فرهنگنامهها در ادبیات همواره یكی از ابزارهایی بودهاند كه انسان را به شناخت بسیاری از ناشناختهها یاری كردهاند. فرهنگنامهها زیرشاخه ی علم زبان شناسی به شمار می آیند و از آن ها میتوان بهعنوان مهم ترین منابع ادبی نام برد و كنار نهادن فرهنگ نامه هایی كه از اواسط سده ی پنجم هجری تاكنون نگاشته شده اند از پیكره ادبیات، یعنی گمكردن كلیدهایی كه بسیاری از قفلها را برای همیشه بسته نگاه میدارد. از این رو نگاهی میاندازیم به تاریخ فرهنگنویسی ایران از آغاز تا اكنون.
دكتر محمد معین در مقدمه ی فرهنگ خود مینویسد كه «شواهدی در دست است كه از اواسط سده ی پنجم هجری، کوشش هایی در امر فرهنگنویسی برای زبان فارسی انجام گرفته است و بنا به سخن دكتر وثوقی احتمال دارد كه کوشش هایی نیز پیش از سده ی پنجم در ایران صورت گرفته باشد، اما در حوادث تاریخی ازبین رفتهاند و امروزه هیچ سند مكتوبی از آنان نداریم. گرچه در کتاب خانه ی آتن اگر به جست و جویی درباره ی ایران دست یازید، به سرعت نام کسانی از دانشمندان یونان یافت می شود که با ایرانیان تبادل نظر می کرده اند یا در دانشگاه اسکندریه مصر و یا در کتب عبری، نشان از کنکاش ها و مباحثات آنان با دانشمندان ایرانی وجود دارد و یا وجود ترجمه های چینی، هندی،عبری، یونانی و فارسی به همدیگر، نشان از وجود مترجمانی حرفه ای دارند و نیز در عهد ساسانی که به گفته ی رشید یاسمی، عده ای از مهاجران یونانی به فرمان اسکندر در ایران اقامت گزیدند، و شاید نظر سید صادق گوهرین درست باشد که ملت های ایران و روم و مصر و مغرب و اندلس و سایر ملت های اسلامی به علت وحدت اقتصادی مجبور بودند که با هم آمیزش و مراوده داشته باشند».
در دوران ساسانیان گرچه زبان فارسی در ایران، زبان رسمی بوده است، چه بسا كه ما هم مانند چین و یونان فرهنگهایی داشتهایم و یا از سلسله ی صفاریان به بعد كه زبان عربی و فرهنگ اسلامی به سرزمین ما آمد، این احتمال وجود دارد كه فرهنگ هایی به عربی و فارسی توسط نویسندگان و اهل قلم آن زمان به رشته ی تحریر درآمده باشد. علی اصغر حکمت معتقد است که از سده ی دوم هجری به بعد ایرانیان در رشته های گوناگون علوم اسلامی، جنبش بزرگی را به وجود آوردند و در تدوین لغت و ادب، پیشقدم بوده اند و آثار ادبی ایرانیان باستان به وسیله ی ایرانیان مستقیمن در زبان عربی راه یافت.
اما ما به ناچار، بر پایه ی شواهد تاریخی، فقط به معرفی فرهنگهای مشهور فارسی میپردازیم:
فرهنگ سُُُغدی و فرهنگ قطران ارموی
دهخدا معتقد است كه فرهنگ ابوحفص سغدی (ابو حفص حكیم بن احوص سغدی سمرقندی که موسیقی دان و از نخستین شاعران پارسی گوی و به قول دکتر صفا، هم عصر حنظله بادغیسی و عباس مروزی یعنی شاعر سده ی چهارم هجری بوده است) و) تا اوایل سده ی ۱۱ ق در دست فرهنگنویسان بوده است. زبان اهالی ماوراء النهر در آن هنگام فارسی بوده و زبان عربی زبان علمی به شمار می آمده است و ایرانیان فرهنگ های عربی - فارسی زیادی را به رشته تحریر در آوردند این کتاب امروز در كتاب خانهای وجود ندارد. سید محمد علی داعیالاسلام نیز در مقدمه ی "فرهنگ نظام" معتقد است كه فرهنگ سغدی «اكنون در هیچ كتاب خانه بزرگ جهان» پیدا نمیشود. البته سعید نفیسی معتقد است که برخی از فرهنگ نویسان معروف مانند جمال الدین انجو ، سروری و تتوی در تالیف آثار خود از لغت نامه ای منسوب به ابوحفص استفاده کرده اند. ولی از آن جا که شعرهای شاهدی که این مولفان از لغت نامه ی یاد شده برای واژه های خود نقل کرده اند، از شاعران سده های ۴ و ۵ قمری ( مانند ناصر خسرو و عنصری) است، باید این ابوحفص را شخص دیگری و زمان او را پس از سده ۵ قمری دانست.
اما ناصر خسرو در سفرنامه ی خود در سال ۴۳۸ ق میگوید: «شاعری را دیدم شعر نیك میگفت اما زبان فارسی (دری) نیكو نمیدانست». مراد او شرفالزمان قطران بن منصور ارموی شاعر معروف (درگذشته در سال ۴۶۵ ق) است كه كتاب لغتی داشته است، اما بنا به حوادث تاریخی اکنون اثری از آن هم در دست نیست. در "فرهنگ جهانگیری" آمده است كه فرهنگ ارموی، سیصد لغت داشته و دكتر محمد معین نیز آن را نخستین فرهنگ ایرانی نامیده است. اما به جز این دو نمونه، در كتابها و رسالههای آن دوران به نام فرهنگ دیگری اشارهای نشده است.
