الهه خورشید
متخصص بخش خانه و خانواده
رابطه نامزدي كه به قصد ازدواج شروع شده ممكن است به ازدواج ختم نشود، در اين ميان زمان فرد بايد رابطهاش را فراموش كند اين كار سادهاي نيست، راهكار ما به شما كمك ميكند كه از اين مقطع سخت بگذريد
هميشه جدايي و پايان يك رابطه ميتواند آسيبهاي فراواني داشتهباشد بهخصوص اگر فرد غافلگير شود و نداند در چنين موقعيتي بايد چگونه برخورد كرد، شايد براي خيلي ازخانمها و آقايان جوان بعد از دوران آشنايي پيش از ازدواج و نامزدي جدايي و پايان رابطه بسيار مشكل باشد. آنقدر كه هرروز آن را به تعويق بيندازند و تا حد ممكن بهدنبال راهي براي فرار از چنين موقعيتي باشند ولي قرار نيست بعد از هر خواستگاري ازدواج باشد. گاهي 2 فرد براي هم مناسب نيستند و بايد هرچه زودتر رابطه را تمام كنند، اينكه چگونه بايد به رابطهاي پايان داد و بعد از اين پايان و جدايي چگونه همه چيز را فراموش كرد و دوباره به زندگي عادي برگشت سوال خيلي از جوانهاست. مسلما كار راحتي نيست ولي ميتوان با يك نگاه واقعبينانه و بدون آسيب رواني زياد زندگي جديدي را آغاز كرد.
نبايد انتظار داشت كه بتوان همه چيز را فراموش كرد. بسيار پيش ميآيد كه نميتوانيم خيلي از چيزها را فراموش كنيم بهخصوص اگر خاطرات خوبي با آن فرد داشته باشيد. به هر صورت بخشي از آن خاطرات هميشه همراه ما خواهد بود.براي رها شدن از گذشته بايد ياد بگيريد كه ذهن را مديريت كنيد و هرلحظه نسبت بهخودتان آگاه باشيد و نگذاريد ذهن هرگاه كه خواست به گذشته سفر كند. اگر دقت كردهباشيد بيشتر اوقات ذهن يا در گذشته سير ميكند يا در آينده و كمتر پيش ميآيد كه ذهن به همان زمان حال فكر كند.
اما چگونه ميتوان ذهن را به زمان حال آورد؟ بايد اول ياد بگيريد ذهنتان را ببينيد و حواستان باشد الان ذهنتان در كجاست؟ ذهن مثل كودكي بازيگوش مرتب بين گذشته و آينده گردش ميكند، با آموختن روشهاي بدست گرفتن افسار ذهن ميتوانيد مانع سفر آن به گذشتههاي نامطلوب شويد.
اين روش را روش ايست ذهني مينامم، يعني لازم است خيلي محكم و مقتدر به ذهنتان ايست بدهيد تا نتواند به هركجا خواست برود. شايد براي همه ما پيش آمده باشد كه هنگام تماشاي تلويزيون يا در تاكسي يا... يك دفعه ذهن به سمت موضوعي در گذشته منحرف ميشود و براي دقايقي يا ساعاتي يا حتي چند روز كنترل ذهن از دست ميرود. در حقيقت اگر آگاه نباشيد و نبينيد كه ذهنتان در حال سفر به گذشته است نميتوانيد جلوي آن را بگيريد اما اگر حواستان باشد به محض اينكه ذهن بخواهد به گذشته سفر كند به آن يك ايست محكم ميدهيد و از پيشروي آن جلوگيري ميكنيد. ميتوانيد بهخود بگوييد: «ساكت، ديگر نميخواهم بيشتر فكر كنم! ياهيس» يا در ذهنمان روي اين فكرها ضربدر بزنيم و جلوي آنها را بگيريم.
گاهي هم پيش ميآيد كه ذهن ما آنقدر ازوقايع گذشته و اتفاقات پيش آمده پر است كه انگار ظرف ذهن پرشده و در حال لبريز شدن است و مرتب وقايع در ذهن مرور ميشود و نميتوان به موضوع ديگري فكر كرد. ذهن تا حد معيني گنجايش دارد و بايد به نوعي از افكار نامطلوب و دوست نداشتني خالي شود. بهترين كار در اين زمان نوشتن است، كافي است هرچه در ذهن داريد بدون هيچگونه انتخابي روي كاغذ بياوريد و هيچچيزي را جا نيندازيد، بايد كاملا بدون سانسور و صادقانه بنويسيد تا ذهن كاملا تخليه شود. بعد وقتي ذهن كاملا خالي شد، آن كاغذها را دور بيندازيد يا حتي بسوزانيد.
