میثم بهرامی / متولد سال 1347 هستم. در محله عباسی تهران بزرگ شدم و فوتبالم را هم از همین محله شروع کردم. در این محل یک زمین فوتبال خاکی به نام «میلان» داشتیم و یک زمین خاکی هم داشتیم به نام «تهران». کلا در همین دو زمین خاکی فوتبال بازی میکردم. بازی در این زمینها کمهزینه بود. چهار تا آجر میگذاشتیم برای تعیین کردن دروازهها، یک توپ پلاستیکی هم میخریدیم و فوتبال بازی میکردیم. سنم که به 12 سال رسید، رفتم به راهآهن و عضو تیم نوجوانان این باشگاه شدم. دقیقا یادم است دوم راهنمایی بودم که رفتم در زمین راهآهن تست دادم. آقای توانایی سرمربی تیم نوجوانان راهآهن بود و من را برای تیمش انتخاب کرد. 6 سال در راهآهن بازی کردم. یک سال از این 6 سال را در بزرگسالان راهآهن بودم. البته در آن سال همزمان در تیم جوانان راهآهن هم حضور داشتم. وقتی از راهآهن جدا شدم، اواخر سال 1367 بود. آقایی به اسم «جعفر تاکسی» که از همراهان همیشگی استقلال بود، من را برد پیش مدیرعامل این باشگاه. همان جا با استقلال قرارداد بستم. سال 1368 هم اولین بازیام را برای استقلال انجام دادم که بازی مقابل پرسپولیس در فینال جام حذفی بود.
آن زمان هر تیم میتوانست 6 بازیکن در لیست خود داشته باشد. همچنین فدراسیون اعلام کرد که تیمها میتوانند در هر مسابقه از 3 بازیکن جوان استفاده کنند که من یکی از 3 بازیکن جوان استقلال بودم. 90 دقیقه را بازی کردم. بازی به پنالتی کشید که ما در پنالتی مسابقه را به پرسپولیس باختیم. من هم یکی از پنالتیزنهای استقلال بودم که توپم را گل کردم. وقتی من در بازی با پرسپولیس به زمین رفتم سرمربی استقلال منصور پورحیدری و مربی این تیم پرویز مظلومی بود. من آن زمان 19 سال داشتم. منصور پورحیدری عادت داشت به بازیکنان جوان میدان بدهد. البته من هم خیلی جوان نبودم. شاید سن کمی داشتم اما تجربهام برای حضور در داربی کم نبود. من پیش از آن در تمام ردههای تیم ملی بازی کرده بودم؛ حتی در تیم ملی بزرگسالان. زمانی که من در تیم ملی جوانان بودم، پرویز دهداری 3-4 نفر از بچههای جوانان را به به تیم ملی بزرگسالان برد که من هم یکی از همانها بودم. به همین دلیل بود که تجربهام برای حضور در استقلال کم نبود. آن زمان تیمهای تهران الف و تهران ب داشتیم که من عضو تیم تهران ب هم بودم. همه اینها باعث میشد منصور پورحیدری برای بازی دادن من در داربی ترسی نداشته باشد. در این مسابقه پرسپولیس دو تا بازیکن مصدوم هم داد که هر دو آنها را من زدم. یکی مرحوم فریبرز مرادی بود که پایش شکست و یکی هم محمدحسن انصاریفرد بود که دندهاش شکست. دقیقا از همان مسابقه هم بود که فوتبال من وارد دوران جدیدی شد. من بازی خوبی انجام دادم و از همان لحظه بازیکن فیکس استقلال شدم.