• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

پاره آجر

مهشید

کاربر ويژه
[FONT=Vazir,helvetica,sans-serif]روزی مرد ثروتمندی دراتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان كم رفت و آمدی می گذشت. ناگهان از بین دو اتومبیل پارك شده در كنار خیابان یك پسربچه پاره آجری به سمت او پرتاب كرد.پاره آجر به اتومبیل اوبرخورد كرد. مردپایش را روی ترمز گذاشا و سریع پیاده شد و دید كه اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرك رفت و اورا سرزنش كرد.
پسرك گریان باتلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پاده رو, جایی كه برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بودجلب كند. پسرك گفت: " اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت كسی از آن عبور می كند برادر بزرگم از روی صندلی چرخ دارش به زمین افتاده و من زور كافی برای بلند كردنش ندارم. برای اینكه شمارا متوقف كنم ناچارشدم ازاین پاره آجر استفاده كنم "
مرد بسیار متاثرشدو ازپسر عذرخواهی كرد. برادر پسرك رابلند كرد و روی صندلی نشاند و سوار اتومبیل گران قیمتش شد و به راهش ادامه داد.
درزندگی چنان باسرعت حركت نكنید كه دیگران مجبورشوند برای جلب توجه شما پاره آجر به طرفتان پرتاب كنند!
خدا درروح ما زمزمه می كند و باقلب ما حرف می زند, اما بعضی اوقات زمانی كه وقت نداریم گوش كنیم, اومجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب كند.
 
بالا