فرهنگ اسدی توسی (لغت فرس)
حکیم ابونصر علی ابن احمد اسدی توسی (درگذشته در سال ۴۶۵ ق) شاعر حماسه سرا و لغتنامهنویس سده ی پنجم هحری كه منظومه ی حماسی گرشاسبنامه را نوشته و فرهنگ لغت او به لغت فرس شهرت دارد، در مقدمه فرهنگ خود میگوید: «فرزندم اردشیر قطبی، از من لغتنامهای خواست كه بر هر لغتی گواهی بود از قول شاعری از شعرای پارسی و...» و دهخدا معتقد است كه فرهنگ اسدی تا سالها ( شاید دو سده) بیرقیب بوده است.
لغت فرس در سال ۱۸۹۷ م با كوشش و تصحیح پاول هورن (شرقشناس آلمانی) در شهر گوتینگن آلمان منتشر شد و در سال ۱۳۱۹ش توسط عباس اقبال آشتیانی و در ۱۳۳۶ش توسط محمد دبیر سیاقی چاپ شد كه نسخه ی اصلی آن در كتاب خانه ی واتیكان و كهنترین دستنویس آن (۷۲۲ ق) در كتاب خانه ی ملی است. در واقع میتوان گفت این کتاب قدیمیترین فرهنگ لغت موجود در ایران است و شاید بتوان سده ی پنجم هجری (سال ۴۵۱ ق) را آغاز جنبش فرهنگنگاری فارسی در ایران نامید.
به گفته ی دهخدا پس از تالیف لغتنامه اسدی تا مدتهای مدید در ایران دیگر كتابی معتبر نظیر آن را تالیف نكردهاند و در "فرهنگ نظام" آمده است: «بعد از اسدی تا مدت ها كسی به فكر نوشتن فرهنگ جدیدی برنیامد، به جهت این كه زبان خراسانی به دلیل درازی سلطنت سلجوقیان ( ۴۲۹ - ۵۵۲ قمری) در تمام ایران گسترش یافت و فارسی ادبی زبان رسمی كشور بود و در ابتدای سده ی هفتم، به دنبال حمله ی ویرانگر و خانمان سوز تركان چنگیزخان – تموچین، ایران از علم و ادب خالی شد و دیگر از آن میراث تمدن بشری ایران در روزگاران کهن، نشانه ای نماند و حدود یك سده به طول انجامید تا اهل قلم ایران دوباره فعالیت ادبی خود را آغاز كنند و در تمدن جهان، از نو ، نغمه ی کهن خود را بسرایند و بنوازند».
دكتر ذبیحالله صفا در كتاب «تاریخ ادبیات در ایران» (جلد سوم) از این دوره چنین یاد می کند: «دورهای كه با هجوم مغول در سال ۶۱۶ ق و انقراض خوارزمشاهیان آغاز شد. در این دوران پرآشوب و پرماجرا، ویران كاران مغول و تاتار و دیگر زردپوستان وحشی یا نیموحشی آسیای مركزی، در ایران تاخت و تازهای سیاسی و بلاخیز كردند و قسمت بزرگی از فلات ایران را درهم کوبیدند و ویران ساختند كه دیگر جز نامی از آن ها در صفحه ی كتابها باقی نمانده است». در این دوران پرحادثه و شوم، ایرانیان فرهنگ نیمجان خود را نجات دادند و افرادی مانند «مولانا، عراقی، سعدی و...» در این دوران ظهور یافتند. استاد جلال همایی می گوید: « سده ی هفتم با آن که روزگار محنت باری بود، اما یکی از دوره های بزرگ علمی و ادبی به شمار می رود و اهمیت این سده از نظر علمی و ادبی به واسطه وجود نابغه هایی است که در این عصر می زیسته اند و چراغ دانش و فرهنگ را در این تند باد حوادث – ترکتازی مغولان – روشن داشته اند» و شاید بدین دلیل بود که گروهی از فرهنگ نویسان ما راه هند را در پیش گرفتند و به گفته ی دکتر صفا جای افسوس دارد که از اوایل سده ی چهارم تا آغاز سده ی هفتم چندان به فرهنگ نویسی اهتمام نشد!
صحاح الفرس
شمسالدین محمدبن فخرالدین هندوشاه نخجوانی (مشهور به شمس منشی) در سال ۷۲۸ ق به تصحیح و افزودن به لغات فرس پرداخت و دهخدا بسیار از این فرهنگ تقدیر كرده است. این فرهنگ در ۲۵باب و ۴۳۰ فصل و ۲۳۰۰ لغت با شواهد متعدد است.
ادات الفضلا، فرهنگ ابراهیمی، فرهنگ میرزا ابراهیم
ادات الفضلا، یكی از نخستین كتابهای لغت است كه در هند تالیف شده و مولف آن قاضی خان بدر محمد دهلوی (ملقب به بدهاروال) است كه گردآوری آن از ۸۱۲ ق آغاز شده و در ۸۲۲ ق به پایان رسیده است و نسخهای از آن در كتاب خانه ی موزه ی بریتانیا وجود دارد و پس از آن فرهنگ ابراهیمی تالیف ابراهیم قوامالدین فاروقی است كه در ۸۷۸ ق پایان یافته است.
میرزا ابراهیم بن میرزا شاه حسین اصفهانی هم در زمان شاه طالب صفوی در ۹۵۰ ق فرهنگ میرزا ابراهیم را منتشر كرد.
