دنبال مقصر بودن
مردم اشتباه می کنند. کارفرماها قدر کارهای شما را نمی دانند. پیک بسته های شما را دیر به دستتان می رساند. اینها مواردی هستند که شما دیگران را برای آن سرزنش می کنید. اما شاید شما هم مقصر باشید. شاید کارتان را به خوبی انجام نداده اید. شاید انتظار دارید کارهای زودتر از زمان لازم انجام شوند.
سعی کنید به جای سرزنش کردن دیگران، مسوولیت مشکلاتی که پیش می آید را به عهده بگیرید. این کار به هیچ عنوان سخت و آزار دهنده نیست و حتی بسیار هم کمک کننده است زیرا شما دفعه بعد بیشتر روی کارهایتان تمرکز می کنید و آنها را بهتر انجام می دهید.
در نتیجه، هرچه کارها را درست تر و هوشمندانه تر انجام دهید، خوشحال تر نیز خواهید بود.
جلب توجه کردن
هیچ کس شما را بری لباس ها، ماشین، مایملک، عنوان یا معلومات و هنرهایتان دوست ندارد. آنها چیزهایی هستند که شما دارید و مردم شاید آنها را دوست داشته باشند اما به این مفهوم نیست که شما را دوست دارند.
البته شاید ظاهر قضیه این طور به نظر برسد که آنها برای این موارد شما را دوست دارند اما ظاهر مسایل کاملا بی مفهوم و بی اساس است. رابطه ای که مبتنی بر بر ذات شما نباشد، رابطه ای واقعی نیست. رابطه های واقعی شما را خوشحال تر می کند. و شما فقط زمانی می توانید یک رابطه حقیقی ایجاد کنید که به دنبال تحت تاثیر گذاشتن دیگران و جلب نظر نباشید و بیشتر روی آن چیزی که واقعا هستید، تمرکز کنید.
چسبیدن
شما وقتی از چیزی می ترسید یا احساس ناامنی می کنید، محکم به چیزهایی می چسبید که می شناسید، حتی اگر آن موارد برایتان خوب نباشند. وجود نداشتن ترس و ناامنی دلیلی برای خوشحال بودن نیست، بلکه فقط این احساسات بد وجود ندارند.
نگهداشتن و چسبیدن به چیزهایی که فکر می کنید لازم دارید به معنای شاد بودن نیست. آنها را رها کنید و مطمئن باشید، می توانید به آنچه که می خواهید برسید. حتی اگر در به دست آوردن چیزهایی که می خواهید موفق هم نبودید، اما تلاش شما برای رسیدن به اهدافتان احساس بهتری به شما در مورد خودتان می دهد.
حرف دیگری را قطع کردن
قطع کردن حرف دیگران فقط یک کار گستاخانه نیست. وقتی شما حرف کسی را قطع می کنید، در واقع به او می گویید :«من به حرف تو گوش نمی کنم، من می دانم که چه می خواهی بگویی» یا «من به حرف تو گوش می کنم اما تصمیم دارم آنچه می خواهم را بگویم».
آیا دوست دارید دیگران دوستتان داشته باشند؟ با دقت به حرف های آنها گوش کنید. برای اینکه مطمئن شوید حرف های آنها را درست متوجه شده اید، سوال بپرسید. آنها برای این کار از شما قدردان خواهند بود و دوستتان خواهند داشت و این مساله به شما هم احساس خوبی می دهد.
ناله کردن
کلماتی که از دهان شما خارج می شوند، بسیار تاثیرگذار، به خصوص روی خود شما هستند. نالیدن از مشکلات نه تنها به شما کمک نمی کند که اوضاع را بدتر هم می کند. اگر کاری اشتباه پیش می رود، با اعتراض و غر زدن وقت خود را تلف نکنید. انرژی خود را برای بهبود شرایط صرف کنید. حتی اگر در مورد کارها بنالید هم باید بالاخره آن را انجام دهید. پس بهتر نیست وقت و انرژی خود را هدر ندهید؟
سعی کنید در مورد مشکلات حتی با خودتان هم صحبت نکنید. بیشتر صحبت های خود را روی یافتن راهکار مناسب برای حل مشکل معطوف کنید. همین روند را با دوستان و همکاران خود نیز پیش بگیرید. فقط یک شانه برای گریه کردن آنها نباشید. دوستان به دوستان اجازه اعتراض و ناله کردن نمی دهند. دوستان به یکدیگر کمک می کنند تا زندگی خود را بهتر کنند.
