Silver Star
مدير ارشد تالار
"پیت موندیان" در میان هنرمندان "دِاستیل" هلند ، از بزرگترین و فعال ترین این هنرمندان به حساب می آید. در این مقاله می توانید با نگرشها و فعالیتهای این هنرمند بیشتر آشنا شوید.
او نقاش و نظریه پرداز هنر مدرن و یکی از هنرمندان بنام در سبک انتزاع گرایی هندسی است. موندریان پس از "مالوریچ" و "کوپکا "، به انتزاع هندسی ناب دست یافت و از این رو تاثیر بسیار زیادی بر هنر و معماری قرن بیستم گذاشت.
او در سال 1920. نظریه خود، "نئو پلاستیسیزم" را در کتابی گرد آورد و به انتزاع گرایی ناب هندسی به عنوان یک ارزش هنری پرداخت. کتاب او، نئوپلاستیسیزم، یا "شکل آفرینی نوین" یکی از مهمترین و با ارزشترین تئوریهای انتزاع گرایی به شمار می آید.
به نظر موندریان ، کوبیسم به نتایج منطقی تفحصهای خود دست نیافته بود و به آن انتزاعی که بیان یک واقعیت ناب است نرسیده بود. به اعتقاد موندریان ، با الهام از طبیعت ، باید به سطوح هندسی کاملا مسطح و ساده شده ای دست پیدا کرد؛ از این رو در نتیچه تحقیقات خود در سال 1924م. اعلام داشت:
"من احساس کردم که این نکته را فقط به اتکای پلاستیک یا اصول شکل آفرینی ناب (پلاستیسیزم) می توان اثبات کرد." [SUP](1)[/SUP]
موندریان که کار نقاشی را متاثر از ون گوگ به صورت کاملا اکسپرسیونیستی آغاز کرده بود، در طول شکل گیری روند کارش به تجریدی کاملا معقول و منطقی و هندسی دست یافت. در تابلوی " درخت سرخ" (تصویر1) به سال 1908م. بیان اکسپرسیونیستی کار موندریان کاملا مشخص است، هرچند این بیان احساس گرایانه، با سادگی فرم و رنگ، مفهومی انتزاعی را نیز در خود مستتر داشته است.
موندریان در مراحل بعدی کارش ، به تجزیه و تجرید فرم بیشتر توجه می کند و شیفته سطوح چهارگوش و یا منظم عمودی و افقی می شود که از طبیعت الهام گرفته است.
به نظر موندریان ، کوبیسم به نتایج منطقی تفحصهای خود دست نیافته بود و به آن انتزاعی که بیان یک واقعیت ناب است نرسیده بود. به اعتقاد موندریان ، با الهام از طبیعت ، باید به سطوح هندسی کاملا مسطح و ساده شده ای دست پیدا کرد
در آثار سال های بعد، خطوط منحنی از کارهایش کاملا رخت بر می بنددو خطوط و سطوح عمودی و افقی حاکم می شود. در تصویر شماره 2، تحت عنوان "ترکیب بندی با رنگ سیاه و خاکستری و زرد و آبی و قرمز" از 1920م. این تحول تجریدی قابل تامل است و با تفحص کامل بدان پرداخته شده است. به کارگیری سطوح چهارگوش رنگی قرمز، آبی و سیاه در اندازه های مختلف به این اثر ، نقشی متحرک و پویا بخشیده است.
موندریان در ادامه روند تحقیقات انتزاع گرایانه خود ، به این نتیجه رسید که "واقعیت را در هنر تجسمی ، فقط به کمک ایجاد تعادل بین حرکات پویای شکل و رنگ می توان بیان داشت و با استفاده از ابزار ناب می توان موثرترین شیوه دستابیبه این هدف را ابداع کرد."[SUP] (2)[/SUP]
او با ایجاد تعادل بین سطوح تصویری عمودی و افقی و رنگهای خالص در نظر داشت به وحدت عناصر تصویری دست پیدا کند و در این راه توانست به موفقیت هایی نیز دست یابد.
نظریات انتزاع گرایانه او به صورت اصولی قابل توجه در معماری نوین درامد و در طراحی صنعتی نیز حرکتهای پویا و موثری را ایجاد کرد. موندریان معتقد بود:
" دستری به واقعیت راستین از راه حرکت پویا در حالت تعادل میسر می شود. هنر تجسمی تایید می کند که تعادل را فقط با ایجاد موازنه بین اضداد نابرابر اما هم ظرفیت می توان ایجاد کرد. توضیح تعادل به کمک هنر ، اهمیت عظیمی برای بشریت دارد...وظیفه هنر ، نمایاندن واضح واقعیت است."[SUP] (3)[/SUP]
زمانی که "دوزبورگ" در آثار خود از خطوط مورب استفاده کرد، موندریان این کار را خلاف عقاید گروه دانست و به همین دلیل و به دنبال اعتراض ، از گروه داستیل خارج شد و آن را حرکتی انحرافی در بیان انتزاع گرایانه دانست.
پی نوشت:
1 – آرناسن، ص216
2- همان، ص227
3- گاردنر،ص626