«آشنایی با مکتب های ادبی» همانطور که از اسم کتاب پیداست درباره سبک های و شیوه های ادبی و هنری است که نویسنده تلاش کرده خواننده را با ویژگی ها و شرایط اجتماعی و تاریخی این سبک ها آشنا کند.
«این تنها گرفتاری صنعت و ماشین و یا مشکلات شهر نیست که رمانتیسم را به منتقد خود تبدیل می کند، بلکه پشت کردن انقلاب فرانسه پس از پیروزی نسبت به شعارها و اهدافی که در آغاز داشت نیز در انتقادات مکتب رمانتیسم موثر بوده است»[1]
سبک ها شیوه های ادبی همچون کلاسیسیم و سورئالیسم، همیشه به صورت پنهان یا آشکار وجود داشته است اما هنوز نمی توان برای سبک یا شیوه ادبی تعریف جامعی ارائه داد. به قول مرحوم رضا سید حسینی در کتاب مکتب های ادبی، سبک یا شیوه های ادبی یا هنری گوناگون، اختراع یک یا چند تن از برگزیدگان و نوابغ نیست که ناگهان ظهور فلان مکتب را با بیانیه ای اعلام کنند. یا بنابر علل اجتماعی و اقتصادی یک سبک یا مکتب معین بر دیگر شیوه های ادبی و هنری تسلط بیشتری یافته است. بنابر این معلوم می شود مشکل تعریف مکتب دست کمی از مشکل تعریف سبک ندارد. دکتر شمیسا نیز سبک را در تحت سه عنوان کلی طبقه بندی می کند. در دایره المعارف های غربی نیز به جز توضیحی درباره تحصیل و تاریخچه مفصل سبک ها تعریف دیگری از سبک نیامده است. درفرهنگ آکسفورد نیز مکتب را چنین تعریف کرده است: گورهی از نویسندگان، هنرمندان و غیره که در اصول، دیدگاهها و روشها با یکدیگر سهیم اند. در مقدمه کتاب اشاره شده است که باید توجه داشته باشیم که تعیین دقیق مرزهای مکاتب کار ساده ای نیست حتی اگر این مکاتب دارای بیانیه رسمی بوده باشند. همین موضوع را مشکل تر می کند. و آن اینکه ممکن است با مشخصه هایی از یک سبک یا مکتب آشنا شد و سبک دیگر نیز یک یا چند مشخصه سبک اولی را نیز در خود داشته باشد. بنابراین طبقه بندی کردن سبک های مختلف چندان کار آسانی به نظر نمی رسد. با این همه چاره ای جز طبقه بندی کردن نیست. هر چند بسیاری این طبقه بندی ها را درست نمی دانند و خود را مقید به این چارچوب ها نمی کنند. ادبیات و هنر از روح زندگی، از احساسات و خیال آدمی تراوش می کند و دائره وسیع این سرچشمه ها و تنوع آنها به اندازه تک تک هر نویسنده و شاعر و هنرمندی قابل تقسیم است.
پیش از این جامع ترین کتاب در مورد سبک های ادبی کتابی است که مرحوم رضا سید حسینی به تقریر در آورده و کتاب آشنایی با مکتب های ادبی نه تنها بی تاثیر از این کتاب نیست بلکه جا به جا به آن کتاب رجوع کرده است
«مالارمه نیز موجودی شگفت و غیر عادی بود. می توان گفت با دنیای خارج از خطه ادبیات هیچگونه رابطه ای نداشت. تمام عمر خود را صرف نوشتن، تصحیح کردن و دوباره نوشتن ده دوازده سونات و بیست و چند تا شعر بلند و کوتاه کرد و مانند رمبو، درمانده و شکنجه دیده جان داد.»[2]
پی نوشت:
[1]صفحه 82 کتاب
[2]صفحه 214 کتاب
فاطمه شفیعی
بخش کتاب و کتابخوانی تبیان