - منتقدری به نام آرنول مورتیه در « لوفیگارو» به طرزی ریشخندآمیز به او اشاره کرد، همچنانکه آقای سزان تا آنجا پیش رفت که گفت کار او سزاوار آن است که از سالن بیرون انداخته شود.

زولا در لوفیگارو به دفاع از سزان برخاست و در ضمن یاد آوری اشتباهات توصیف های مورتیه، او را متهم کرد که هرگز واقعاً کار سزان را ندیده است.

در 1870 کاریکاتوری از سزان و نقاشی هایش به چاپ رساید که نشان می داد کارهای او را به سالن راه نداده اند. در 1874 هنگامی که سزان در نخستین نمایشگاه امپرسیونیستها شرکت کرد بیش از پیش مورد توجه ناقدان قرار گرفت. مقالات 1874 نسبت به طراحی کژوماوژ امپرسیونیستها، رنگ عجیب و غریب و ترکیب بندی نامعقول آن لحن انتقادی تند داشتند.

سزان کمتر از همه پذیرفتنی تلقی شده بود هم موضوع کار و هم سبک او مورد تمسخر واقع شده بود و انحرافهای خاص او از معیار های صوری پذیرفته شده منتقدی به نام مارک دو مونتی فو را واداشت که اورا " نوعی دیوانه " توصیف کند که "در عین عذابهای هذیان آلود نقاشی می کند. "

سه سال بعد در سومین نمایشگاه امپرسیونیستها بار دیگر بسیاری از نویسندگان سزان را سخت مورد مورد حمله قراردادند. اما یک استثنا در میان بود. منتقد جوانی به نام ژرژ ریوی یر در فرمهای سزان "عظمتی حماسی " حس کرد که آن را با عظمت یونانیان باستان برابر می دانست.

بعد از طرز تلقی روی هم رفته فاجعه آمیزی که سزان در دو نمایشگاه با آن رو برو شد تا 1889 ازچشم عامه دوری گزید.

درمقاله های جدید سزان دیده نمی شود. با این حال تا اوایل دهه ی 1880 اشارات تحقیر آمیز نسبت به سزان همچنان ادامه یافت.




با آنکه زولا منتقد هنری پر آوازه ای بود، خاصه از رهگذر دفاع از مانه در دهه ی 1860، تنها دو بند مطلب روشن و صریح در باره کار سزان به قلم آورد، یکی در 1877 و دیگری در 1880 و تازه این دومین متضمن برخی خورده گیری ها بود. بازتاب کاملتر آراء زولا در باب سزان و امپرسیونیست ها را می توان در رمان « اثر » ( یا « شاهکار » ) که در 1886 منتشر شد بازیافت




دیدگاه زولا به سزان


هیچ گزارشی از شیوه ای که در آن روزگار به سزان می نگریستند بدون گفتگوی مفصل تر در باره دیدگاه امیل زولا به دوست دوره کودکی اش کامل نخواهد بود.

با آنکه زولا منتقد هنری پر آوازه ای بود، خاصه از رهگذر دفاع از مانه در دهه ی 1860، تنها دو بند مطلب روشن و صریح در باره کار سزان به قلم آورد، یکی در 1877 و دیگری در 1880 و تازه این دومین متضمن برخی خورده گیری ها بود.


بازتاب کاملتر آراء زولا در باب سزان و امپرسیونیست ها را می توان در رمان « اثر » ( یا « شاهکار » ) که در 1886 منتشر شد بازیافت.

کلود لانتیه شخصیت اصلی داستان در هیئت یک نقاش برجسته امپرسیونیست تصویر شده است که رهبر یک مکتب جدید نقاشی است و در جریان کوشش بیهوده خود برای « تحقق » کارش دست به خود کشی می زند.

از اشارات زولا بر می آمد که لانتیه بر الگوی شخصیت سزان ساخته شده است. آیا هنرمند « متحقق » در نظر زولا چه خصوصیتی داشت ؟

شاید کسی کارش « تمام »و کامل بود که می توانست در نزد عامه پذیرفتنی جلوه کند. زولا به گوستاو ژو فروا اقرار کرد که از مانه، امپرسیونیستها و سزان به سبب فقدان «تمامی» و « پذیرش » خصیصه ای بود که کار بعدی و توفیق خود زولا را تضمین کرد.

از این رو زولا در داستانهایش ناتوانی خود را در قبول اینکه فی البداهگی می تواند اساس آثار هنری، که گاه گاه به صورت آثار تمامت ناپذیر جلوه گر می شود، قرار بگیرد آشکار ساخت.

زولا به سادگی نمی توانست در ذهن تصور کند که مسائل مرتبط با عمل ادراک به عنوان هنر عرضه شود. زولا گمان می کرد که این مسئله به جای آنکه هنر مند را از گزند نگاه دارد، او را به جنون می کشاند.