وقتي در مراحل آشنايي پيش از ازدواج يا دوران نامزدي هستيد بايد از ابتدا هر 2 باهم اين توافق را داشتهباشيد كه ممكن است اين رابطه به دلايل مختلف از جمله تفاوت خانوادهها يا تفاهم نداشتن يا. . . به سرانجام نرسد. در حقيقت بهتر است زوجين قبل از ازدواج با هم اين موضوع را روشن كنند كه قرار است مدتي را مثلا 6 ماه براي بدست آوردن شناخت باهم باشند تا تصميم بگيرند كه براي هم مناسب هستند يا نه! به همين دليل از ابتدا به هم وابسته نشويد. علاوه بر اين، براي پيشگيري از وابستگي از همان ابتدا هر روز و هر ساعت با هم صحبت نكنيد تا مبادا به فضاي احساسي وارد شويد. هرچقدر بيشتر به شناخت رسيديد كمكم رابطه را بيشتر كرده و احساسات را وارد رابطه كنيد.
حواستان باشد كه براي پيشگيري از آسيب روحي در اين مدت آشنايي مثلا 6 ماه بايد شناختتان جلوتر از احساستان حركت كند، اگر احساسات زودتر از شناخت پيش برود ممكن است زود به هم وابسته شويد و ديگر دلكندن به اين آسانيها نباشد ونتوان نه گفت. در دوران نامزدي و آشنايي پيش از ازدواج هميشه اين خطر وجود دارد كه بين طرفين وابستگي بهوجود بيايد. من هميشه به مراجعانم توصيه ميكنم، دريچههاي احساستان را زود به روي هم باز نكنيد و بعد از چند ماه كمكم از نظر احساس نزديك شويد.
اگر به هر دليلي در دوران آشنايي قبل از ازدواج و نامزدي به اين نتيجه رسيديد كه به طرف مقابل نه بگوييد، در اين مواقع توصيه ميكنيم حتما با طرف مقابل صادق باشيد. بهتر است شما با يك خاطره خوب از هم جدا شويد، بايد به اين بلوغ برسيد كه حتما لازم نيست جداييبا دعوا و دلخوري و حرفهاي آزاردهنده و... باشد، ميتوان خيلي آرام و با آرامش از هم جدا شد بهخصوص اگر همان اول به اين توافق رسيده باشيد و از ابتدا آگاه باشيد كه ممكن است از هم جدا شويد. در واقع هر كدام از شما حق داريد بدانيد چرا اين رابطه نبايد ادامه پيدا كند و همچنين شما بتوانيد با خود كنار بياييد.
قبل از جدايي بهتر است با خاطرهاي خوش با هم توافقهايي كنيد، مثلا اينكه ديگر با هم تماس نگيريد يا اگر وسايلي ردوبدل يا هديه شده به هم برگردانيد تا هم دوباره خاطرات را يادآوري نكند و هم ديگر بهانهاي براي تماس مجدد نداشتهباشيد. يعني از همان ابتدا همه چيزها را آرام آرام از خود جدا كنيد.
اگر در دوران آشنايي يا نامزدي وابستگي بهوجود آمده باشد، جدايي مشكل ميشود و حتي گاهي اتفاقات ناگواري مثل افسردگي و حتي خودكشي هم پيش ميآيد. هنگام جدايي نبايد تنها به فكر خود باشيم بلكه بايد حواسمان به حال و هواي طرف مقابل هم باشد چون وقتي وارد رابطهاي ميشويم ديگر تنها خودمان نيستيم بلكه مسئول طرف مقابل هم هستيم و نبايد كاري كنيم كه به او آسيبي برسد. اگر قطع يك دفعهاي رابطه ممكن است به او آسيب برساند، در اين جور مواقع پيشنهاد ميشود بهتدريج رابطه كم شود. مثلا اگر 3 روز در هفته با هم صحبت ميكرديد حال آن را به يك روز در هفته تبديل كنيد تا آرام آرام طرف مقابل براي جدايي آماده شود. حواستان باشد در اين مواقع از موضع قدرت وارد نشويد مبادا حرفهاي نابجا بزنيد و احساس طرف مقابل را زير سوال ببريد، مهم اين است كه شما هنگام جدايي رفتاري انساني داشته باشيد.