کنترل کردن
حتی اگر مدیر ، غول صنعت یا یک کارمند ساده باشید، تنها چیزی که می توایند واقعا کنترل کنید، خودتان هستید. هنگامی که تلاش می کنید دیگران را کنترل کنید، در واقع اعلام می کنید شما، اهدافتان، رویاهایتان و حتی نظراتتان بسیار مهم تر از مال دیگران است. در ضمن، کنترل کردن فقط یک راهکار کوتاه مدت و موقتی است زیرا کنترل با ترس، فشار، تایید یا اجبار همراه است که هیچ کدام از اینهاحس خوبی به شما نمی دهد.
سعی کنید افرادی را پیدا کنید که با فاز فکری شما هماهنگ هستند. آنها بیشتر و صادقانه تر کار می کنند و رابطه بهتری با شما خواهند داشت. به این ترتیب شما و آنها خوشحال خواهید بود.
انتقاد کردن
شاید تحصیلات بالاتر، تجربه، پول و موفقیت های بیشتری داشته باشید اما اینها دلیل نمی شود که باهوش تر، بهتر یا فهمیده تر باشید. اینها شما را «شما» می سازند: خاص، بی همتا، منحصر به فرد اما در انتها فقط شما هستید. همه افراد با هم فرق دارند. هیچ کدام بهتر یا بدتر نیستند، بلکه فقط با هم فرق دارند. به جای انتقاد کردن و دنبال عیب گشتن، به این تفاوت احترام بگذارید. در این حالت همه احساس بهتری خواهند داشت.
موعظه کردن
انتقاد کردن یک برادر دارد. نام آن نصیحت است. پدر هر دو آنها قضاوت کردن است. وقتی کارهای درستی انجم می دهید و تصمیمات درستی می گیرد، شاید این شبهه به وجود بیاید که شما بیشتر از دیگران می فهمید و بخواهید نظرات خود را به دیگران اعمال کنید. اگر به جای اصولی صحبت کردن، با قطعیت حرف بزنید، مردم صدای شما را می شنوند اما به آن گوش نمی کنند. این مساله می تواند موجب ناراحتی شما بشود و کمتر احساس شادی داشته باشید.
بی حرکت بودن
گذشته بسیار ارزشمند است. از تجربیات گذشته خود و دیگران درس بگیرید. سپس آن را رها کنید. این مساله گفتنش آسان تر از انجام دادنش است. این مساله به تمرکز شما بستگی دارد. وقتی یک اتفاق بد روی می دهد، سعی کنید به آن به چشم یک شانس برای یادگیری چیزهایی که تاکنون نمی دانسته اید، نگاه کنید. وقتی فرد دیگری اشتباه می کند، سعی کنید آن را همچون موقعیتی برای مهربانی، بخشش و درک بدانید.
نگاه به گذشته همیشه آموزنده است. با نگاه به تجربیات گذشته خود اگر دوباره در شرایط مشابه قرار گرفتید، می توانید بهترین تصمیم را اتخاذ کنید.
ترسیدن
همه ما به واسطه اتفاقتی که روی می دهند و نمی دهند، از چیزهایی که نمی توانیم تغییر دهیم، کارهایی که نمی توانیم انجام دهیم یا اینکه مردم چگونه ما را می بینند، می ترسیم.
بنابراین، تامل کردن، منتظر لحظه مناسب ماندن، بیشتر فکر کردن یا بیشتر تحقیق کردن در مورد مسایل می تواند کمک کننده باشد. در ضمن، گذشت روزها، هفته ها، ماه ها یا حتی سال ها نیز می تواند آن را حل کند. سعی کنید بر اساس رویاهایتان پیش بروید. نگذارید ترس هایتان شما را عقب نگه دارد. هرچه در فکر دارید، تصور می کنید یا می خواهید را از همین امروز شروع کنید. اگر می خواهید کسب و کاری راه بیندازید یا شغلتان را عوض کنید، همین امروز قدم اول را بردارید.
ترس هایتان را همین امروز کنار بگذارید.
