روزی به خدا شکایت کردم که چرا من پیشرفت نمی کنم؟!
دیگر امیدی ندارم،می خواهم خودکشی کنم!
ناگهان خدا جوابم را داد و گفت:آیا درخت بامبو و سرخس را دیده ای؟
گفتم:بله دیده ام.
خدا گفت: موقعی که درخت بامبو و سرخس را آفریدم،به خوبی از آنها مراقبت نمودم...خیلی زود سرخس سر از خاک برآورد و تمام زمین را فراگرفت،اما بامبو رشد نکرد...من از او قطع امید نکردم!
در دومین سال، سرخس بیشتر رشد کرد، اما از رشد بامبو خبری نبود.
در سالهای سوم و چهارم، باز هم بامبو رشد نکرد.
در سال پنجم،جوانه کوچکی از بامبو نمایان شد...
در عرض شش ماه ارتفاعش از سرخس بالاتر رفت.
آری در این مدت بامبو داشت ریشه هایش را قوی می کرد!
آیا می دانی در تمامی این سالها که تو درگیر مبارزه با سختی ها و مشکلات بودی، در حقیقت ریشه هایت را مستحکم می ساختی؟؟
زمان تو هم فرا خواهد رسید و تو هم پیشرفت خواهی کرد.
نا امید نشو!
دیگر امیدی ندارم،می خواهم خودکشی کنم!
ناگهان خدا جوابم را داد و گفت:آیا درخت بامبو و سرخس را دیده ای؟
گفتم:بله دیده ام.
خدا گفت: موقعی که درخت بامبو و سرخس را آفریدم،به خوبی از آنها مراقبت نمودم...خیلی زود سرخس سر از خاک برآورد و تمام زمین را فراگرفت،اما بامبو رشد نکرد...من از او قطع امید نکردم!
در دومین سال، سرخس بیشتر رشد کرد، اما از رشد بامبو خبری نبود.
در سالهای سوم و چهارم، باز هم بامبو رشد نکرد.
در سال پنجم،جوانه کوچکی از بامبو نمایان شد...
در عرض شش ماه ارتفاعش از سرخس بالاتر رفت.
آری در این مدت بامبو داشت ریشه هایش را قوی می کرد!
آیا می دانی در تمامی این سالها که تو درگیر مبارزه با سختی ها و مشکلات بودی، در حقیقت ریشه هایت را مستحکم می ساختی؟؟
زمان تو هم فرا خواهد رسید و تو هم پیشرفت خواهی کرد.
نا امید نشو!