زمان و اقتدار به همراه هم كمك ميكنند تا بتوانيد وابستگي طرف مقابل را كم كنيد. اگر او ببيندمرتب و مداوم و با اقتدار شما به او «نه» ميگوييد و او هر راهي را امتحان ميكند ولي باز هم نه ميشنود، كم كم كنار ميآيد كه از شما دل ببرد.
وقتي ماشيني با سرعت زياد در حال حركت است، هنگام ايستادن يك خط ترمزي روي زمين بهوجود ميآيد، رابطه نيز چنين است. بعد از پايان رابطه مدت زماني طول ميكشد كه شرايط دوباره عادي شود. اين زمان در درجه اول بستگي به ميزان پذيرش شما دارد و بعد باتوجه به راههايي كه براي مديريت ذهنتان انتخاب كردهايد ميتواند اين زمان طولانيتر يا كوتاهتر باشد. معمولا 2 تا 3 ماه زمان ميبرد كه فرد بتواند خود را با شرايط جديد وفق دهد، اصولا ميگويند، تغييرات رواني بعد از 3 ماه خودش را نشان ميدهد، البته اين زمان در آدمهاي مختلف ميتواند كمتر يا بيشتر باشد.
اگر در دوران آشنايي به شناختي از طرف مقابل رسيدهايد و ميدانيد بايد رابطه را قطع كنيد ولي بهدليل وابستگي اين كار برايتان راحت نيست با خود بينديشيد كه اگر امروز اين كار نكنيد ممكن است يك ماه ديگر يا يك سال يا حتي 5 سال ديگر با وضعيت بدتري جدا شويد، پس هرچه زودتر اين اتفاق بيفتد بهتر است. بايد اين بلوغ را در خود بهوجود بياوريد كه خيلي اوقات اتفاقات زندگي مطابق خواسته شما پيش نخواهد رفت و زمانهايي نميتوانيد به خواستههايتان برسيد. اگر چنين تحملي را در خود بهوجود بياوريد و از همان اول بهخود بقبولانيد كه ممكن است در پايان آشنايي از هم جدا شويد ديگر از جدايي ضربه سنگيني نخواهيد خورد. بنابراين براي جدايي بايد اول در ذهنتان تصور كنيد كه اگر امروز جدا نشويد سال ديگر جدايي برايتان دشوارتر نخواهد بود؟ بعد بايد سعي كنيد جلوي خودتان را بگيرد و مشغول كارها و فعاليتهايي شويد كه كامل ذهن شما را بهخود مشغول ميكند.
اگر در دوران جدايي فقط در خانه يا تنها باشيد و هيچ كاري هم براي انجام دادن نداشته باشيد مسلما اذيت خواهيد شد. تمام ذهن شما آدمي است كه او را ترك كردهايد و مدام در وسوسه زنگ زدن و ارتباط با او هستيد، پس بايد خودتان را مشغول كرده و دورتان را شلوغ كنيد، خود را در روابط اجتماعي و در بين دوستانتان قرار دهيد، به كارها و فعاليتهاي موردعلاقهتان مشغول شويد تا انرژي شما را به سمت ديگر ببرد چون عشق و دوست داشتن نوعي انرژي است كه به سمت شخص مورد علاقه شما معطوف است پس شما بايد اين انرژي را به سمت ديگري چون ورزش كردن، علاقههاي شخصي، سفر و. . . منحرف كنيد، گرچه ممكن است صددر صد فراموش نكنيد اما مسلما احساس بهتري پيدا خواهيد كرد.
گاهي پيش ميآيد بعد از جدايي از نامزدي قبلي بلافاصله موقعيت ازدواج ديگري پيش ميآيد. آيا در چنين مواقعي ازدواج ميتواند به فراموشي نامزد قبلي كمك كند؟ مثلا فرض كنيد در رابطه قبلي نامزدتان احترام چنداني براي شما قائل نبود، حالا در رابطه جديد شما به محض ديدن كوچكترين احترامي جذب ميشويد و به فاكتورهاي ديگر توجهاي نميكنيد و تنها نداشتههاي رابطه قبلي را در رابطه جديد جستوجو ميكنيد. حواستان باشد شما نبايد از رابطه قبلي فرار كنيد و تنها منتظر باشيد بدون فكر به فرد ديگري وابسته شويد. به همين دليل پيشنهاد ميكنيم بعد از قطع رابطه نامزدي تا چند ماهي نامزدي جديدي را آغاز نكنيد، بهتر است كمي صبر كنيد تا خودتان را پيدا كنيد و بعد در يك رابطه جديد قرار بگيريد چون در اينجا احتمال اشتباهاتي بهوجود ميآيد كه ميتواند برايتان سنگين تمام شود.