مردم اشتباه می کنند. کارفرماها قدر کارهای شما را نمی دانند. پیک بسته های شما را دیر به دستتان می رساند. اینها مواردی هستند که شما دیگران را برای آن سرزنش می کنید. اما شاید شما هم مقصر باشید. شاید کارتان را به خوبی انجام نداده اید. شاید انتظار دارید کارهای زودتر از زمان لازم انجام شوند.
سعی کنید به جای سرزنش کردن دیگران، مسوولیت مشکلاتی که پیش می آید را به عهده بگیرید. این کار به هیچ عنوان سخت و آزار دهنده نیست و حتی بسیار هم کمک کننده است زیرا شما دفعه بعد بیشتر روی کارهایتان تمرکز می کنید و آنها را بهتر انجام می دهید.
در نتیجه، هرچه کارها را درست تر و هوشمندانه تر انجام دهید، خوشحال تر نیز خواهید بود.
جلب توجه کردن
هیچ کس شما را بری لباس ها، ماشین، مایملک، عنوان یا معلومات و هنرهایتان دوست ندارد. آنها چیزهایی هستند که شما دارید و مردم شاید آنها را دوست داشته باشند اما به این مفهوم نیست که شما را دوست دارند.
البته شاید ظاهر قضیه این طور به نظر برسد که آنها برای این موارد شما را دوست دارند اما ظاهر مسایل کاملا بی مفهوم و بی اساس است. رابطه ای که مبتنی بر بر ذات شما نباشد، رابطه ای واقعی نیست. رابطه های واقعی شما را خوشحال تر می کند. و شما فقط زمانی می توانید یک رابطه حقیقی ایجاد کنید که به دنبال تحت تاثیر گذاشتن دیگران و جلب نظر نباشید و بیشتر روی آن چیزی که واقعا هستید، تمرکز کنید.
چسبیدن
شما وقتی از چیزی می ترسید یا احساس ناامنی می کنید، محکم به چیزهایی می چسبید که می شناسید، حتی اگر آن موارد برایتان خوب نباشند. وجود نداشتن ترس و ناامنی دلیلی برای خوشحال بودن نیست، بلکه فقط این احساسات بد وجود ندارند.
نگهداشتن و چسبیدن به چیزهایی که فکر می کنید لازم دارید به معنای شاد بودن نیست. آنها را رها کنید و مطمئن باشید، می توانید به آنچه که می خواهید برسید. حتی اگر در به دست آوردن چیزهایی که می خواهید موفق هم نبودید، اما تلاش شما برای رسیدن به اهدافتان احساس بهتری به شما در مورد خودتان می دهد.
حرف دیگری را قطع کردن
قطع کردن حرف دیگران فقط یک کار گستاخانه نیست. وقتی شما حرف کسی را قطع می کنید، در واقع به او می گویید :«من به حرف تو گوش نمی کنم، من می دانم که چه می خواهی بگویی» یا «من به حرف تو گوش می کنم اما تصمیم دارم آنچه می خواهم را بگویم».
آیا دوست دارید دیگران دوستتان داشته باشند؟ با دقت به حرف های آنها گوش کنید. برای اینکه مطمئن شوید حرف های آنها را درست متوجه شده اید، سوال بپرسید. آنها برای این کار از شما قدردان خواهند بود و دوستتان خواهند داشت و این مساله به شما هم احساس خوبی می دهد.
ناله کردن
کلماتی که از دهان شما خارج می شوند، بسیار تاثیرگذار، به خصوص روی خود شما هستند. نالیدن از مشکلات نه تنها به شما کمک نمی کند که اوضاع را بدتر هم می کند. اگر کاری اشتباه پیش می رود، با اعتراض و غر زدن وقت خود را تلف نکنید. انرژی خود را برای بهبود شرایط صرف کنید. حتی اگر در مورد کارها بنالید هم باید بالاخره آن را انجام دهید. پس بهتر نیست وقت و انرژی خود را هدر ندهید؟
سعی کنید در مورد مشکلات حتی با خودتان هم صحبت نکنید. بیشتر صحبت های خود را روی یافتن راهکار مناسب برای حل مشکل معطوف کنید. همین روند را با دوستان و همکاران خود نیز پیش بگیرید. فقط یک شانه برای گریه کردن آنها نباشید. دوستان به دوستان اجازه اعتراض و ناله کردن نمی دهند. دوستان به یکدیگر کمک می کنند تا زندگی خود را بهتر کنند.
