Silver Star
مدير ارشد تالار
پل کله از هنرمندان خلاق قرن بیستم است که در ابتدا کار خود را با ملحق شدن به گروه سوارکار آبی آغاز کرد. در این مقاله می توانید با این هنرمند آشنا شوید.
در میان نقاشان سوارکار آبی پل کله از ویژگی خاصی برخوردار بود. او در ابتدا شدیدا از "دلونه" و شرق گرایی "ماتیس" تاثیر گرفت، ولی هرگز خود را از آنان نخواند و مانند "شاگال" جهان خاصی برای خود داشت و اهداف معینی را دنبال می کردو هرگز فردیت هنری خویش را به سبکها و شیوه های رایج معاصر نفروخت. جهان تصاویر او پر است از گیاهان و جانوران غربی که دور از منطق مادی تصویر شده اند.
"کله" نیز به نوبه خود به طرزی سرنوشت ساز در نخستین سال های فعالیتش تحت تاثیر گروه سوارکار آبی قرار گرفته بود و با بسیاری از اندیشه های دوستش "کاندینسکی" موافق بود . مثلا او شیفته موسیقی بود و علاوه بر آن یک ویولن نواز پر استعداد بود.
نظریه های هنری او نیز وجوه اشتراک فراوان با نظریه های گکاندینسکی" داشتند. اما "کله" در نهایت در جهتی مخالف "کاندینسکی گام برداشت. او بجای جستجوی واقعیتی فراتر، می خواست بر واقعیتی ژرف تر ، از درون تخیل خویش روشنایی افکند. بدین ترتیب ، شکل های طبیعی برای کار او ضروری بودند، اما به صورت استعاره هایی تصویری و منتقل کننده ی معنی نهفته نه به صورت شبیه سازی هایی از طبیعت.
در تعریفی کلی، هنر "کله" هنری غریزی ، خیال انگیز، ساده دلانه و کودکانه است. "کله" در جستجو و کشف عناصر جدید تصویری به بیانهای روانشناختی رسید و علم روانشناسی نیز از یافته های او بی بهره نماند.
در تصویر1، "دره هوفمان" از سال 1921م. اثری از "پل کله" مشاهده می شود که در آن ذوق کودکانه با رنگهای شاد در سطوحی تخت به نمایش درآمده است. البته کارهای "کله" با ظرافتی خاص لطف و صفای کودکی را برای ما تصویر می کند. "کله" تخیلاتش را از ذهن نیمه آگاه بیرون می کشید و تاکیدی نیز بر این امر نداشت که دنیای ناخودآگاه خود را با دنیای خودآگاه مرتبط کند، بلکه توجهش به تاثیرات نمادی و رمزگونه فرم و تصویر است . او معتقد بود بایستی از وادی ابهامات به واقعیت جهان مرئی پی برد.
نظریه های هنری او نیز وجوه اشتراک فراوان با نظریه های گکاندینسکی" داشتند. اما "کله" در نهایت در جهتی مخالف "کاندینسکی گام برداشت. او بجای جستجوی واقعیتی فراتر، می خواست بر واقعیتی ژرف تر ، از درون تخیل خویش روشنایی افکند. بدین ترتیب ، شکل های طبیعی برای کار او ضروری بودند، اما به صورت استعاره هایی تصویری و منتقل کننده ی معنی نهفته نه به صورت شبیه سازی هایی از طبیعت
نظریات عمیق "پل کله"، تاثیر بسیاری بر تحولات بعدی هنر مدرن گذاشت.
"پل کله" هنر نوین را چنین تعریف می کند:
" عادت ما بر این بود که اشیا را شبیه سازی کنیم. اما امروز ما از واقعیت اشیا پرده بر می داریم.. در ورای ابهام ، گونه ای رومز و راز نهفته است که پرتو عقل نمی تواند به درون آن راه یابد، و این وظیفه هنر است که با تآسی بر هیجانات ناشی از غریزه، رمزها و اشارات وهم گونه ای تصویر کند."
هیچ هنرمندی در قرن بیستم نتوانست هم چون "پل کله" با تبحر تمام شکلها و نمادهای بودی و ابهام برانگیز را با شعور جمعی و کهن الگوی انسانی در هم آمیزد و نظریات روانشناسی و تربیتی در این قالب ارائه کند. البته در این راستا می باید تاکید کرد که "کله" به شاخصه های "هنر اسلامی" توجهی خاص مبذول می داشت و شدیدا متاثر از آن بود.