فرهنگ معیار جمالی، جهانگیری، مجمعالفرس
"فرهنگ معیار جمالی" نوشته ی شمس الدین محمد فخری اصفهانی است كه به نام شیخابواسحاق فارس نوشته و در سال ۱۳۰۳ ق به کوشش كارل زالمان در روسیه منتشر شده است. دكتر صادقكیا، در این باره می گوید: « شمس فخری، روش اسدی توسی را در واژهنویسی دنبال كرده است و هر حرف را یك باب كرده و باب ها را به ردیف الفبای كنونی فارسی آورده است» اما برخی افراد مانند مولف "فرهنگ نظام" معتقدند كه: «او روش فرهنگنویسی را درست رعایت نكرده و جعلهایش موجب گمراهی دیگر فرهنگنویسان شده است». و دكتر كیا می افزاید: «گاهی شمس فخری، معنی واژهها را نیز نادرست آورده است».
فرهنگ جهانگیری را «میرجمال الدین حسین بن فخرالدین حسن انجوی شیرازی» از رجال معروف هند (ملقب به «عضدالدوله» ) تالیف كرده است كه در سال ۱۰۰۵ ق آن را آغاز و در سال ۱۰۱۷ ق به پایان رسانید. دكتر رضازاده شفق میگوید: «وی مربوط به دربار اكبرشاه و پسرش جهانگیر بوده و از هردو حكمران حمایت و صله گرفته و لغت خود را به حكم اكبر شاه شروع نموده و آن را به نام جهانگیر شاه نموده است» . علی اصغر حكمت آن را فرهنگی نفیس میداند و میگوید كه بنا به مقدمه ی كتاب ۴۴ فرهنگ و رساله در اختیار مولف آن بوده و جامعترین فهرست مجموعه لغتهای فارسی قدیم و جدید است و در فرهنگ دایره المعارف فارسی آمده است که این کتاب لغت از نظر آوردن شواهد شعری دارای اهمیت بسیاری است و در ۲۴ باب مرتب شده و فقط شامل لغاتی است که فارسی شناخته شده اند.
و باز هم در ان کتاب می آید که این فرهنگ در سال ۱۰۰۸ ق. توسط محمد قاسم بن حاج محمد كاشانی (متخلص به سروری) با مطالعه ی ۱۶ نسخه از فرهنگ های گوناگون فارسی- عربی (و برعکس) و حذف واژه های عربی و افزودن شواهد شعری از شعرهای بزرگان شعر فارسی، با عنوان فرهنگ مجمع الفرس به نام شاه عباس اول صفوی تالیف شده است و مولف در سال ۱۰۲۸ ق با دیدن چند فرهنگ دیگر تالیف خود را تصحیح و تکمیل تر کرده است .(که در سه جلد در اوایل دهه ی ۴۰ در تهران به چاپ رسیده اند)
برهان قاطع، فرهنگ رشیدی
برهان قاطع را محمدحسین بنخلف تبریزی ( متخلص به برهان) در سال ۱۰۶۲ ق (۱۰۳۰ ش) در حیدرآباد هند نوشت و سعی او بر آن بوده است تا فرهنگش نسبت به فرهنگهای پیشین جامعتر باشد. دکتر مصاحب می گوید این کتاب در حدود ۱۹۴۱۷ لغت و کنایه و اصطلاح و استعاره مستعمل در فارسی را در بر دارد و نخستین بار در سال ۱۸۱۸م در کلکته و سپس در کلکته و بمبئی و لکهنو و تهران تجدید چاپ شده است . علی اصغر حكمت بنا به چاپ كلكته، تعداد لغتهایش را ۲۰۲۱۱ كلمه ذكر كرده است و جالب آن كه میگوید زبانها و لهجههای گوناگون ایرانی و غیرایرانی (مانند مصری، عبری، سریانی، تركی، هندی، یونانی، رومی، ارمنی، پهلوی و...) در این فرهنگ نقل شده است و مولف در مقدمه ی خود می گوید که می خواسته « جمیع فواید فرهنگ جهانگیری، مجمع الفرس، سرمه سلیمانی، صحاح الادویه (حسین انصاری) را که هر یک حاوی چندین کتاب لغات اند را به طریق ایجاز بنویسد.»
سیدمحمد علی داعیالاسلام معتقد است: فرهنگ دیگر سده ی یازدهم كه در سال پس از تالیف برهان قاطع (۱۰۶۴ ق) در هند نوشته شده است، فرهنگ رشیدی تالیف عبدالرشید بن عبدالغفور الحسینی المدنی اهل تته سنه است. این فرهنگ در سال ۱۳۹۲ ق در انجمن آسیایی كلكته به چاپ رسید. فرهنگ رشیدی خلاصه ی فرهنگ جهانگیری است و در اوایل سده ی سیزده هجری با عنوان "تبیان نافع" به ترکی عثمانی نیز ترجمه شده است .
فرهنگ انجمن آرا، برهان جامع، آنندراج
در ایران پس از مجمع الفرس سروری، در سال ۱۰۰۸، تا سال ۱۲۸۸ هجری، یعنی تا فرهنگ انجمن آرا نوشته رضا قلی خان هدایت باشی، فرهنگ دیگری انتشار نیافت. در واقع در سده ی هشتم، فرهنگنویسی از ایران به هند منتقل شد و در سده های نه، ده و یازده به تكامل رسید و شاید بتوان گفت كه فرهنگنویسی در ایران پس از حمله ی محمود غزنوی که مسلمانان به هند رفتند، با مجمعالفرس سروری خاتمه یافت.
