با افزایش نجومی ظرفیت دانشگاه ها و کاهش متقاضیان کنکور، ما این روزها با حجم بالایی از صندلی های دانشگاهی روبرو هستیم که دانشجویی برای پر کردنشان وجود ندارد، این در حالی است که با حذف کنکور هم متقاضیان ورود به دانشگاه افزایش چندانی پیدا نکرده ، این مسئله شاید بیش از هر چیز به آمارهای نجومی بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاه ها باز گردد؛ آمارهایی که خیلی ها را از دانشگاه رفتن پیشمان کرده است، پشیمان شدنی که کاش سالهای پیش اتفاق می افتد.
دهه شصتی ها و کابوس کنکور
فارغ التحصیلان دانشگاه 10 برابر از دیپلمهها بیکار هستند
برای پی بردن به نتیجه قبولی در کنکور وعاقبت راهیافتگان به دانشگاه کافی است نگاهی به آمارها نجومی بیکاری فارغ التحصیلان و راهیابی خروجی های دانشگاه در مشاغل غیر مرتبط بیندازیم. در همین خصوص وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی اعلام کرده که نرخ بیکاری در دیپلمهها دو درصد و در جوانان فارغالتحصیل دانشگاهی 20 درصد است، به این معنا که بر اساس آمارها فارغ التحصیلان دانشگاه 10 برابر از دیپلمهها بیکار هستند
در سالهای دهه هشتاد بود که آمار بیکاری فارغ التحصیلان مقطع کارشناسی دانشگاه ها مدیران را به فکر چاره ای انداخت و از آنجا که ما معمولا به دنبال پاک کردن صورت مسئله هستیم، ماجرای افزایش ظرفیت در مقاطع تحصیلات تکمیلی به محیط های آکادمیک تزریق شد. در ادامه این روند فارغ التحصیلان کارشناسی وقتی دیدند برای مدرک فعلی شان کاری در جامعه وجود ندارد، با رویای یافتن شغل، راه تحصیلات تکمیلی را پیش گرفتند اما . . دانشجویانی که با رویای یافتن شغل پس از دریافت مدرک به برای تحصیلات تکمیلی باز هم به آکادمی باز گشته بودند، اما آنها تنها پس از پایان تحصیل بود که متوجه شدند که گرفتن مدرک کارشناسی ارشد هم نمی تواند بهانه ای برای یافتن شغل مناسب باشد. در این میان برخی بودند که باز هم و این بار در مقطع دکترا تصمیم به ادامه تحصیل گرفتند ، برخی دیگر که ناامید از دانشگاه، راه بازار کار غیر مرتبط را پیش گرفتند. در حالی که در این میان زیباترین سالهای جوانی شان در مسیر دریافت رویایی پوشالی از میان رفته بود.
عاقبت درس نخواندن!
دانش آموزانی که یک روز به دلیل شاگرد اول مدرسه شدن و روز بعد به بهانه رتبه برتر بودن در کنکور مورد توجه همه واقع می شدند، در حالی تیرشان به سنگ خورد که هم کلاس های مدرسه ای شان که در طول سالهای مدرسه هیچ گاه نمره بالای 12 در کارنامه شان نداشتند ، پس از گذشتن از تحصیل در مدرسه و دانشگاه و راه یافتن به بازار کار و آموختن فن و حرفه به جایگاهی رسیده اند که تنها قیمت اتومبیلی که زیر پایشان 200 میلیون می ارزد! اما شاگرد زرنگ های دیروز و فارغ التحصیلان بیکار امروز برای یافتن شغلی با حداقل حقوق هنوز هم ناکام مانده اند. شاید اگر درس خوان های آن روز های می دانستند که برخی از دانش آموزان روزهای تابستان را به شاگردی در مکانیکی و آهنگری یا هر فن و حرفه دیگری می گذارند روزگاری چنین آینده ای خواهند داشت، هیچ وقت این همه سال از زندگی شان را در محیط های آموزشی تلف نمی کردند.
در چنین روزهایی که بیشتر مردم فهمیده اند که دانشگاه رفتن و مدرک گرفتن هیچ تاثیری در یافتن شغل مناسب و شرایط مناسب کاری ندارند، باید بیش از پیش به مهارت های فنی و حرفه ای بها داده شود. فن و حرفه ای که اگر آموخته شود نه تنها شرایط زندگی دانش آموزان را در آینده تغییر می دهد که می تواند راهی را هم به سوی دانش آموزانی که در زمینه دروس حفظی و ریاضی توانایی چندانی ندارند باز کند تا در دهه های آتی دیگر ما با این همه فارغ التحصیل روبرو نباشیم که عمرشان را در راهی بیهوده گذاشتند و در نهایت هم به نتیجه ای نرسیدند.
سپیده آماده
بخش اجتماعی تبیان
بخش اجتماعی تبیان