آثار لانتیه ( سزان ) بیش از اندازه جاه طلبانه بوده اند و نمی توانستند تحقق بیابند به این معنی که نمی شد یک راه حل تصویری بسته بر آنها تحمیل کرد.

ادامه دارد...
 

Silver Star

مدير ارشد تالار
در پست بالا به شرح حال و هوای اواخر قرن نوزدهم در محافل پاریس پرداختیم و شرح دادیم که هنر سزان آرام آرام در محافل کوچک ، توسط منتقدان جوان مورد پذیرش قرار گرفت.


107761502281602282122202491167615720124788.jpg

در دهه ی 1880 سزان به ندرت در خارج از محفل کوچکی از نقاشان و منتقدان که نام جنبش سمبلیست ( نمادگرایان ) را به ذهن می آورد، شناخته بود. در خلال دهه ی 1880 و 1890 آلبر اوریه، امیل برنار، موریس دنی، فلیکس فنئون، پل گوگن، گوستاو ژوفروا، ژ. ک. هویسمانس ، پل سروزیه همگی در نامه ها و مقاله های خود نسبت به سزان ابراز علاقه کردند.

تأسیس مجله های « لاکراواش» در 1886 و مرکور دو فرانس در 1890، دو پایگاه در اختیار سمبولیستها گذاشت تا در آن آرای زیبایی شناسی خود را بیان کند.

در همین محیط بود که نخستین کوششها برای درک نظری هنر سزان انجام گرفت.
منتقدان که کار را با امپرسیونیسم آغاز کرده بودند آمادگی داشتند که رنگ سزان را و نه فضای او را بفهمند.
سمبولیستها که حجم ها را مسطح می کردند تا سطحی تزئینی بیافرینند، ایهام سزان میان فضای سه بعدی و فضای دو بعدی را حمل بر تطبیق آن با پرسپکتیو جنبش خود می کردند. آن ها تصاویر سزان را به زور در خدمت نظریه انتزاع تزیینی گرفتند بی آن که به سهم طبیعت در کار او چنان که باید توجه کنند.
سمبولیست ها نخستین کسانی بودند که این اندیشه را پیش بردند که سزان « نقاشی ناب» است. این آموزه ی سزان که نقاش نباید از روی طبیعت نسخه برداری کند بلکه باید به مدد معادله های تجسمی آن را تفسیر کند، از سوی آنان به منزله جستجو برای تناظرهای نمادین تعبیر می شد.
سزان احتمالا از فکر اینکه هنرش با هنر سمبولیست ها پیوسته تلقی شود، احساس بیزاری می کرد. در 1903 به امیل برنار نوشت: «... شما به زودی به امثال گوگن و وانگوگ پشت خواهید کرد!»
توجهی که سزان از نقاشان و منتفدان پیش رو به خود جلب کرد ( مانند مقاله برنار در 1891، مقاله گوستاو ژوفروا در 1893، حراج میراث کای بوت در 1893، در حراج مجموعه دوره تانگی در 1894، شرکت سزان در نمایشگاه جهانی 1889 و تشویق و ترغیب پیسارو ) همه دست به هم دادند و آمبرو آز ولار، تاجر جهان آثار هنری را برانگیختند تا در 1895 نمایشگاهی تکنفره برای او بر پا سازد.
بسیاری از نقاشان با شور و اشتیاق به برپایی این نمایشگاه واکنش نشان دادند. پیسارو کار سزان را بسیار ستود و در نامه ای گزارش کرد که رنوار، دگا مونه همه عمیقا تحت تاثیر قرار گرفته اند، حال آن که متاسفانه بسیار از «غریبه ها» هنوز کیفیت هنر سزان را نشناخته اند.
سمبولیست ها نخستین کسانی بودند که این اندیشه را پیش بردند که سزان « نقاشی ناب» است. این آموزه ی سزان که نقاش نباید از روی طبیعت نسخه برداری کند بلکه باید به مدد معادله های تجسمی آن را تفسیر کند، از سوی آنان به منزله جستجو برای تناظرهای نمادین تعبیر می شد



در طی یازده سال بعدی، سزان پنج بار آثارش را به نمایش گذاشت (سالن مستقل ها در 1899 و 1901، سالن دوتن در 1904، 1905، 1906). هنرمندان و منتفدان یاد آور شده اند که نفوذ و تاثیر او را در همه جا می شد دید. در 1907 منتقدی به نام لویی وکسل نوشت که می توان عنوان فرعی «سالن» های 1904 و 1905 را «بزرگداشت سزان» نهاد.
تفسیر کار سزان میان سال های 1904 و 1907 دو صورت اساسی یافت: انتقاد در واکنش به نمایشگاه های او، و مقالات، رساله ها و گزارش ها از گفتگو ها به قلم نقاشان و منتقدان پیش رو.
این چنین شد که سزان به هنرمندی بدل گشت که لقب " پدر هنر مدرن" را به او دادند.
 
بالا