سعید نفیسی در "فرهنگ فارسی" میگوید: « ایرانیان در نیمه ی سده پنجم، زبان فارسی را به هند بردند و فارسی در میان مسلمانان هند رواج یافت و از سده ی نهم زبان فارسی زبان دوباره ی هند شد و نوشتن فرهنگهای زبان فارسی آغاز شد». در مدت دو سده ای که در فرهنگنویسی زبان فارسی خلاء پدید آمده بود، در انگلستان فرهنگنویسان علاوه بر تعریف مدخلها، ریشهشناسی، تكیه، تلفظ و دستور زبان را مطرح كردند. ساموئل جانسون در انگلستان در سال ۱۱۱۴ش (یعنی ۱۰۰ سال پیش از چاپ و انتشار برهان قاطع) فرهنگ خود را منتشر ساخت و در آمریكا نیز نوح وبستر در سال ۱۲۰۷ش تاثیر بسزایی در این نهضت گذاشت و كمكم ضرورت رعایت اصول زبانشناسی در فرهنگنویسی مطرح شد. اوایل سده ی دهم هجری در ایران دوران سلطنت صفویه آغاز و در هندوستان سلطنت آلتیمور برقرار شد. سده های ده و یازده هجری را دوران طلایی فرهنگنویسی فارسی میدانند.
در سده ی یازدهم فقط فرهنگ سروری در ایران منتشر شد، اما در هندوستان فرهنگهای فراوانی انتشار یافتند. دكتر معین میگوید كه انجمن آرا را هدایت (معروف به للهباشی) با مراجعه به فرهنگهای فارسی و عربی گذشتگان تهیه كرد و این كتاب در سال ۱۲۸۸ ق در تهران به چاپ رسید. فرهنگ انجمن آرا را خلاصه ی فرهنگهای رشیدی و برهان قاطع میدانند. در سال ۱۲۶۰ ق (۱۲۲۲ش) فرهنگ دیگری در ایران، به نام برهان جامع توسط محمدكریم ابن مهدی قلی سرابی تبریزی (معلم محمد میرزای ولیعهد یا محمد شاه) تالیف شد كه آن را خلاصه و تصحیح شده ی برهان قاطع میدانند. مولف در سال ۱۲۵۶ ق در سال آخر سلطنت فتح علی شاه و آغاز ولیعهدی محمد شاه، به تالیف آن پرداخته و آن را در اوایل سلطنت محمد شاه به پایان رسانیده و "فرهنگ محمد شاهی" نیز نامیده است.
فرهنگ آنندراج در آغاز سده ی ۱۴ ق (۱۲۶۷ش)، در هند نوشته شد و مولف آن محمد پادشاه بوده است. این فرهنگ نیز در سال ۱۳۰۶ ق در لکهنو هندوستان تدوین و انتشار یافته است.
فرهنگ ناظمالاطبا نفیسی، فرهنگ نظام
نیم سده پس از آنندراج و در دوران امیرکبیر و پادشاهان قاجار نیز زمینه ای برای اجرای امر مهم فرهنگ نویسی در ایران فراهم نشد. دكتر میرزا علی اكبر خان نفیسی ناظمالاطبا از اوایل سال ۱۳۰۰ش تا ۱۳۰۷ش فرهنگ خود را به رشته ی تحریر در آورده است که به گفته ی سعید نفیسی، دارای ۱۵۸۴۳۱ لغت است. سپس فرهنگ نظام نوشته ی سیدمحمدعلی داعی برای نخستینبار در سال ۱۳۰۵ش در هندوستان انتشار یافت. استاد نظام این كتاب را بنا به سفارش محل تدریساش و به كمك وزارت معارف این کشور به رشته ی تحریر در آورد. وی در تالیف این فرهنگ کوشش بسیار داشته است تا زبان فارسی معیار و مرسوم ایران را در نظر بگیرد.
از دهخدا و عمید تا صدری افشار و انوری
فرهنگ دهخدا در سال ۱۳۲۵ ش انتشار یافت كه ۲۰۰هزار مدخل دارد. در این کتاب دهخدا در مقدمه ی خود، نام ۱۸۸ فرهنگ لغت قبل از خود را ذكر میكند و در همین ایام است که آكسفورد نیز به تكمیل و ویرایش و توسعه فرهنگ خود در زبان انگلیسی پرداخته و فرهنگ خود را با عنوان The shorter Oxford با ۱۹۵ هزار واژه انتشار داده است و بدون شك دهخدا از این پیشرفت در فرهنگ نویسی معاصر بی خبر نبوده است.
پس از دهخدا تا دوران انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ش، دو فرهنگ معتبر دیگر به نامهای دكتر محمد معین (۱۳۴۲ش) و حسن عمید (۱۳۴۰ش) انتشار یافت و تا سال ۱۳۷۰ش فرهنگهای ادبی و دانش نامهای ویژه ( ازجمله: لغات عامیانه اثر جعفر محجوب، دایرهالمعارف فارسی اثر غلامحسین مصاحب، صناعات و اصلاحات ادبی اثر محمدطباطبایی، تلمیحات اثر سیروس شمیسا، ادبیات اثر زهرا خانلری، اساتیر اثر جعفر یاحقی، نقد ادبی اثر بهرام مقداری، كوچه اثر شاملو، كنایات عامیانه اثر دکتر ثروت، مثلها اثر صادق عظیمی، عامیانه اثر نجفی و...) همه منتشر شدند و در کنار فعالیت «راندمهاوس» و «هریتیج» در آمریكا و «لانگمن» و «كمبریج» و «کوبیلد » در انگلستان؛ و پس از انقلاب (در ده ی ۷۰) ما شاهد تالیف سه فرهنگ اساسی و معتبر توسط مهشید مشیری، غلامحسین صدری افشار و حسن انوری بودهایم و دو فرهنگ دیگر نیز در دست تدوین و تالیف است (تالیف های علی كافی از مركز نشر دانشگاهی و علی اشرف صادقی از فرهنگستان زبان فارسی).