در میان نقاشان سوارکار آبی پل کله از ویژگی خاصی برخوردار بود. او در ابتدا شدیدا از "دلونه" و شرق گرایی "ماتیس" تاثیر گرفت، ولی هرگز خود را از آنان نخواند و مانند "شاگال" جهان خاصی برای خود داشت و اهداف معینی را دنبال می کردو هرگز فردیت هنری خویش را به سبکها و شیوه های رایج معاصر نفروخت. جهان تصاویر او پر است از گیاهان و جانوران غربی که دور از منطق مادی تصویر شده اند.
"کله" نیز به نوبه خود به طرزی سرنوشت ساز در نخستین سال های فعالیتش تحت تاثیر گروه سوارکار آبی قرار گرفته بود و با بسیاری از اندیشه های دوستش "کاندینسکی" موافق بود . مثلا او شیفته موسیقی بود و علاوه بر آن یک ویولن نواز پر استعداد بود.
نظریه های هنری او نیز وجوه اشتراک فراوان با نظریه های گکاندینسکی" داشتند. اما "کله" در نهایت در جهتی مخالف "کاندینسکی گام برداشت. او بجای جستجوی واقعیتی فراتر، می خواست بر واقعیتی ژرف تر ، از درون تخیل خویش روشنایی افکند. بدین ترتیب ، شکل های طبیعی برای کار او ضروری بودند، اما به صورت استعاره هایی تصویری و منتقل کننده ی معنی نهفته نه به صورت شبیه سازی هایی از طبیعت.
در تعریفی کلی، هنر "کله" هنری غریزی ، خیال انگیز، ساده دلانه و کودکانه است. "کله" در جستجو و کشف عناصر جدید تصویری به بیانهای روانشناختی رسید و علم روانشناسی نیز از یافته های او بی بهره نماند.
در تصویر1، "دره هوفمان" از سال 1921م. اثری از "پل کله" مشاهده می شود که در آن ذوق کودکانه با رنگهای شاد در سطوحی تخت به نمایش درآمده است. البته کارهای "کله" با ظرافتی خاص لطف و صفای کودکی را برای ما تصویر می کند. "کله" تخیلاتش را از ذهن نیمه آگاه بیرون می کشید و تاکیدی نیز بر این امر نداشت که دنیای ناخودآگاه خود را با دنیای خودآگاه مرتبط کند، بلکه توجهش به تاثیرات نمادی و رمزگونه فرم و تصویر است . او معتقد بود بایستی از وادی ابهامات به واقعیت جهان مرئی پی برد.
نظریه های هنری او نیز وجوه اشتراک فراوان با نظریه های گکاندینسکی" داشتند. اما "کله" در نهایت در جهتی مخالف "کاندینسکی گام برداشت. او بجای جستجوی واقعیتی فراتر، می خواست بر واقعیتی ژرف تر ، از درون تخیل خویش روشنایی افکند. بدین ترتیب ، شکل های طبیعی برای کار او ضروری بودند، اما به صورت استعاره هایی تصویری و منتقل کننده ی معنی نهفته نه به صورت شبیه سازی هایی از طبیعت
نظریات عمیق "پل کله"، تاثیر بسیاری بر تحولات بعدی هنر مدرن گذاشت.
"پل کله" هنر نوین را چنین تعریف می کند:
" عادت ما بر این بود که اشیا را شبیه سازی کنیم. اما امروز ما از واقعیت اشیا پرده بر می داریم.. در ورای ابهام ، گونه ای رومز و راز نهفته است که پرتو عقل نمی تواند به درون آن راه یابد، و این وظیفه هنر است که با تآسی بر هیجانات ناشی از غریزه، رمزها و اشارات وهم گونه ای تصویر کند."
هیچ هنرمندی در قرن بیستم نتوانست هم چون "پل کله" با تبحر تمام شکلها و نمادهای بودی و ابهام برانگیز را با شعور جمعی و کهن الگوی انسانی در هم آمیزد و نظریات روانشناسی و تربیتی در این قالب ارائه کند. البته در این راستا می باید تاکید کرد که "کله" به شاخصه های "هنر اسلامی" توجهی خاص مبذول می داشت و شدیدا متاثر از آن بود.