سرمایههای دیروز و امروز
جوانی، برزخ عمر انسان است. در این مرحله از عمر، دو بهار در تقارن هم آمده است: یکی بهار جسمی و دیگر بهار روحی. آن بهار، جسم جوان را نیرومند و پر توان کرده است و این بهار، جوان را حساس و عاطفی و قالبشکن ساخته است. ازاینرو، گفتهاند دوره جوانی، بهترین دوره برای کسب فضایل اخلاقی و کمالات معنوی است.
خداوند از روی لطف، بندگانش را به حال خود رها نکرده و به وسیله پیامبران، دستورهایی برای سعادت و نیکبختی آنان فرستاده است. پیامبر گرامی اسلام که نمونه والای انسان کامل است فرموده است: «اِنّی بُعِثْتُ لِاُتَمِمَّ مَکارِمَ الْاَخْلاق؛ من برای کامل کردن کرامتهای اخلاقی مبعوث شدم.» خداوند نیز درباره فرستاده خود فرموده است: «اِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیم».
دو ستاره پر فروغ آسمان ادب و عرفان ایرانزمین، یعنی حافظ و مولوی در آثار ماندگار خود به مباحث اخلاقی و سخنان سودمند برای جوانان نیز پرداختهاند. آثار این دو شخصیت بزرگ، یعنی دیوان حافظ و مثنوی معنوی افزون بر اینکه از مفاخر فرهنگی و سرمایههای جاودان معنوی این مرز و بوم است، شاهکاری ادبی است که بیانی سحرگونه دارد و مشحون از فلسفه و کلام و اخلاق و عرفان و ادب و معارف اسلامی است.
دلیل ماندگاری آثار حافظ و مولوی
آنچه موجب جاودانگی و همواره نو بودن آثار حافظ و مولوی شده، ویژگیهایی است که عبارتند از:
الف) جامعیت: با توجه به اینکه حافظ و مولوی خود دارای شخصیتی جامعنگر و آشنا به علوم زمان خود بودهاند، توانستهاند این جامعنگری و توسعه علمی را در آثار خود منعکس کنند و اثری چند بُعدی از جهت ادبی و معارفی خلق کنند.
ب) همه فهم بودن: این دو اثر مورد استفاده پیر و جوان و عام و خاص قرار میگیرد و همه از آنها لذت میبرند. هم در فرهنگ عامه نفوذ دارند و وارد اندیشه توده مردم شدهاند و هم راهنمای خواص و الهامبخش اندیشههای متعالی آنان به شمار میآیند.
ج) اتصال آنها به کلام وحی: استفاده حافظ و مولوی از قرآن در آثارشان فراوان دیده میشود و همین ویژگی اخیر است که علت تامه جاودانگی و رمز مانایی این دو اثر شده است.
یکی از منابع الهام و اندیشه حافظ، قرآن است که آن را با چهارده روایت و به آوای خوش میخوانده و به همین دلیل نیز حافظ نامیده شده است. حافظ در دیوان خود به داستانهای قرآن مانند: داستان آدم، نوح، موسی، سلیمان، یعقوب، یوسف، ابراهیم خلیل و حضرت محمد(ص) اشاراتی دارد و گاه عین ترکیبات قرآنی را در اشعار خود آورده است.
مولانا نیز در حکایات تمثیلی خود، همواره از مفاهیم و کلمات قرآنی بهره برده است، به طوری که شش دفتر مثنوی، سراسر آکنده از معارف قرآنی و ظرایف آن است که نسیم عشق از آن به مشام میرسد.
امروزه که جهانِ تشنه رو به این دو خورشید درخشان آورده است و از نور و گرمای معنوی آنها بهرهها میبرد، سزاوار است نسل جوان ما بیشتر به اندیشههای جهانی و برخاسته از فطرت انسانی بزرگان خود توجه کند و مقام و ارزش داشتهها و سرمایههای خود را بداند.
مولانا و حافظ در اشعار خود به اخلاقیات و مکارم اخلاقی و نیز خصایل و فضایل نیکِ انسانی توجه داشتهاند. مراجعه به این منابع لذتبخش و به کار بستن نصایح مشفقانه و درسهای عالمانه این پیران خرد و عشق، میتواند برای جوانان در پیمودن راه کمال بسیار مفید باشد. در اینجا به برخی پیامها و درسهای این بزرگان برای جوانان میپردازیم.
وصف جوانی
مولانا تمثیلی لطیف در وصف دوره جوانی آورده است که در آن جوانی را اوج قدرت و اعتدال قوای نفسانی وصف میکند:
و آن جوانی همچو باغ سبز و تر
میرساند بیدریغی بار و بر
چشمههای قوّت و شهوت روان
سبز میگردد زمین و تن بدان
خانهای معمور و سقفش بس بلند
معتدل، ارکان و بیتخلیط و بند
حافظ نیز جوانی را عهد رونق و بهار عمر و چیدن گل عیش میداند.
ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش
پیرانه سر مکن هُنری ننگ و نام را
اغتنام فرصت در جوانی
عارفان راستین و اهل کمال، به غنیمت شمردن فرصت در همه لحظات عمر اهمیت بسیار دادهاند؛ به ویژه دوره جوانی را مستعدترین دوران جهت کسب فضایل علمی و اخلاقی دانستهاند؛ زیرا بر شخص بیکار و غفلتزده، پریشانی و غم چیره میشود و او را به کارهای باطل میگمارد. مولانا در این باره میگوید:
پیش از آن کایام پیری در رسد
گردنت بندد به حبلٍ من مَسَد
خاکِ شوره گردد و ریزان و سست
هرگز از شوره، نباتِ خوش نرُست
ابروان، چون پالدُم، زیر آمده
چشم رانَم آمده، تاری شده
از تشنج رُو چو پشتِ سوسمار
رفت نطق و طعم و دندانها ز کار
مولانا به ما یادآور میشود که دوران جوانی کوتاه است و بالاخره تمام میشود:
تیرها پرّان، کمان پنهان ز غیب
بر جوانی میرسد صد تیر شَب
حافظ نیز وقتشناسی و ثبت و ثبات در کارها را دلیل موفقیت میداند و به رعایت وقت و استفاده درست از لحظات عمر عزیز سفارش میکند:
قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند
بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم
و نیز گفته است:
این یک دو دم که دولت دیدار ممکن است
دریاب کام دل که نه پیداست کار عمر
پندپذیری
مثنوی سراسر پند است؛ پند پیری جهاندیده و انسانی کارآزموده. مولانا پند پیران را برخاسته از تجربه آنان میداند و جوانان را در به کار بستن آن سفارش میکند:
آنچه بیند آن جوان در آینه
پیر اندر خشت میبیند همه
اما او پند عملی را جذابتر و آن را زبان عمومی و قابل درک برای همه انسانها میداند:
پند فعلی خلق را جذابتر
که رسد در جانِ هر با گوش و کَر
حافظ هم نصیحت پیران و پند بزرگان را راهگشای جوانان و سالکان طریق میداند. جوانان در سراسر دیوان حافظ به نصیحتپذیری از پیران دعوت میشوند:
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
یا:
چنگ خمیده قامت، میخواندت به عشرت
بشنو که پند پیران هیچت زیان ندارد
اندیشههای اخلاقی حافظ و مولانا محدود به موارد یاد شده نمیشود، بلکه مملو از درسهای زندگی، حکمت و پند و اندرز است.
جوانی، برزخ عمر انسان است. در این مرحله از عمر، دو بهار در تقارن هم آمده است: یکی بهار جسمی و دیگر بهار روحی. آن بهار، جسم جوان را نیرومند و پر توان کرده است و این بهار، جوان را حساس و عاطفی و قالبشکن ساخته است. ازاینرو، گفتهاند دوره جوانی، بهترین دوره برای کسب فضایل اخلاقی و کمالات معنوی است.
خداوند از روی لطف، بندگانش را به حال خود رها نکرده و به وسیله پیامبران، دستورهایی برای سعادت و نیکبختی آنان فرستاده است. پیامبر گرامی اسلام که نمونه والای انسان کامل است فرموده است: «اِنّی بُعِثْتُ لِاُتَمِمَّ مَکارِمَ الْاَخْلاق؛ من برای کامل کردن کرامتهای اخلاقی مبعوث شدم.» خداوند نیز درباره فرستاده خود فرموده است: «اِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیم».
دو ستاره پر فروغ آسمان ادب و عرفان ایرانزمین، یعنی حافظ و مولوی در آثار ماندگار خود به مباحث اخلاقی و سخنان سودمند برای جوانان نیز پرداختهاند. آثار این دو شخصیت بزرگ، یعنی دیوان حافظ و مثنوی معنوی افزون بر اینکه از مفاخر فرهنگی و سرمایههای جاودان معنوی این مرز و بوم است، شاهکاری ادبی است که بیانی سحرگونه دارد و مشحون از فلسفه و کلام و اخلاق و عرفان و ادب و معارف اسلامی است.
دلیل ماندگاری آثار حافظ و مولوی
آنچه موجب جاودانگی و همواره نو بودن آثار حافظ و مولوی شده، ویژگیهایی است که عبارتند از:
الف) جامعیت: با توجه به اینکه حافظ و مولوی خود دارای شخصیتی جامعنگر و آشنا به علوم زمان خود بودهاند، توانستهاند این جامعنگری و توسعه علمی را در آثار خود منعکس کنند و اثری چند بُعدی از جهت ادبی و معارفی خلق کنند.
ب) همه فهم بودن: این دو اثر مورد استفاده پیر و جوان و عام و خاص قرار میگیرد و همه از آنها لذت میبرند. هم در فرهنگ عامه نفوذ دارند و وارد اندیشه توده مردم شدهاند و هم راهنمای خواص و الهامبخش اندیشههای متعالی آنان به شمار میآیند.