اما اکنون که از انتشار لغت فرس اسدی (در 450 ق) زمانی نزدیک به ۹ سده میگذرد و ایران در فرهنگنویسی از کشورهایی مانند انگلیس و فرانسه و آمریكا چیزی در حدود پانصد سال بیش تر پیشینه دارد، به راستی ما درمقام مقایسه با فرهنگهای معتبر جهان در كجا ایستادهایم و آیا فرهنگنویسان معاصر، دانش زبان شناسی مدرن و اصول و معیارهای ساختاری آن را به كار میگیرند؟ این مساله ای است که مجال بیش تری می خواهد و در نوشته ی دیگری بررسی خواهد شد.
دكتر محمد معین در مقدمه ی فرهنگ خود مینویسد كه «شواهدی در دست است كه از اواسط سده ی پنجم هجری، کوشش هایی در امر فرهنگنویسی برای زبان فارسی انجام گرفته است و بنا به سخن دكتر وثوقی احتمال دارد كه کوشش هایی نیز پیش از سده ی پنجم در ایران صورت گرفته باشد، اما در حوادث تاریخی ازبین رفتهاند و امروزه هیچ سند مكتوبی از آنان نداریم. گرچه در کتاب خانه ی آتن اگر به جست و جویی درباره ی ایران دست یازید، به سرعت نام کسانی از دانشمندان یونان یافت می شود که با ایرانیان تبادل نظر می کرده اند یا در دانشگاه اسکندریه مصر و یا در کتب عبری، نشان از کنکاش ها و مباحثات آنان با دانشمندان ایرانی وجود دارد و یا وجود ترجمه های چینی، هندی،عبری، یونانی و فارسی به همدیگر، نشان از وجود مترجمانی حرفه ای دارند و نیز در عهد ساسانی که به گفته ی رشید یاسمی، عده ای از مهاجران یونانی به فرمان اسکندر در ایران اقامت گزیدند، و شاید نظر سید صادق گوهرین درست باشد که ملت های ایران و روم و مصر و مغرب و اندلس و سایر ملت های اسلامی به علت وحدت اقتصادی مجبور بودند که با هم آمیزش و مراوده داشته باشند».
در دوران ساسانیان گرچه زبان فارسی در ایران، زبان رسمی بوده است، چه بسا كه ما هم مانند چین و یونان فرهنگهایی داشتهایم و یا از سلسله ی صفاریان به بعد كه زبان عربی و فرهنگ اسلامی به سرزمین ما آمد، این احتمال وجود دارد كه فرهنگ هایی به عربی و فارسی توسط نویسندگان و اهل قلم آن زمان به رشته ی تحریر درآمده باشد. علی اصغر حکمت معتقد است که از سده ی دوم هجری به بعد ایرانیان در رشته های گوناگون علوم اسلامی، جنبش بزرگی را به وجود آوردند و در تدوین لغت و ادب، پیشقدم بوده اند و آثار ادبی ایرانیان باستان به وسیله ی ایرانیان مستقیمن در زبان عربی راه یافت.
اما ما به ناچار، بر پایه ی شواهد تاریخی، فقط به معرفی فرهنگهای مشهور فارسی میپردازیم:
فرهنگ سُُُغدی و فرهنگ قطران ارموی
دهخدا معتقد است كه فرهنگ ابوحفص سغدی (ابو حفص حكیم بن احوص سغدی سمرقندی که موسیقی دان و از نخستین شاعران پارسی گوی و به قول دکتر صفا، هم عصر حنظله بادغیسی و عباس مروزی یعنی شاعر سده ی چهارم هجری بوده است) و) تا اوایل سده ی ۱۱ ق در دست فرهنگنویسان بوده است. زبان اهالی ماوراء النهر در آن هنگام فارسی بوده و زبان عربی زبان علمی به شمار می آمده است و ایرانیان فرهنگ های عربی - فارسی زیادی را به رشته تحریر در آوردند این کتاب امروز در كتاب خانهای وجود ندارد. سید محمد علی داعیالاسلام نیز در مقدمه ی "فرهنگ نظام" معتقد است كه فرهنگ سغدی «اكنون در هیچ كتاب خانه بزرگ جهان» پیدا نمیشود. البته سعید نفیسی معتقد است که برخی از فرهنگ نویسان معروف مانند جمال الدین انجو ، سروری و تتوی در تالیف آثار خود از لغت نامه ای منسوب به ابوحفص استفاده کرده اند. ولی از آن جا که شعرهای شاهدی که این مولفان از لغت نامه ی یاد شده برای واژه های خود نقل کرده اند، از شاعران سده های ۴ و ۵ قمری ( مانند ناصر خسرو و عنصری) است، باید این ابوحفص را شخص دیگری و زمان او را پس از سده ۵ قمری دانست.
اما ناصر خسرو در سفرنامه ی خود در سال ۴۳۸ ق میگوید: «شاعری را دیدم شعر نیك میگفت اما زبان فارسی (دری) نیكو نمیدانست». مراد او شرفالزمان قطران بن منصور ارموی شاعر معروف (درگذشته در سال ۴۶۵ ق) است كه كتاب لغتی داشته است، اما بنا به حوادث تاریخی اکنون اثری از آن هم در دست نیست. در "فرهنگ جهانگیری" آمده است كه فرهنگ ارموی، سیصد لغت داشته و دكتر محمد معین نیز آن را نخستین فرهنگ ایرانی نامیده است. اما به جز این دو نمونه، در كتابها و رسالههای آن دوران به نام فرهنگ دیگری اشارهای نشده است.
فرهنگ اسدی توسی (لغت فرس)
حکیم ابونصر علی ابن احمد اسدی توسی (درگذشته در سال ۴۶۵ ق) شاعر حماسه سرا و لغتنامهنویس سده ی پنجم هحری كه منظومه ی حماسی گرشاسبنامه را نوشته و فرهنگ لغت او به لغت فرس شهرت دارد، در مقدمه فرهنگ خود میگوید: «فرزندم اردشیر قطبی، از من لغتنامهای خواست كه بر هر لغتی گواهی بود از قول شاعری از شعرای پارسی و...» و دهخدا معتقد است كه فرهنگ اسدی تا سالها ( شاید دو سده) بیرقیب بوده است.
