برای محافظت از گنج های کهن متمولان ایرانی، سر پنجه ای قوی، بازویی ورزیده ، بالی فراخ و سری پر تدبیر لازم بود که هیو لای ایرانی همه اینها را یکجا داشتند. آنها که همیشه در خیال مردمان باستان حضور داشتند به همت هنرمندان این این دور قابل رویت شدند تا به پاسداری از کاخ ها ، معابد و گنجینه ها مشغول شوند. حالا بعد از گذشت هزاران سال و با وجود ویران شدن کاخ ها و به یغما رفتن هیولاها با همان قیافه مصممشان، انگار که همچنان در حال محافظت از چیزی هستند. جانوران ترکیبی ایرانی که زمانی همه جا به چشم می خوردنند، حالا بر بالای ستون ها یا میان کتیبه های کاخ های سوت وکور شاهی یا پشت ویترین موزه های معروف دنیا رها شده اند. آنها نماینده هیولاهایی اند که سال هاست نسلشان منقرض شده است.به گزارشی که از مجله همشهری جوان در این زمینه نقل شده است و برای شما عزیزان گردآوری نموده ایم توجه نمایید.
هیولاشناسی ایرانیان برای خلقت موجودات ترکیبی دلایل زیادی داشتند. ترس مردم از عوال مخرب طبیعی، ارواح شرور و دشمنانشان باعث شد تا آنها دست به دامن هیولاها شوند. بعضی از جانوران ترکیبی وسیله ای برای به جا آوردن مراسم مذهبی و آئینی بودنند و تعدادی از آنها هم از بین داستان ها و اسطوره های ایزدان،جانوران و قهرمانان مردم باستان بیرون آمده بودند. موجود عاریتی زمانی هیولاها نه تنها بر بالای ستون ها که بر در و دیوارهای کاخ هخامنشیان در شوش هم جولان می دادند و برای هر غریبه ای شاخ و شانه می کشیدند. موجود بالدار را دیگر نمی شود شیر دال گفت چون به جای سر عقاب، سر یک شیر غران را به تن کرده و آن شاخ های تاب دار ار هم از یک بز به عاریت گرفته است. مردمان باستانی معتقد بودند که درنده خویی هیولاها، ارواح شرور و دشمنان را از آنها دور می کند. اثرات جادویی یک نوشیدنی
نوشیدن جرعه ای از محتویات جامی که گاو سیمین تعارف می کند نیرویی فوق انسانی به آدمی می بخشد که برای نوشیدن این جرعه تا موزه مترو پولیتن رفته باشد. مردم باستان جام هایشان را شبیه حیوانات و هیولاها می ساختند تا چیزی از نیروی مافوق طبیعی شان نصیب آنها شود. گاو نقره ای دنیا دیده که 500 سالی از عمرش می گذرد، همین که جامه در بر کرده و به رسم و عادت آدمیزادها نشسته است به جمع هیولاهای ایرانی می پیوندد.
هیولای متفکر
نوشیدن جرعه ای از محتویات جامی که گاو سیمین تعارف می کند نیرویی فوق انسانی به آدمی می بخشد که برای نوشیدن این جرعه تا موزه مترو پولیتن رفته باشد. مردم باستان جام هایشان را شبیه حیوانات و هیولاها می ساختند تا چیزی از نیروی مافوق طبیعی شان نصیب آنها شود. گاو نقره ای دنیا دیده که 500 سالی از عمرش می گذرد، همین که جامه در بر کرده و به رسم و عادت آدمیزادها نشسته است به جمع هیولاهای ایرانی می پیوندد.
هیولای متفکر
گاو مردها و اسفنکس ها (ابوالهول)، نگهبانان ویژه ای بودنند که خود را از آشور به ایران رسانده بودند و در ایران حفاظت از کاخ ها را به دست گرفتند . سر آدمیزاد بر تن اسفنکس نشانه هوش و ذکاوت آنها و بدن گاو نشانه قدرت و نیروی فوق العاده بود. اگر هم بالی بر کتف آنها علاوه شده بود ، سرعت هم به خصوصیت های آتها اضافه می شد. بیی اعضای جانوران ترکیبی ،سر از همه مهم تر بود. برای سازنده این هیولا خرد و تفکر از باقی ویژگی ها مهم تر بوده است. هیولاهای آرام