ج) اتصال آنها به کلام وحی: استفاده حافظ و مولوی از قرآن در آثارشان فراوان دیده میشود و همین ویژگی اخیر است که علت تامه جاودانگی و رمز مانایی این دو اثر شده است.
یکی از منابع الهام و اندیشه حافظ، قرآن است که آن را با چهارده روایت و به آوای خوش میخوانده و به همین دلیل نیز حافظ نامیده شده است. حافظ در دیوان خود به داستانهای قرآن مانند: داستان آدم، نوح، موسی، سلیمان، یعقوب، یوسف، ابراهیم خلیل و حضرت محمد(ص) اشاراتی دارد و گاه عین ترکیبات قرآنی را در اشعار خود آورده است.
مولانا نیز در حکایات تمثیلی خود، همواره از مفاهیم و کلمات قرآنی بهره برده است، به طوری که شش دفتر مثنوی، سراسر آکنده از معارف قرآنی و ظرایف آن است که نسیم عشق از آن به مشام میرسد.
امروزه که جهانِ تشنه رو به این دو خورشید درخشان آورده است و از نور و گرمای معنوی آنها بهرهها میبرد، سزاوار است نسل جوان ما بیشتر به اندیشههای جهانی و برخاسته از فطرت انسانی بزرگان خود توجه کند و مقام و ارزش داشتهها و سرمایههای خود را بداند.
مولانا و حافظ در اشعار خود به اخلاقیات و مکارم اخلاقی و نیز خصایل و فضایل نیکِ انسانی توجه داشتهاند. مراجعه به این منابع لذتبخش و به کار بستن نصایح مشفقانه و درسهای عالمانه این پیران خرد و عشق، میتواند برای جوانان در پیمودن راه کمال بسیار مفید باشد. در اینجا به برخی پیامها و درسهای این بزرگان برای جوانان میپردازیم.
وصف جوانی
مولانا تمثیلی لطیف در وصف دوره جوانی آورده است که در آن جوانی را اوج قدرت و اعتدال قوای نفسانی وصف میکند:
و آن جوانی همچو باغ سبز و تر
میرساند بیدریغی بار و بر
چشمههای قوّت و شهوت روان
سبز میگردد زمین و تن بدان
خانهای معمور و سقفش بس بلند
معتدل، ارکان و بیتخلیط و بند
حافظ نیز جوانی را عهد رونق و بهار عمر و چیدن گل عیش میداند.
ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش
پیرانه سر مکن هُنری ننگ و نام را
اغتنام فرصت در جوانی
عارفان راستین و اهل کمال، به غنیمت شمردن فرصت در همه لحظات عمر اهمیت بسیار دادهاند؛ به ویژه دوره جوانی را مستعدترین دوران جهت کسب فضایل علمی و اخلاقی دانستهاند؛ زیرا بر شخص بیکار و غفلتزده، پریشانی و غم چیره میشود و او را به کارهای باطل میگمارد. مولانا در این باره میگوید:
پیش از آن کایام پیری در رسد
گردنت بندد به حبلٍ من مَسَد
خاکِ شوره گردد و ریزان و سست
هرگز از شوره، نباتِ خوش نرُست
ابروان، چون پالدُم، زیر آمده
چشم رانَم آمده، تاری شده
از تشنج رُو چو پشتِ سوسمار
رفت نطق و طعم و دندانها ز کار
مولانا به ما یادآور میشود که دوران جوانی کوتاه است و بالاخره تمام میشود:
تیرها پرّان، کمان پنهان ز غیب
بر جوانی میرسد صد تیر شَب
حافظ نیز وقتشناسی و ثبت و ثبات در کارها را دلیل موفقیت میداند و به رعایت وقت و استفاده درست از لحظات عمر عزیز سفارش میکند:
قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند
بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم
و نیز گفته است:
این یک دو دم که دولت دیدار ممکن است
دریاب کام دل که نه پیداست کار عمر
پندپذیری
مثنوی سراسر پند است؛ پند پیری جهاندیده و انسانی کارآزموده. مولانا پند پیران را برخاسته از تجربه آنان میداند و جوانان را در به کار بستن آن سفارش میکند:
آنچه بیند آن جوان در آینه
پیر اندر خشت میبیند همه
اما او پند عملی را جذابتر و آن را زبان عمومی و قابل درک برای همه انسانها میداند:
پند فعلی خلق را جذابتر
که رسد در جانِ هر با گوش و کَر
حافظ هم نصیحت پیران و پند بزرگان را راهگشای جوانان و سالکان طریق میداند. جوانان در سراسر دیوان حافظ به نصیحتپذیری از پیران دعوت میشوند:
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
یا:
چنگ خمیده قامت، میخواندت به عشرت
بشنو که پند پیران هیچت زیان ندارد
اندیشههای اخلاقی حافظ و مولانا محدود به موارد یاد شده نمیشود، بلکه مملو از درسهای زندگی، حکمت و پند و اندرز است.