Reza Sharifi
مدير ارشد تالار
برنامه ی هفت با موضوع بررسی اتفاق های هفته ی سینمای ایران، جمعه شب ها روی آنتن شبکه 3 می رود. این یادداشت انتقادی خبرگزاری فارس درباره احوال این روزهای برنامه است: برنامه شب گذشته هفت را شاید بتوان مرثیهای برای تنها برنامه سینمایی تلویزیون دانست؛ مرثیهای که مرگ این تنها برنامه سینمایی و بر باد رفتن امیدهای سینماگران را تایید کرد.
خبرگزاری فارس- کیوان امجدیان: از یکی دو سال پیش وقتی مطالبههای اهالی سینما از صدا و سیما در مورد داشتن برنامهای با همان سبک و سیاق «نود» (که در آن با جسارت و شهامت مشکلات فوتبال مطرح میشد) بالا گرفت صدا وسیما هم دست بهکار شد و تولید و پخش برنامهای را شروع کرد با نام «هفت».برنامهای که البته بر عکس نود که نقطه قوتش مجری شجاع و جسورش بود از همان بای بسمالله مجری خوبی نداشت.
جیرانی اگر چه در کار سینما متخصص است و به جایگاه قابل قبولی رسیده است اما اصلا مجری موفقی نبود. نوع گویش تند و ناواضح و محافظه کاری و روحیه کدخدامنشی او باعث میشد تا خیلی از فیلمها وارد مسیری بیانتها در این برنامه شوند که در نهایت مخالفان و موافقانش به نتیجهای منطقی و معقول نمیرسیدند. اما در کنار این ضعف دو نقطه قوت، هفت را تماشائی میکرد. یکی سواد و دانش جیرانی بود و از آن مهمتر حضور یک منتقد ثابت حرفهای و با دانش به نام مسعود فراستی که با جسارت نقدش را چنان مطرح میکرد که حتی جیرانی گاهی ناچار به پا در میانی میشد.اما در این میان جانبداری جیرانی از گروهی خاص و اعتقاد به عدم رعایت انصاف از جانب بعضی سینماگران ، پس از مدتی منجر به تغییراتی در برنامه هفت شد.
تغییرات هفت
در این تغییرات، جیرانی جای خود را به «گبرلو» داد گبرلوئی که حتی بیشتر از جیرانی تلاش میکرد تا با کدخدامنشی بیش از حد همه چیز را ختم به خیر کند و حتی از کمترین مجادلات کلامی و مباحثات تئوریک جلوگیری کند. در این میان شاید کفه نسبتا سبک دانش سینمایی گبرلو (نتیجه منطقی که بعد از دیدن برنامههای هفت به دست میآید) را فقط دانش و جسارت فراستی بود که پر میکرد. با این احوال اگر چه ریزش مخاطبان برنامه هفت آغاز شده بود اما کسی گمان نمیکرد این ریزش با تصمیمگیریهای نهچندان درست بیشتر و بیشتر شود و دست آخر،برنامه هفت به برنامهای در سطح جنگهای معمولی و تفریحی تلویزیونی تنزل یابد و اهالی سینما مجددا از داشتن یک برنامه سینمایی خوب محروم شوند.
مرثیهای برای یک برنامه تمام شده
اگرچه برنامه هفت بعد از رفتن فراستی دیگر نه محبوبیت قبل را داشت و نه میشد از دل آن حرفها و بحثهای نغز در آورد اما باز هم با تلاش و همت رضا درستکار که اغلب برنامهها بر پایه دانش او از نقد تا حدی قابل تحمل میشود همچنان جایگاه نسبتا خوب اما لرزان و شکنندهای میان سینماگران داشت.اما شب گذشته اوج دلسردی سینماگران از این تنها برنامه سینمایی تلویزیون بود.
برنامهای که اختصاص به نقد و بررسی آخرین فیلم مهرجوئی «چه خوبه که برگشتی» داشت، بدون حضور کارگردان و حتی یکی از عوامل فیلم برگزار شد. بامزه اینجا بود این فیلم که حتی در جشنواره هم مورد اعتراض گسترده مردم و منتقدان قرار گرفته بود و اساسا هیچ چیز مثبتی در خود نداشت و کارگردانش هم حاضر نشده بود در برنامه نقد آن حاضر شود از سوی گبرلو مجری برنامه مورد دفاع قرار گرفت و همان روحیه کدخدامنشی مجری باعث شد تا او بیدلیل در بحث میان درستکار و نقیبی که اولی مخالف سرسخت فیلم بود و دومی تلاش میکرد تا با آسمان در ریسمان به هم بافتن، از فیلم دفاع کند، جانب نقیبی را بگیرد و تلاش کند که احتمالا جناب نقیبی و مهرجوئی از نقدهای درستکار ناراحت نشوند و تعادل را برقرار کند.
حال آنکه اساسا وظیفه برنامهای مثل هفت این است که با روشنگری، فیلمهای خوب و بد را برای عموم مردم، سینماروها و حتی اهالی سینما مشخص کنند و حتی در انتخاب فیلمها از سوی خانوادهها برای سینما رفتن کمک حال صدیق و راستگوئی باشند.
به هر روی برنامه شب گذشته هفت را شاید بتوان مرثیهای برای تنها برنامه سینماهای تلویزیون دانست. مرثیهای که مرگ این تنها برنامه سینمایی و به باد رفتن امیدهای سینماگران را تایید کرد. امید که به زودی و با بسته شدن پرونده برنامه هفت که حالا دیگر فقط به یک جنگ بیبو و خاصیت تبدیل شده است، دوباره شاهد ساخت و پخش برنامههائی جذاب و روشنگر و شجاعانه در حوزه سینما باشیم.
