Reza Sharifi
مدير ارشد تالار
ژانر وحشت در سینمای ایران، ژانری مهجور است. گونهای كه با وجود گذشت سه دهه از انقلاب اسلامی نمونههای اندكی را به سینمای ایران معرفی كرده است.
مهمترین دلیل این مهجور بودن را باید به پای بیمخاطب بودن این فیلمها در سینمای ایران نوشت و به این طریق شاید بتوانیم این اتفاق را محصول دلایلی اجتماعی بدانیم.
اینكه تماشاگر سینمای ایران به این راحتیها نمیترسد و باید این احساس به وسیله ترسهایی حقیقی بنا گذاشته شود و نه ترسهایی كه با واقعیت میانهای ندارند. برای اثبات این اتفاق شاید نام بردن از یكی از موفقترین فیلمهای اینگونه در سینمای ایران مثال خوبی باشد.
«شب بیست و نهم» حمید رخشانی در سال 68 روی پرده رفت تا تماشاگران زیادی را در سینما بترساند، البته یكی از دلایل موفقیتهای این فیلم این بود كه ترس از فیلم محدود به سالنهای سینما نمیشد و این واهمه و هراس همراه با تماشاگر به بیرون از سینماها هم راه مییافت. در این فیلم عامل ترس بدرستی شكل گرفته و مهمترین نكته این است كه شوكهای مقطعی كه فیلم به مخاطب وارد میكند، دقیقاً در راستای اهداف مضمونی و در مرحله بعد اهداف بصری فیلم است.
برای اثبات موفق بودن فیلمهایی كه نشاندهنده ترسهایی حقیقی اند همین بس كه با این تعریف، یكی از ترسناكترین فیلمهای ایران نه فیلمی داستانی كه مستند «تهران انار ندارد» اثر مسعود بخشی است، وقتی در دقایقی از پایان فیلم به پیشبینی فاجعه زلزله قریبالوقوع و مهیب تهران اختصاص مییابد میتوان هراس را از نگاه تماشاگران فیلم فهمید، هراسی كه از به وقوع پیوستنش گریزی نیست.
پیش از انقلاب كارگردانی همچون ساموئل خاچیكیان در تلاش بود تا با ساخت فیلمهای دلهرهای همچون فریاد نیمهشب (1340) و دلهره (1341) به اینگونه نزدیك شود، اما فیلمهای دیگری نیز بودهاند كه تلاش داشتهاند در این ژانر نمونههای موفقی باشند. در فهرست زیر نگاهی به برخی از این فیلمها داریم.
خوابگاه دختران ـ محمدحسین لطیفی/ 1383: خوابگاه دختران آخرین ساخته محمدحسین لطیفی است. وی كه از رهگذر تجربه در عرصههای مختلف فیلم، سینما را درك كرده است، در كارنامه سینمایی خود فعالیتهایی ازجمله، نویسندگی، كارگردانی، طراحی صحنه و لباس، مشاور هنری، بازیگری، چهرهپردازی و... را دارد. آثار لطیفی در سینما همواره در بستر طنز و زمینههای اجتماعی شكل گرفته است. فیلمهایی ساده و روان كه با استقبال خوب تماشاگران مواجه شدهاند. خوابگاه دختران تلاش میكند با طرح موضوعاتی مانند جن و جنزدگی و پررنگ كردن حضور آنها در جایجای فیلم موقعیت خود را در سینمای وحشت و از طرفی با طنز حضور بعضی بازیگران در فیلم و قرار دادن صحنههای كمیك، جایگاه خود را در سینمای كمدی تثبیت كند.
فیلم لطیفی اگرچه تلاشی است برای حضور در ژانر وحشت، اما بهرغم تمامی ترفندهای وحشتآورش نسخهای رونویسی شده از فیلمهای موفق و دلهرهآور اینگونه سینمایی است.
اثیری ـ محمدعلی سجادی/ 1380: محمد علی سجادی فیلمسازی اجتماعی است كه تمایلی آشكار به یك نوع سینمای واقعگرایانه را در فیلمهایش نشان داده است. او قبلا نیز از این قبیل داستانها با ژانرهای جنایی در كارنامه هنری خود داشته: «بازجویی یك جنایت»، با این تفاوت كه پرداخت سجادی به این داستانهای رازآلود، همواره دارای شكل دقیق و حساب شدهای بوده است.
ابتدای فیلم با نشان دادن حالت خلسهای از خورشید (هانیه توسلی) و ارتباط او با یك روح سرگردان، پرده از راز یك جنایت برمیدارد كه از لحاظ كارگردانی این بخش در بستری آرام، بخوبی دنبال میشود. كارگردان دریافته است كه حركت در روندی آرام، تماشاگر را به شكلی عمیق و درونی با فضای قصه و شرایط روحی شخصیتهای فیلم درگیر میكند، اما دیری نمیپاید كه این آرامش برهم میخورد و از لحظهای كه عمو سمندر (خسروشكیبایی) تابلوی نقاشی روح را میبیند فیلم آهنگی سریع پیدا میكند و به نظر میرسد كه توازن فیلم در نگاه تماشاگران به هم میخورد.
