حمیده خانم
New member
بسي تكرار شد بر دل"همي ناديدن چشمان بي مهرش"
دگر عادت شده بر ما"همي نشنيدن دل بستگي هايش"
شده مرهم بر اين قلبم كه مي داني تو دردم را
كه روزي اين دل زارم بخواهد يافت منزل را
چه شيرين است اين حـال بد و زارم !
چه جانفـرساست اين احوال شيرينم!
چه گويم اينچنين وصفش كه مي داني و ميدانم
چه خواهد شد سرانجامم نمي دانم نمي دانم!