نازت کشم که ناز تو زیبا کشیدنی است
قهر و عتاب چون تو عزیزی خریدنی است
بار بلای ناز تو را می کشم به جان
ای نازنین بناز ، که نازت کشیدنی است
ابرو بتاب و رخ بنما ، زلف برفشان
خورشید و ماه در شب تاریک دیدنی است
ای من فدای آن دهن شکرین تو
لب بر لبم نه که لبانت مکیدنی است
لب باز کن چو غنچه و چون گل به ناز خند
با من سخن بگو ، که حدیثت شنیدنی است
خود را به تربتم برسان ای بلای جان
کاین جان در آرزوی تو بر لب رسیدنی است
شورش کنون که فصل گل و موسم می است
از باغ حسن یار ، گل عشق چیدنی است
قهر و عتاب چون تو عزیزی خریدنی است
بار بلای ناز تو را می کشم به جان
ای نازنین بناز ، که نازت کشیدنی است
ابرو بتاب و رخ بنما ، زلف برفشان
خورشید و ماه در شب تاریک دیدنی است
ای من فدای آن دهن شکرین تو
لب بر لبم نه که لبانت مکیدنی است
لب باز کن چو غنچه و چون گل به ناز خند
با من سخن بگو ، که حدیثت شنیدنی است
خود را به تربتم برسان ای بلای جان
کاین جان در آرزوی تو بر لب رسیدنی است
شورش کنون که فصل گل و موسم می است
از باغ حسن یار ، گل عشق چیدنی است
شورش شیرازی