اقلیما ـ محمدمهدی عسگرپور/1385: محمدمهدی عسگرپور در سومین فیلم بلند خود «اقلیما» نسبت به آثار قبلی سراغ قصهای محدود و جمع و جورتر رفته و بحرانهای زندگی زوجی معاصر را محور اصلی كار خود قرار داده است. در چنین شرایط كلی كه بر سینمای وحشت و فیلمهای ترسناك وطنی حاكم است، عسگرپور به نوعی تجربهای جسورانه در این حیطه انجام داد. فیلمی كه تلاش میكند ترس و وحشت را تا گرهگشایی پایانی فیلم به ماوراء و تخیل و توهم نسبت دهد و با این انتظار ایجاد شده در مخاطب، از عوامل عینی و واقعی به عنوان برگ برنده خود برای غافلگیری مخاطب در گرهگشایی استفاده میكند. اقلیما كه به كارگردانی محمدمهدیعسگرپور، گام بزرگی در جهت بهبود وضعیت سینمای ایران محسوب میشد، فیلمی كه هم منتقدان را راضی نگه داشت و هم توانست ارتباط خوبی با مخاطب عام برقرار كند و حتی باعث شود كه سطح سلیقه عام نیز بالا رود.
داستان فیلم اقلیما تقریبا تكراری است، توطئه برای به جنون رساندن زنی ثروتمند كه قبل از این در فیلم پرده آخر نیز به شكلی دیگر روایت شده است. این قبیل داستانها مربوط به یك مرز جغرافیایی خاص نیست و در هر كشوری می توان داستانی این چنین را تبدیل به فیلم كرد.
حریم ـ رضا خطیبی / 1378: حریم دومین اثر سیدرضا خطیبی در مقام كارگردان بعد از فیلم (در شهر خبری نیست، هست) به شمار میآید. او در این فیلم علاوه بر كارگردانی، نوشتن فیلمنامه را نیز به عهده داشته است.
«حریم» در جزئیات محتوایی و اجرایی خود، تلاش كرده با استفاده از عناصر بومی همانند جنگلهای شمال و روستاییانی كه نمایندگان دنیای مردگان هستند، هویتی مستقل از نمونههای موفق خارجی برای خود دست و پا كند، اما در برخی جاها نیز، اسیر همان فیلمهای مطرح سینمای وحشت در چند سال گذشته مثل «كینه» و «حلقه» شده است. خطیبی با آنكه ریتم نسبتا كندی را برای روایت خود انتخاب كرده، اما از مؤلفههایی بهره میگیرد كه تماشاگر چندان احساس خستگی نكند
مهمترین دلیل این مهجور بودن را باید به پای بیمخاطب بودن این فیلمها در سینمای ایران نوشت و به این طریق شاید بتوانیم این اتفاق را محصول دلایلی اجتماعی بدانیم.
اینكه تماشاگر سینمای ایران به این راحتیها نمیترسد و باید این احساس به وسیله ترسهایی حقیقی بنا گذاشته شود و نه ترسهایی كه با واقعیت میانهای ندارند. برای اثبات این اتفاق شاید نام بردن از یكی از موفقترین فیلمهای اینگونه در سینمای ایران مثال خوبی باشد.
«شب بیست و نهم» حمید رخشانی در سال 68 روی پرده رفت تا تماشاگران زیادی را در سینما بترساند، البته یكی از دلایل موفقیتهای این فیلم این بود كه ترس از فیلم محدود به سالنهای سینما نمیشد و این واهمه و هراس همراه با تماشاگر به بیرون از سینماها هم راه مییافت. در این فیلم عامل ترس بدرستی شكل گرفته و مهمترین نكته این است كه شوكهای مقطعی كه فیلم به مخاطب وارد میكند، دقیقاً در راستای اهداف مضمونی و در مرحله بعد اهداف بصری فیلم است.
برای اثبات موفق بودن فیلمهایی كه نشاندهنده ترسهایی حقیقی اند همین بس كه با این تعریف، یكی از ترسناكترین فیلمهای ایران نه فیلمی داستانی كه مستند «تهران انار ندارد» اثر مسعود بخشی است، وقتی در دقایقی از پایان فیلم به پیشبینی فاجعه زلزله قریبالوقوع و مهیب تهران اختصاص مییابد میتوان هراس را از نگاه تماشاگران فیلم فهمید، هراسی كه از به وقوع پیوستنش گریزی نیست.
پیش از انقلاب كارگردانی همچون ساموئل خاچیكیان در تلاش بود تا با ساخت فیلمهای دلهرهای همچون فریاد نیمهشب (1340) و دلهره (1341) به اینگونه نزدیك شود، اما فیلمهای دیگری نیز بودهاند كه تلاش داشتهاند در این ژانر نمونههای موفقی باشند. در فهرست زیر نگاهی به برخی از این فیلمها داریم.
