• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

پل سزان، نقاش فرانسوی

Silver Star

مدير ارشد تالار
پل(نقاش فرانسوی، 1839- 1906) به سبب تجربه های نو و دستاوردهای ارزشمند هنری اش،به عنوان

«پدر نقاشی مدرن» شناخته شده است. این نوشتار به زندگی نامه و فعالیتهای هنری وی اختصاص دارد.



15283136283414615318515628838317716887252.jpg


او فرزند یک بانکدار دولتمند بود. سالهای اولیه زندگانی اش را در زادگاه خود - اکسان پروانس [ جنوب شرقی فرانسه ] گذرانید. در مدرسه با امیل زولا دوست شد. نخست، به اصرار پدر تحصیل در رشته حقوق را شروع کرد؛ ولی در 22 سالگی اجازه یافت تمامی وقت خود را به نقاشی اختصاص دهد.

نخستین دیدارش از پاریس با ناکامی قرین بود. به زادگاه خود بازگشت تا به عنوان منشی در دفتر پدرش کار کند. چندی بعد، باز به پاریس رفت (1862)، و با شور بسیار به نقاشی پرداخت. تحت تاثیر افکار زولا به مقابله با فرهنگ و ذوق بورژوایی و هنر آکادمیک برخاست. با این حال، آثاری را برای نمایش در سالن رسمی فرستاد، و نیز برای ورود به مدرسه ی هنرهای زیبا اقدام کرد. اما در هر دو مورد جواب منفی گرفت.

تلاشهای بعدی او برای ورود به سالن بیهوده بود. فقط یکی از تکچهره های او، با اعمال نفوذ یک دوست، توانست به این نمایشگاه راه یابد (1886). پیش از این، سالن مردودین یک کار از او پذیرفته بود(1863).

سزان در جریان جنگ فرانسه- پروس به استاک رفت. دو سال بعد، در پنتوآز همراه با پیسارو تجربه ی جدیدی را در نقاشی آغاز کرد. در همین زمان به جنبش امپرسیونیسم جلب شد؛ و در دو نمایش گروهی امپرسیونیست ها نیز شرکت کرد (1874 و 1877 ). پس از آن، در زادگاهش خلوت گزید و پیگیرانه به کار پرداخت.

رفته رفته، زندگی و هنر او با افسانه درآمیخت. آمبروآز ولار - دلال آثار هنری- 150 اثر او را در پاریس نمایش داد (1895). در همین سال، دو پرده ی او در مجموعه ی کایبت به موزه ی لوکزامبورگ راه یافت. چندی بعد، مریس دنی پرده ی بزرگداشت سزان را کشید و به نمایش گذاشت (1901).

در آغاز سده ی بیستم، سالن پاییز به معرفی بخشی از آثار او پرداخت(1904)؛ و پس از مرگش، نمایشگاه بزرگ « یادواره ی سزان » را سامان داد (1907)، که بر هنرمندان پیشرو تاثیری ژرف و گسترده نهاد.

چند مرحله در تحول هنر سزان وجود داشت. نخست، دوره ی مطالعه و کند و کاو در موزه ها، و اثر پذیری از کوربه، سورباران، پوسن، مانه و پوژه بود (1862- 1870). سزان در این سالها مسیر واقعگرایی را می پیمود؛ و با طغیان خود علیه ابتذال آکادمی گرایی، در طلب سلامتی و درستی هنر بود. در نقاشیهایش عمدتا رنگهای قهوه یی، خاکی، و خاکستری به کار می برد؛ سایه ها را بسیار تیره می نمود؛ و با کاردک بافتی زمخت به رنگها می داد. پرده ی ساعت مرمرین سیاه، نمونه ی شاخص آثار این دوره است.