لغت فرس در سال ۱۸۹۷ م با كوشش و تصحیح پاول هورن (شرقشناس آلمانی) در شهر گوتینگن آلمان منتشر شد و در سال ۱۳۱۹ش توسط عباس اقبال آشتیانی و در ۱۳۳۶ش توسط محمد دبیر سیاقی چاپ شد كه نسخه ی اصلی آن در كتاب خانه ی واتیكان و كهنترین دستنویس آن (۷۲۲ ق) در كتاب خانه ی ملی است. در واقع میتوان گفت این کتاب قدیمیترین فرهنگ لغت موجود در ایران است و شاید بتوان سده ی پنجم هجری (سال ۴۵۱ ق) را آغاز جنبش فرهنگنگاری فارسی در ایران نامید.
به گفته ی دهخدا پس از تالیف لغتنامه اسدی تا مدتهای مدید در ایران دیگر كتابی معتبر نظیر آن را تالیف نكردهاند و در "فرهنگ نظام" آمده است: «بعد از اسدی تا مدت ها كسی به فكر نوشتن فرهنگ جدیدی برنیامد، به جهت این كه زبان خراسانی به دلیل درازی سلطنت سلجوقیان ( ۴۲۹ - ۵۵۲ قمری) در تمام ایران گسترش یافت و فارسی ادبی زبان رسمی كشور بود و در ابتدای سده ی هفتم، به دنبال حمله ی ویرانگر و خانمان سوز تركان چنگیزخان – تموچین، ایران از علم و ادب خالی شد و دیگر از آن میراث تمدن بشری ایران در روزگاران کهن، نشانه ای نماند و حدود یك سده به طول انجامید تا اهل قلم ایران دوباره فعالیت ادبی خود را آغاز كنند و در تمدن جهان، از نو ، نغمه ی کهن خود را بسرایند و بنوازند».
دكتر ذبیحالله صفا در كتاب «تاریخ ادبیات در ایران» (جلد سوم) از این دوره چنین یاد می کند: «دورهای كه با هجوم مغول در سال ۶۱۶ ق و انقراض خوارزمشاهیان آغاز شد. در این دوران پرآشوب و پرماجرا، ویران كاران مغول و تاتار و دیگر زردپوستان وحشی یا نیموحشی آسیای مركزی، در ایران تاخت و تازهای سیاسی و بلاخیز كردند و قسمت بزرگی از فلات ایران را درهم کوبیدند و ویران ساختند كه دیگر جز نامی از آن ها در صفحه ی كتابها باقی نمانده است». در این دوران پرحادثه و شوم، ایرانیان فرهنگ نیمجان خود را نجات دادند و افرادی مانند «مولانا، عراقی، سعدی و...» در این دوران ظهور یافتند. استاد جلال همایی می گوید: « سده ی هفتم با آن که روزگار محنت باری بود، اما یکی از دوره های بزرگ علمی و ادبی به شمار می رود و اهمیت این سده از نظر علمی و ادبی به واسطه وجود نابغه هایی است که در این عصر می زیسته اند و چراغ دانش و فرهنگ را در این تند باد حوادث – ترکتازی مغولان – روشن داشته اند» و شاید بدین دلیل بود که گروهی از فرهنگ نویسان ما راه هند را در پیش گرفتند و به گفته ی دکتر صفا جای افسوس دارد که از اوایل سده ی چهارم تا آغاز سده ی هفتم چندان به فرهنگ نویسی اهتمام نشد!
صحاح الفرس
شمسالدین محمدبن فخرالدین هندوشاه نخجوانی (مشهور به شمس منشی) در سال ۷۲۸ ق به تصحیح و افزودن به لغات فرس پرداخت و دهخدا بسیار از این فرهنگ تقدیر كرده است. این فرهنگ در ۲۵باب و ۴۳۰ فصل و ۲۳۰۰ لغت با شواهد متعدد است.
ادات الفضلا، فرهنگ ابراهیمی، فرهنگ میرزا ابراهیم
ادات الفضلا، یكی از نخستین كتابهای لغت است كه در هند تالیف شده و مولف آن قاضی خان بدر محمد دهلوی (ملقب به بدهاروال) است كه گردآوری آن از ۸۱۲ ق آغاز شده و در ۸۲۲ ق به پایان رسیده است و نسخهای از آن در كتاب خانه ی موزه ی بریتانیا وجود دارد و پس از آن فرهنگ ابراهیمی تالیف ابراهیم قوامالدین فاروقی است كه در ۸۷۸ ق پایان یافته است.
میرزا ابراهیم بن میرزا شاه حسین اصفهانی هم در زمان شاه طالب صفوی در ۹۵۰ ق فرهنگ میرزا ابراهیم را منتشر كرد.
فرهنگ معیار جمالی، جهانگیری، مجمعالفرس
"فرهنگ معیار جمالی" نوشته ی شمس الدین محمد فخری اصفهانی است كه به نام شیخابواسحاق فارس نوشته و در سال ۱۳۰۳ ق به کوشش كارل زالمان در روسیه منتشر شده است. دكتر صادقكیا، در این باره می گوید: « شمس فخری، روش اسدی توسی را در واژهنویسی دنبال كرده است و هر حرف را یك باب كرده و باب ها را به ردیف الفبای كنونی فارسی آورده است» اما برخی افراد مانند مولف "فرهنگ نظام" معتقدند كه: «او روش فرهنگنویسی را درست رعایت نكرده و جعلهایش موجب گمراهی دیگر فرهنگنویسان شده است». و دكتر كیا می افزاید: «گاهی شمس فخری، معنی واژهها را نیز نادرست آورده است».