گاهي بعد از جدايي آنقدر فرد تحت فشار قرار ميگيرد كه بد نيست با يك مشاور صحبت كند چون شايد مشاور بتواند به او كمك كند تا از فضاي وابستگي بيرون بيايد چون گاهي مشاور به تحليلهايي از دوران كودكي و شخصيت فرد ميرسد كه ميتواند بسيار كمككننده باشد، از طرف ديگر فضاي حمايتي جلسات مشاوره ميتواند كمك بيشتري هم بكند اما اگر هم فرد چندان تمايل ندارد از يك مشاور كمك بگيرد ميتواند احساساتش را با يك دوست صميمي يا يكي از اعضاي خانواده يا. . . در ميان بگذارد همين بيان احساسات و گفتوگو ميتواند بسيار كمككننده باشد و همچنين خود حرف زدن ميتواند بسياري از استرسها و فشارها را از بين ببرد. البته خودتان درذهنتان بايد به اين پذيرش رسيدهباشيد كه قطع اين رابطه به نفعتان بودهاست، در اين حالت ديگران نيز با حمايتشان به شما كمك بيشتري ميكنند.
بعد از جدايي هرگونه تغيير محيطي ميتواند به شما كمك كند، مثلا سفر يا خريد وسيلهاي تازه يا... مثلا اگر از مدتها پيش ميخواستيد ميز تازهاي براي خود بخريد، حالا همان خريد ميتواند كمككننده باشد. به سراغ كارهايي برويد كه مدتهاست انجام ندادهايد و انجام آنها ميتواند حسهاي جديدي را در شما ايجاد كند، مثلا ميتوانيد به سراغ كلاسهاي موسيقي ياسازي كه مدتهاست آن را دوست داريد برويد يا آموختن يك زبان تازه يا... برويد تا حسابي مشغول شويد. در واقع بهدنبال فعاليت جديدي باشيد كه تا به حال به آن نپرداختهايد و ميتواند بسياري از انرژيهايتان را تخليه كند و ديگر فرصت نكنيد به چيزي فكر كنيد.
متاسفانه آدمها متوجه نيستند كه وقتي به حرف ديگران اهميت زيادي ميدهند در واقع خود را تبديل به عروسكي ميكنند كه نخهايش در دست ديگران است، چون بايد خود را شبيه حرف ديگران كنند. ما يكبار بيشتر به دنيا نميآييم و فرصت كمي هم در اختيار داريم، در اين فرصت كوتاه قرار نيست طبق گفته ديگران زندگي كنيم چون در اين صورت مسلما زندگي خود را باختهايم. آدمهايي كه از كمبود خودباوري و اعتماد به نفس رنج ميبرند و تاييد دروني ندارند معمولا در بيرون و در حرفهاي ديگران بهدنبال تاييد هستند و منتظرند تا ببينند ديگران چه چيزي ميگويند تا عمل كنند. اگر بتوانيد خودتان تاييد را بهخود بدهيد ديگر نيازي به حرف ديگران نداريد. فرض كنيد در دوران نامزدي به دليل حرف مردم از طرفتان جدا نشديد ولي بعد از 10 سال دچار مشكلات زيادي شديد اما در اين موقعيت شما تنهاي تنها هستيد و هيچ كدام از آنهايي كه قبلا شما به دليل حرفهايشان جدا نشديد حالا حمايتتان نميكنند و شما در اوج مسائل و مشكلاتتان تنها ماندهايد. بايد بدانيد مردم حرفهاي زياد ميزنند و شما بايد فقط به حرفهاي خودتان گوش كنيد، شما بايد جايي در زندگيتان تصميم بگيريد كه فقط خودتان باشيد؛ بدون نقاب، بدون فيلم بازي كردن و... .