برنامههایی که بتواند تنه به تنه برنامههایی مثل«نود» در حوزه ورزش یا «دیروز،امروز،فردا» بزند و باری از دوش اهالی سینما و دستاندرکاران آن بردارد و کمک حال سینمای ایران باشد.
خبرگزاری فارس- کیوان امجدیان: از یکی دو سال پیش وقتی مطالبههای اهالی سینما از صدا و سیما در مورد داشتن برنامهای با همان سبک و سیاق «نود» (که در آن با جسارت و شهامت مشکلات فوتبال مطرح میشد) بالا گرفت صدا وسیما هم دست بهکار شد و تولید و پخش برنامهای را شروع کرد با نام «هفت».برنامهای که البته بر عکس نود که نقطه قوتش مجری شجاع و جسورش بود از همان بای بسمالله مجری خوبی نداشت.
جیرانی اگر چه در کار سینما متخصص است و به جایگاه قابل قبولی رسیده است اما اصلا مجری موفقی نبود. نوع گویش تند و ناواضح و محافظه کاری و روحیه کدخدامنشی او باعث میشد تا خیلی از فیلمها وارد مسیری بیانتها در این برنامه شوند که در نهایت مخالفان و موافقانش به نتیجهای منطقی و معقول نمیرسیدند. اما در کنار این ضعف دو نقطه قوت، هفت را تماشائی میکرد. یکی سواد و دانش جیرانی بود و از آن مهمتر حضور یک منتقد ثابت حرفهای و با دانش به نام مسعود فراستی که با جسارت نقدش را چنان مطرح میکرد که حتی جیرانی گاهی ناچار به پا در میانی میشد.اما در این میان جانبداری جیرانی از گروهی خاص و اعتقاد به عدم رعایت انصاف از جانب بعضی سینماگران ، پس از مدتی منجر به تغییراتی در برنامه هفت شد.
در این تغییرات، جیرانی جای خود را به «گبرلو» داد گبرلوئی که حتی بیشتر از جیرانی تلاش میکرد تا با کدخدامنشی بیش از حد همه چیز را ختم به خیر کند و حتی از کمترین مجادلات کلامی و مباحثات تئوریک جلوگیری کند. در این میان شاید کفه نسبتا سبک دانش سینمایی گبرلو (نتیجه منطقی که بعد از دیدن برنامههای هفت به دست میآید) را فقط دانش و جسارت فراستی بود که پر میکرد. با این احوال اگر چه ریزش مخاطبان برنامه هفت آغاز شده بود اما کسی گمان نمیکرد این ریزش با تصمیمگیریهای نهچندان درست بیشتر و بیشتر شود و دست آخر،برنامه هفت به برنامهای در سطح جنگهای معمولی و تفریحی تلویزیونی تنزل یابد و اهالی سینما مجددا از داشتن یک برنامه سینمایی خوب محروم شوند.
مرثیهای برای یک برنامه تمام شده
اگرچه برنامه هفت بعد از رفتن فراستی دیگر نه محبوبیت قبل را داشت و نه میشد از دل آن حرفها و بحثهای نغز در آورد اما باز هم با تلاش و همت رضا درستکار که اغلب برنامهها بر پایه دانش او از نقد تا حدی قابل تحمل میشود همچنان جایگاه نسبتا خوب اما لرزان و شکنندهای میان سینماگران داشت.اما شب گذشته اوج دلسردی سینماگران از این تنها برنامه سینمایی تلویزیون بود.
برنامهای که اختصاص به نقد و بررسی آخرین فیلم مهرجوئی «چه خوبه که برگشتی» داشت، بدون حضور کارگردان و حتی یکی از عوامل فیلم برگزار شد. بامزه اینجا بود این فیلم که حتی در جشنواره هم مورد اعتراض گسترده مردم و منتقدان قرار گرفته بود و اساسا هیچ چیز مثبتی در خود نداشت و کارگردانش هم حاضر نشده بود در برنامه نقد آن حاضر شود از سوی گبرلو مجری برنامه مورد دفاع قرار گرفت و همان روحیه کدخدامنشی مجری باعث شد تا او بیدلیل در بحث میان درستکار و نقیبی که اولی مخالف سرسخت فیلم بود و دومی تلاش میکرد تا با آسمان در ریسمان به هم بافتن، از فیلم دفاع کند، جانب نقیبی را بگیرد و تلاش کند که احتمالا جناب نقیبی و مهرجوئی از نقدهای درستکار ناراحت نشوند و تعادل را برقرار کند.
حال آنکه اساسا وظیفه برنامهای مثل هفت این است که با روشنگری، فیلمهای خوب و بد را برای عموم مردم، سینماروها و حتی اهالی سینما مشخص کنند و حتی در انتخاب فیلمها از سوی خانوادهها برای سینما رفتن کمک حال صدیق و راستگوئی باشند.
به هر روی برنامه شب گذشته هفت را شاید بتوان مرثیهای برای تنها برنامه سینماهای تلویزیون دانست. مرثیهای که مرگ این تنها برنامه سینمایی و به باد رفتن امیدهای سینماگران را تایید کرد. امید که به زودی و با بسته شدن پرونده برنامه هفت که حالا دیگر فقط به یک جنگ بیبو و خاصیت تبدیل شده است، دوباره شاهد ساخت و پخش برنامههائی جذاب و روشنگر و شجاعانه در حوزه سینما باشیم.
برنامههایی که بتواند تنه به تنه برنامههایی مثل«نود» در حوزه ورزش یا «دیروز،امروز،فردا» بزند و باری از دوش اهالی سینما و دستاندرکاران آن بردارد و کمک حال سینمای ایران باشد.