کنترل کردن
حتی اگر مدیر ، غول صنعت یا یک کارمند ساده باشید، تنها چیزی که می توایند واقعا کنترل کنید، خودتان هستید. هنگامی که تلاش می کنید دیگران را کنترل کنید، در واقع اعلام می کنید شما، اهدافتان، رویاهایتان و حتی نظراتتان بسیار مهم تر از مال دیگران است. در ضمن، کنترل کردن فقط یک راهکار کوتاه مدت و موقتی است زیرا کنترل با ترس، فشار، تایید یا اجبار همراه است که هیچ کدام از اینهاحس خوبی به شما نمی دهد.
سعی کنید افرادی را پیدا کنید که با فاز فکری شما هماهنگ هستند. آنها بیشتر و صادقانه تر کار می کنند و رابطه بهتری با شما خواهند داشت. به این ترتیب شما و آنها خوشحال خواهید بود.
انتقاد کردن
شاید تحصیلات بالاتر، تجربه، پول و موفقیت های بیشتری داشته باشید اما اینها دلیل نمی شود که باهوش تر، بهتر یا فهمیده تر باشید. اینها شما را «شما» می سازند: خاص، بی همتا، منحصر به فرد اما در انتها فقط شما هستید. همه افراد با هم فرق دارند. هیچ کدام بهتر یا بدتر نیستند، بلکه فقط با هم فرق دارند. به جای انتقاد کردن و دنبال عیب گشتن، به این تفاوت احترام بگذارید. در این حالت همه احساس بهتری خواهند داشت.
موعظه کردن
انتقاد کردن یک برادر دارد. نام آن نصیحت است. پدر هر دو آنها قضاوت کردن است. وقتی کارهای درستی انجم می دهید و تصمیمات درستی می گیرد، شاید این شبهه به وجود بیاید که شما بیشتر از دیگران می فهمید و بخواهید نظرات خود را به دیگران اعمال کنید. اگر به جای اصولی صحبت کردن، با قطعیت حرف بزنید، مردم صدای شما را می شنوند اما به آن گوش نمی کنند. این مساله می تواند موجب ناراحتی شما بشود و کمتر احساس شادی داشته باشید.
بی حرکت بودن
گذشته بسیار ارزشمند است. از تجربیات گذشته خود و دیگران درس بگیرید. سپس آن را رها کنید. این مساله گفتنش آسان تر از انجام دادنش است. این مساله به تمرکز شما بستگی دارد. وقتی یک اتفاق بد روی می دهد، سعی کنید به آن به چشم یک شانس برای یادگیری چیزهایی که تاکنون نمی دانسته اید، نگاه کنید. وقتی فرد دیگری اشتباه می کند، سعی کنید آن را همچون موقعیتی برای مهربانی، بخشش و درک بدانید.
نگاه به گذشته همیشه آموزنده است. با نگاه به تجربیات گذشته خود اگر دوباره در شرایط مشابه قرار گرفتید، می توانید بهترین تصمیم را اتخاذ کنید.
ترسیدن
همه ما به واسطه اتفاقتی که روی می دهند و نمی دهند، از چیزهایی که نمی توانیم تغییر دهیم، کارهایی که نمی توانیم انجام دهیم یا اینکه مردم چگونه ما را می بینند، می ترسیم.
بنابراین، تامل کردن، منتظر لحظه مناسب ماندن، بیشتر فکر کردن یا بیشتر تحقیق کردن در مورد مسایل می تواند کمک کننده باشد. در ضمن، گذشت روزها، هفته ها، ماه ها یا حتی سال ها نیز می تواند آن را حل کند. سعی کنید بر اساس رویاهایتان پیش بروید. نگذارید ترس هایتان شما را عقب نگه دارد. هرچه در فکر دارید، تصور می کنید یا می خواهید را از همین امروز شروع کنید. اگر می خواهید کسب و کاری راه بیندازید یا شغلتان را عوض کنید، همین امروز قدم اول را بردارید.
ترس هایتان را همین امروز کنار بگذارید.