• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

پیشوندها

baroon

متخصص بخش ادبیات


پیشوند




پیشوندها واژک هایی هستند که در اوّل واژه ها می آیند و مفهوم جدیدی به آنها می بخشند . حتی در برخی موارد طبقه ی دستوری آنها را عوض میکنند، یعنی از طبقه ای به طبقه ی دیگر می برند.
مثلاً بی که بر سر اسم می آید آن را تبدیل به صفت می کند . مثلاً در «بیکار»

پیشوندهای معروف و کاربردهای مهمّ آن به قراری است که در پست های بعد ذکر می شود.
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


ب ؛
بر 4 گونه است:

الف) در اوّل اسم می آید و صفت می سازد.
ب + خرد = بخرد
ب + نام = بنام


ب) در اوّل اسم می آید و قید می سازد.
ب + سرعت = بسرعت [سریعاً]
ب + فور = بفور [فوراً]


ج) در اول حاصل مصدر می آید و قید می سازد.
ب + خوبی = بخوبی
ب + زودی = بزودی


د) در اوّل اسم می آید و اسم مرکّب می سازد.
ب + دست = بدست [وجب]



 

baroon

متخصص بخش ادبیات


با ؛

بر سر اسم می آید و صفت مرکّب می سازد.
با + هنر = باهنر
با + هوش = باهوش
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


باز؛

پیشوندی است که معنی دوباره و از نو می دهد و یا معنی کلمه را مؤکّد می کند و در موارد زیر به کار می رود:

الف) در اوّل فعل (مصدر)
بازآمدن، بازگرداندن، بازیافتن، بازگشتن

ب) در اوّل بن ماضی
بازگشت، بازخواست، بازدید

ج) در اوّل بن مضارع
بازپرس، بازجو، بازپرس




 

baroon

متخصص بخش ادبیات


بر؛

الف) در اوّل فعل ها
برداشتن، برآوردن، برانداختن، برخوردن


ب) در اوّل بن ماضی
برداشت، برآورد، برخورد


ج) در اوّل بن مضارع
برانداز، برچسب


د) در اوّل اسم می آید و صفت می سازد.
برکنار، برقرار، بردوام



 

baroon

متخصص بخش ادبیات


بی؛

پیشوند نفی است و بر سر کلمه های زیر می آید و صفت می سازد:

الف) در اوّل اسم
بی گناه، بی ادب، بی عرضه، بی دست و پا، بی سروسامان، بی شیله و پیله


ب)در اوّل بن فعل
بی ریخت، بی تاب، بی برگشت، بی در رو


ج) در اوّل ضمیر
بی خود، بی خویشتن


د) در اوّل ترکیبات وصفی
بی همه چیز



 

baroon

متخصص بخش ادبیات


در؛

در موارد زیر به کار می رود:

الف) در اوّل فعل
درآمدن، درخواستن، دررفتن


ب) در اوّل بن ماضی
درآمد، درخواست، درگذشت


ج) در اوّل بن مضارع
دررو، درگذر، درگیر



 

baroon

متخصص بخش ادبیات




فر؛

این پیشوند در چند کلمه ی قدیم مانند «فرخجسته» و چند اصطلاح جدید مانند فرآیند(process) و فرآورده(محصول) دیده می شود.




 

baroon

متخصص بخش ادبیات


فرا؛

در موارد زیر کاربرد دارد:

الف) در اوّل فعل
فراگرفتن، فراشدن، فرارفتن


ب) در اوّل بن مضارع فعل
فراگیر، فراخور


ج) دراوّل ضمیر مبهم
فراهم [فرا + هم]



 

baroon

متخصص بخش ادبیات


فرو؛

در موارد زیر می آید:

الف) در اوّل فعل
فروبردن، فروگذاشتن، فرورفتن


ب) در اوّل بن فعل
فروکش، فروگذار


ج) در اوّل اسم
فرومایه، فرودست



 

baroon

متخصص بخش ادبیات


لا؛

حرف نفی عربی است و در فارسی همچون پیشوند به کار می رود و صفت و قید منفی می سازد:
لاوصول، لاشعور، لاعلاج، لابد، لامکان، لاکردار

 

baroon

متخصص بخش ادبیات


ن؛
پیشوند نفی است و در موارد زیر به کار می رود:

الف) بر سر صفت می آید و صفت منفی می سازد
نسنجیده، نفهمیده


ب) بر سر اسم می آید وصفت منفی می سازد
نستوه، نبهره


ج) بر سر بن فعل می آید و صفت یا اسم می سازد
نترس، نفهم، نخور، ندار، نسوز، نبود(بود و نبود)، ندید(ندید بدید)


د) در وسط صفتهای بیانی مرکّب
خدانشناس، زبان نفهم



 

baroon

متخصص بخش ادبیات


نا؛

پیشوند نفی است و در موارد زیر به کار می رود:

الف) در اوّل اسم می آید و آن را به صفت تبدیل می کند.
ناکام، ناسپاس، ناامید، ناچیز،ناهنجار


ب) در اوّل صفت می آید و آن را به صفت منفی تبدیل میکند.
نادرست، ناراست، ناروا


ج) در وسط صفت های بیانی مرکّب
حق ناشناس، دل ناچسب


د) در اوّل بن مضارع
ناساز، ناشناس، ناپسند، نارس


هـ) در اوّل بن ماضی
ناشایست، نابود


و) در اوّل مصدر
نادیدن، نارسیدن


ز) در صفت هایی که بر خویشاوندی ناتنی دلالت میکنند
ناپدری، نامادری، نابرادری، ناخواهری، نادختری،ناپسری، ناتنی



 

baroon

متخصص بخش ادبیات


وا؛

الف) در اوّل فعل
واخواستن، واداشتن، واگرفتن، وادادن، واایستادن


ب) در اوّل بن ماضی
واخواست، واگشت


ج) در اوّل بن ماضی
وادار، واریز


د) در اوّل اسم
وارو ، واپس


هـ) در اوّل صفت مفعولی
وارفته، وازده



 

baroon

متخصص بخش ادبیات


ور؛

الف) در اوّل فعل
وررفتن، ورچیدن، ورآمدن


ب) در اوّل بن ماضی
ورشکست


ج) در اوّل بن مضارع
ورانداز، ورمال


د) در اوّل اسم
وردست


هـ) در اوّل صفت
ورپریده




 

baroon

متخصص بخش ادبیات


هم؛

به معنی مصاحبت و همراهی است و در موارد زیر می آید:

الف) در اوّل اسم
همکار، همفکر، همراه، همدم، همدست


ب) دراوّل بن ماضی
هم نشست، همزاد


ج) در اوّل بن مضارع
همنشین، همساز، همگرا


د) دراوّل صفت های اشاره
همین، همان، همچنین، همچنان


هـ) در اوّل ضمیر مبهم
همدیگر، همگر


و) در اوّل پسوند
همسان، همگر


ز) در اوّل حرف اضافه
همچون، همچو



 
بالا