Maryam
متخصص بخش ادبیات
وقتی دلم خسته می شود،
برایش از فردایی روشن می خوانم
به یادش می آورم که چه دل هایی را از خستگی به درآورده!
وقی دلم خسته می شود،
می نشینم و برایش آرام نجوا می کنم
گرد و غبارش را با اشک می گیرم
و از شادی که در راه است، می گویم.
وقتی دلم خسته می شود،
دوست را صدا می زنم و
به خدایی که بزرگ است،
می سپارم اش ...