فرهنگ جهانگیری را «میرجمال الدین حسین بن فخرالدین حسن انجوی شیرازی» از رجال معروف هند (ملقب به «عضدالدوله» ) تالیف كرده است كه در سال ۱۰۰۵ ق آن را آغاز و در سال ۱۰۱۷ ق به پایان رسانید. دكتر رضازاده شفق میگوید: «وی مربوط به دربار اكبرشاه و پسرش جهانگیر بوده و از هردو حكمران حمایت و صله گرفته و لغت خود را به حكم اكبر شاه شروع نموده و آن را به نام جهانگیر شاه نموده است» . علی اصغر حكمت آن را فرهنگی نفیس میداند و میگوید كه بنا به مقدمه ی كتاب ۴۴ فرهنگ و رساله در اختیار مولف آن بوده و جامعترین فهرست مجموعه لغتهای فارسی قدیم و جدید است و در فرهنگ دایره المعارف فارسی آمده است که این کتاب لغت از نظر آوردن شواهد شعری دارای اهمیت بسیاری است و در ۲۴ باب مرتب شده و فقط شامل لغاتی است که فارسی شناخته شده اند.
و باز هم در ان کتاب می آید که این فرهنگ در سال ۱۰۰۸ ق. توسط محمد قاسم بن حاج محمد كاشانی (متخلص به سروری) با مطالعه ی ۱۶ نسخه از فرهنگ های گوناگون فارسی- عربی (و برعکس) و حذف واژه های عربی و افزودن شواهد شعری از شعرهای بزرگان شعر فارسی، با عنوان فرهنگ مجمع الفرس به نام شاه عباس اول صفوی تالیف شده است و مولف در سال ۱۰۲۸ ق با دیدن چند فرهنگ دیگر تالیف خود را تصحیح و تکمیل تر کرده است .(که در سه جلد در اوایل دهه ی ۴۰ در تهران به چاپ رسیده اند)
برهان قاطع، فرهنگ رشیدی
برهان قاطع را محمدحسین بنخلف تبریزی ( متخلص به برهان) در سال ۱۰۶۲ ق (۱۰۳۰ ش) در حیدرآباد هند نوشت و سعی او بر آن بوده است تا فرهنگش نسبت به فرهنگهای پیشین جامعتر باشد. دکتر مصاحب می گوید این کتاب در حدود ۱۹۴۱۷ لغت و کنایه و اصطلاح و استعاره مستعمل در فارسی را در بر دارد و نخستین بار در سال ۱۸۱۸م در کلکته و سپس در کلکته و بمبئی و لکهنو و تهران تجدید چاپ شده است . علی اصغر حكمت بنا به چاپ كلكته، تعداد لغتهایش را ۲۰۲۱۱ كلمه ذكر كرده است و جالب آن كه میگوید زبانها و لهجههای گوناگون ایرانی و غیرایرانی (مانند مصری، عبری، سریانی، تركی، هندی، یونانی، رومی، ارمنی، پهلوی و...) در این فرهنگ نقل شده است و مولف در مقدمه ی خود می گوید که می خواسته « جمیع فواید فرهنگ جهانگیری، مجمع الفرس، سرمه سلیمانی، صحاح الادویه (حسین انصاری) را که هر یک حاوی چندین کتاب لغات اند را به طریق ایجاز بنویسد.»
سیدمحمد علی داعیالاسلام معتقد است: فرهنگ دیگر سده ی یازدهم كه در سال پس از تالیف برهان قاطع (۱۰۶۴ ق) در هند نوشته شده است، فرهنگ رشیدی تالیف عبدالرشید بن عبدالغفور الحسینی المدنی اهل تته سنه است. این فرهنگ در سال ۱۳۹۲ ق در انجمن آسیایی كلكته به چاپ رسید. فرهنگ رشیدی خلاصه ی فرهنگ جهانگیری است و در اوایل سده ی سیزده هجری با عنوان "تبیان نافع" به ترکی عثمانی نیز ترجمه شده است .
فرهنگ انجمن آرا، برهان جامع، آنندراج
در ایران پس از مجمع الفرس سروری، در سال ۱۰۰۸، تا سال ۱۲۸۸ هجری، یعنی تا فرهنگ انجمن آرا نوشته رضا قلی خان هدایت باشی، فرهنگ دیگری انتشار نیافت. در واقع در سده ی هشتم، فرهنگنویسی از ایران به هند منتقل شد و در سده های نه، ده و یازده به تكامل رسید و شاید بتوان گفت كه فرهنگنویسی در ایران پس از حمله ی محمود غزنوی که مسلمانان به هند رفتند، با مجمعالفرس سروری خاتمه یافت.
سعید نفیسی در "فرهنگ فارسی" میگوید: « ایرانیان در نیمه ی سده پنجم، زبان فارسی را به هند بردند و فارسی در میان مسلمانان هند رواج یافت و از سده ی نهم زبان فارسی زبان دوباره ی هند شد و نوشتن فرهنگهای زبان فارسی آغاز شد». در مدت دو سده ای که در فرهنگنویسی زبان فارسی خلاء پدید آمده بود، در انگلستان فرهنگنویسان علاوه بر تعریف مدخلها، ریشهشناسی، تكیه، تلفظ و دستور زبان را مطرح كردند. ساموئل جانسون در انگلستان در سال ۱۱۱۴ش (یعنی ۱۰۰ سال پیش از چاپ و انتشار برهان قاطع) فرهنگ خود را منتشر ساخت و در آمریكا نیز نوح وبستر در سال ۱۲۰۷ش تاثیر بسزایی در این نهضت گذاشت و كمكم ضرورت رعایت اصول زبانشناسی در فرهنگنویسی مطرح شد. اوایل سده ی دهم هجری در ایران دوران سلطنت صفویه آغاز و در هندوستان سلطنت آلتیمور برقرار شد. سده های ده و یازده هجری را دوران طلایی فرهنگنویسی فارسی میدانند.