خوابگاه دختران ـ محمدحسین لطیفی/ 1383: خوابگاه دختران آخرین ساخته محمدحسین لطیفی است. وی كه از رهگذر تجربه در عرصههای مختلف فیلم، سینما را درك كرده است، در كارنامه سینمایی خود فعالیتهایی ازجمله، نویسندگی، كارگردانی، طراحی صحنه و لباس، مشاور هنری، بازیگری، چهرهپردازی و... را دارد. آثار لطیفی در سینما همواره در بستر طنز و زمینههای اجتماعی شكل گرفته است. فیلمهایی ساده و روان كه با استقبال خوب تماشاگران مواجه شدهاند. خوابگاه دختران تلاش میكند با طرح موضوعاتی مانند جن و جنزدگی و پررنگ كردن حضور آنها در جایجای فیلم موقعیت خود را در سینمای وحشت و از طرفی با طنز حضور بعضی بازیگران در فیلم و قرار دادن صحنههای كمیك، جایگاه خود را در سینمای كمدی تثبیت كند.
فیلم لطیفی اگرچه تلاشی است برای حضور در ژانر وحشت، اما بهرغم تمامی ترفندهای وحشتآورش نسخهای رونویسی شده از فیلمهای موفق و دلهرهآور اینگونه سینمایی است.
اثیری ـ محمدعلی سجادی/ 1380: محمد علی سجادی فیلمسازی اجتماعی است كه تمایلی آشكار به یك نوع سینمای واقعگرایانه را در فیلمهایش نشان داده است. او قبلا نیز از این قبیل داستانها با ژانرهای جنایی در كارنامه هنری خود داشته: «بازجویی یك جنایت»، با این تفاوت كه پرداخت سجادی به این داستانهای رازآلود، همواره دارای شكل دقیق و حساب شدهای بوده است.
ابتدای فیلم با نشان دادن حالت خلسهای از خورشید (هانیه توسلی) و ارتباط او با یك روح سرگردان، پرده از راز یك جنایت برمیدارد كه از لحاظ كارگردانی این بخش در بستری آرام، بخوبی دنبال میشود. كارگردان دریافته است كه حركت در روندی آرام، تماشاگر را به شكلی عمیق و درونی با فضای قصه و شرایط روحی شخصیتهای فیلم درگیر میكند، اما دیری نمیپاید كه این آرامش برهم میخورد و از لحظهای كه عمو سمندر (خسروشكیبایی) تابلوی نقاشی روح را میبیند فیلم آهنگی سریع پیدا میكند و به نظر میرسد كه توازن فیلم در نگاه تماشاگران به هم میخورد.
اقلیما ـ محمدمهدی عسگرپور/1385: محمدمهدی عسگرپور در سومین فیلم بلند خود «اقلیما» نسبت به آثار قبلی سراغ قصهای محدود و جمع و جورتر رفته و بحرانهای زندگی زوجی معاصر را محور اصلی كار خود قرار داده است. در چنین شرایط كلی كه بر سینمای وحشت و فیلمهای ترسناك وطنی حاكم است، عسگرپور به نوعی تجربهای جسورانه در این حیطه انجام داد. فیلمی كه تلاش میكند ترس و وحشت را تا گرهگشایی پایانی فیلم به ماوراء و تخیل و توهم نسبت دهد و با این انتظار ایجاد شده در مخاطب، از عوامل عینی و واقعی به عنوان برگ برنده خود برای غافلگیری مخاطب در گرهگشایی استفاده میكند. اقلیما كه به كارگردانی محمدمهدیعسگرپور، گام بزرگی در جهت بهبود وضعیت سینمای ایران محسوب میشد، فیلمی كه هم منتقدان را راضی نگه داشت و هم توانست ارتباط خوبی با مخاطب عام برقرار كند و حتی باعث شود كه سطح سلیقه عام نیز بالا رود.
داستان فیلم اقلیما تقریبا تكراری است، توطئه برای به جنون رساندن زنی ثروتمند كه قبل از این در فیلم پرده آخر نیز به شكلی دیگر روایت شده است. این قبیل داستانها مربوط به یك مرز جغرافیایی خاص نیست و در هر كشوری می توان داستانی این چنین را تبدیل به فیلم كرد.
حریم ـ رضا خطیبی / 1378: حریم دومین اثر سیدرضا خطیبی در مقام كارگردان بعد از فیلم (در شهر خبری نیست، هست) به شمار میآید. او در این فیلم علاوه بر كارگردانی، نوشتن فیلمنامه را نیز به عهده داشته است.
«حریم» در جزئیات محتوایی و اجرایی خود، تلاش كرده با استفاده از عناصر بومی همانند جنگلهای شمال و روستاییانی كه نمایندگان دنیای مردگان هستند، هویتی مستقل از نمونههای موفق خارجی برای خود دست و پا كند، اما در برخی جاها نیز، اسیر همان فیلمهای مطرح سینمای وحشت در چند سال گذشته مثل «كینه» و «حلقه» شده است. خطیبی با آنكه ریتم نسبتا كندی را برای روایت خود انتخاب كرده، اما از مؤلفههایی بهره میگیرد كه تماشاگر چندان احساس خستگی نكند