سزان دو نکته مهم را از «امپرسیونیسم» آموخت: مشاهده مستقیم طبیعت، و بهره گیری از رنگهای خالص. ولی او نقاشی امپرسیونیست را بدون ساختار و فاقد استحکام صوری یافت؛ و در صدد رفع این نقصان برآمد. او برخلاف امپرسیونیست ها – که به ثبت جلوه های گذرای جو و نور می پرداختند- رنگ و رنگسایه را وسیله ی نمایش فرم نهانی اشیای مرئی قرار داد، و برای تحلیل طبیعت، به ساختار کلاسیکی در آثار استادان گذشته - به خصوص پوسن - تکیه کرد




رویارویی با منظره های طبیعی حساسیت تازه ای را در سزان بر انگیخت؛ و کار در جوار پیسارو تغییری اساسی در نقاشی او پدید آورد. لطافت و روشنی جای زمختی و تیرگی آثار پیشین را گرفتند؛ و رنگها به خلوص و درخشندگی گراییدند. در این زمان، سزان خود را شاگرد پیسارو می دانست؛ ولی در واقع، دو هنرمند بر یکدیگر اثر می گذارند. پرده ی خانه ی مرد حلق آویز شده - که در نخستین نمایشگاه امپرسیونیست ها ارائه شد – محصول این دوره ی دوم است.
سزان دو نکته مهم را از «امپرسیونیسم» آموخت: مشاهده مستقیم طبیعت، و بهره گیری از رنگهای خالص. ولی او نقاشی امپرسیونیست را بدون ساختار و فاقد استحکام صوری یافت؛ و در صدد رفع این نقصان برآمد. او برخلاف امپرسیونیست ها – که به ثبت جلوه های گذرای جو و نور می پرداختند- رنگ و رنگسایه را وسیله ی نمایش فرم نهانی اشیای مرئی قرار داد، و برای تحلیل طبیعت، به ساختار کلاسیکی در آثار استادان گذشته - به خصوص پوسن - تکیه کرد.

او پی برد که تنها از طریق رجوع به طبیعت - و نه با « ذهن » خویش صورت عینی دهد. اما برای رسیدن به این هدف، لازم می بود که چشم و مغز به کار آیند. پس از این، « دیدن » و « سنجیدن » دو وجه اساسی و مکمل در پژوهشهای سزان شدند.

به سخن دیگر، او با تابع کردن دنیای مرئی به یک سلسله ضوابط تصویری کوشید معادل « طبیعت » را در قالب « هنر » بسازد. راه حل او تغییرات دقیق در یک شکل و روابط فضایی آن با شکلهای دیگر را به مدد سطحهای کوچک رنگی - که از لحاظ درجة روشنی و تیرگی، گرمی و سردی، و پرمایگی و کم مایگی تنظیم شده بودند - و نیز به مدد تاکید های رنگ مکمل نشان داد. بدین ترتیب، مفهوم پرسپکتیوی فضای تصویری و روش قدیم برجسته نمایی اشیا کاملا دگرگون شد.

این دستاورد سزان را به خصوص در پرده هایی که از چشم انداز و کوه « سنت ویکتوآر» نقاشی کرده است، می توان دید. سزان با کار پیگیرانه و کنکاشهای سرسختانه اش نقاشی اروپایی را از قید تابعیت قوانین رویت رهانید؛ و در پژوهشهای خود به تعادلی دقیق میان واقعیت و انتزاع رسید.

او به قصد احیای « سنت بزرگ » اروپایی حرکت کرد، ولی به روشی نو دست یافت که راه را بر تحول بعدی نقاشی گشود.

در میان هنرمندان نسل بعد، کوبیست ها بیش از سایرین، از نتیجة کشفهای سزان بهره بردند. از جمله دیگر آثارش می توان به طبیعت بی جان با سبد میوه (1888- 1890)؛ قماربازان (1892)؛ پسری با جلیقه سرخ (1893)؛ طبیعت بی جان با مجسمة گچی (حدود 1895)؛ آبتنی کنندگان (1905) اشاره کرد.
 
بالا