در سده ی یازدهم فقط فرهنگ سروری در ایران منتشر شد، اما در هندوستان فرهنگهای فراوانی انتشار یافتند. دكتر معین میگوید كه انجمن آرا را هدایت (معروف به للهباشی) با مراجعه به فرهنگهای فارسی و عربی گذشتگان تهیه كرد و این كتاب در سال ۱۲۸۸ ق در تهران به چاپ رسید. فرهنگ انجمن آرا را خلاصه ی فرهنگهای رشیدی و برهان قاطع میدانند. در سال ۱۲۶۰ ق (۱۲۲۲ش) فرهنگ دیگری در ایران، به نام برهان جامع توسط محمدكریم ابن مهدی قلی سرابی تبریزی (معلم محمد میرزای ولیعهد یا محمد شاه) تالیف شد كه آن را خلاصه و تصحیح شده ی برهان قاطع میدانند. مولف در سال ۱۲۵۶ ق در سال آخر سلطنت فتح علی شاه و آغاز ولیعهدی محمد شاه، به تالیف آن پرداخته و آن را در اوایل سلطنت محمد شاه به پایان رسانیده و "فرهنگ محمد شاهی" نیز نامیده است.
فرهنگ آنندراج در آغاز سده ی ۱۴ ق (۱۲۶۷ش)، در هند نوشته شد و مولف آن محمد پادشاه بوده است. این فرهنگ نیز در سال ۱۳۰۶ ق در لکهنو هندوستان تدوین و انتشار یافته است.
فرهنگ ناظمالاطبا نفیسی، فرهنگ نظام
نیم سده پس از آنندراج و در دوران امیرکبیر و پادشاهان قاجار نیز زمینه ای برای اجرای امر مهم فرهنگ نویسی در ایران فراهم نشد. دكتر میرزا علی اكبر خان نفیسی ناظمالاطبا از اوایل سال ۱۳۰۰ش تا ۱۳۰۷ش فرهنگ خود را به رشته ی تحریر در آورده است که به گفته ی سعید نفیسی، دارای ۱۵۸۴۳۱ لغت است. سپس فرهنگ نظام نوشته ی سیدمحمدعلی داعی برای نخستینبار در سال ۱۳۰۵ش در هندوستان انتشار یافت. استاد نظام این كتاب را بنا به سفارش محل تدریساش و به كمك وزارت معارف این کشور به رشته ی تحریر در آورد. وی در تالیف این فرهنگ کوشش بسیار داشته است تا زبان فارسی معیار و مرسوم ایران را در نظر بگیرد.
از دهخدا و عمید تا صدری افشار و انوری
فرهنگ دهخدا در سال ۱۳۲۵ ش انتشار یافت كه ۲۰۰هزار مدخل دارد. در این کتاب دهخدا در مقدمه ی خود، نام ۱۸۸ فرهنگ لغت قبل از خود را ذكر میكند و در همین ایام است که آكسفورد نیز به تكمیل و ویرایش و توسعه فرهنگ خود در زبان انگلیسی پرداخته و فرهنگ خود را با عنوان The shorter Oxford با ۱۹۵ هزار واژه انتشار داده است و بدون شك دهخدا از این پیشرفت در فرهنگ نویسی معاصر بی خبر نبوده است.
پس از دهخدا تا دوران انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ش، دو فرهنگ معتبر دیگر به نامهای دكتر محمد معین (۱۳۴۲ش) و حسن عمید (۱۳۴۰ش) انتشار یافت و تا سال ۱۳۷۰ش فرهنگهای ادبی و دانش نامهای ویژه ( ازجمله: لغات عامیانه اثر جعفر محجوب، دایرهالمعارف فارسی اثر غلامحسین مصاحب، صناعات و اصلاحات ادبی اثر محمدطباطبایی، تلمیحات اثر سیروس شمیسا، ادبیات اثر زهرا خانلری، اساتیر اثر جعفر یاحقی، نقد ادبی اثر بهرام مقداری، كوچه اثر شاملو، كنایات عامیانه اثر دکتر ثروت، مثلها اثر صادق عظیمی، عامیانه اثر نجفی و...) همه منتشر شدند و در کنار فعالیت «راندمهاوس» و «هریتیج» در آمریكا و «لانگمن» و «كمبریج» و «کوبیلد » در انگلستان؛ و پس از انقلاب (در ده ی ۷۰) ما شاهد تالیف سه فرهنگ اساسی و معتبر توسط مهشید مشیری، غلامحسین صدری افشار و حسن انوری بودهایم و دو فرهنگ دیگر نیز در دست تدوین و تالیف است (تالیف های علی كافی از مركز نشر دانشگاهی و علی اشرف صادقی از فرهنگستان زبان فارسی).
اما اکنون که از انتشار لغت فرس اسدی (در 450 ق) زمانی نزدیک به ۹ سده میگذرد و ایران در فرهنگنویسی از کشورهایی مانند انگلیس و فرانسه و آمریكا چیزی در حدود پانصد سال بیش تر پیشینه دارد، به راستی ما درمقام مقایسه با فرهنگهای معتبر جهان در كجا ایستادهایم و آیا فرهنگنویسان معاصر، دانش زبان شناسی مدرن و اصول و معیارهای ساختاری آن را به كار میگیرند؟ این مساله ای است که مجال بیش تری می خواهد و در نوشته ی دیگری بررسی خواهد شد.