هميشه جدايي و پايان يك رابطه ميتواند آسيبهاي فراواني داشتهباشد بهخصوص اگر فرد غافلگير شود و نداند در چنين موقعيتي بايد چگونه برخورد كرد، شايد براي خيلي ازخانمها و آقايان جوان بعد از دوران آشنايي پيش از ازدواج و نامزدي جدايي و پايان رابطه بسيار مشكل باشد. آنقدر كه هرروز آن را به تعويق بيندازند و تا حد ممكن بهدنبال راهي براي فرار از چنين موقعيتي باشند ولي قرار نيست بعد از هر خواستگاري ازدواج باشد. گاهي 2 فرد براي هم مناسب نيستند و بايد هرچه زودتر رابطه را تمام كنند، اينكه چگونه بايد به رابطهاي پايان داد و بعد از اين پايان و جدايي چگونه همه چيز را فراموش كرد و دوباره به زندگي عادي برگشت سوال خيلي از جوانهاست. مسلما كار راحتي نيست ولي ميتوان با يك نگاه واقعبينانه و بدون آسيب رواني زياد زندگي جديدي را آغاز كرد.
همه چيز را نميتوان فراموش كرد
نبايد انتظار داشت كه بتوان همه چيز را فراموش كرد. بسيار پيش ميآيد كه نميتوانيم خيلي از چيزها را فراموش كنيم بهخصوص اگر خاطرات خوبي با آن فرد داشته باشيد. به هر صورت بخشي از آن خاطرات هميشه همراه ما خواهد بود.براي رها شدن از گذشته بايد ياد بگيريد كه ذهن را مديريت كنيد و هرلحظه نسبت بهخودتان آگاه باشيد و نگذاريد ذهن هرگاه كه خواست به گذشته سفر كند. اگر دقت كردهباشيد بيشتر اوقات ذهن يا در گذشته سير ميكند يا در آينده و كمتر پيش ميآيد كه ذهن به همان زمان حال فكر كند.
اما چگونه ميتوان ذهن را به زمان حال آورد؟ بايد اول ياد بگيريد ذهنتان را ببينيد و حواستان باشد الان ذهنتان در كجاست؟ ذهن مثل كودكي بازيگوش مرتب بين گذشته و آينده گردش ميكند، با آموختن روشهاي بدست گرفتن افسار ذهن ميتوانيد مانع سفر آن به گذشتههاي نامطلوب شويد.
دستور ايست دهيد
اين روش را روش ايست ذهني مينامم، يعني لازم است خيلي محكم و مقتدر به ذهنتان ايست بدهيد تا نتواند به هركجا خواست برود. شايد براي همه ما پيش آمده باشد كه هنگام تماشاي تلويزيون يا در تاكسي يا... يك دفعه ذهن به سمت موضوعي در گذشته منحرف ميشود و براي دقايقي يا ساعاتي يا حتي چند روز كنترل ذهن از دست ميرود. در حقيقت اگر آگاه نباشيد و نبينيد كه ذهنتان در حال سفر به گذشته است نميتوانيد جلوي آن را بگيريد اما اگر حواستان باشد به محض اينكه ذهن بخواهد به گذشته سفر كند به آن يك ايست محكم ميدهيد و از پيشروي آن جلوگيري ميكنيد. ميتوانيد بهخود بگوييد: «ساكت، ديگر نميخواهم بيشتر فكر كنم! ياهيس» يا در ذهنمان روي اين فكرها ضربدر بزنيم و جلوي آنها را بگيريم.
چطور ذهنتان را خالي كنيد
گاهي هم پيش ميآيد كه ذهن ما آنقدر ازوقايع گذشته و اتفاقات پيش آمده پر است كه انگار ظرف ذهن پرشده و در حال لبريز شدن است و مرتب وقايع در ذهن مرور ميشود و نميتوان به موضوع ديگري فكر كرد. ذهن تا حد معيني گنجايش دارد و بايد به نوعي از افكار نامطلوب و دوست نداشتني خالي شود. بهترين كار در اين زمان نوشتن است، كافي است هرچه در ذهن داريد بدون هيچگونه انتخابي روي كاغذ بياوريد و هيچچيزي را جا نيندازيد، بايد كاملا بدون سانسور و صادقانه بنويسيد تا ذهن كاملا تخليه شود. بعد وقتي ذهن كاملا خالي شد، آن كاغذها را دور بيندازيد يا حتي بسوزانيد.
ازاول به جدايي هم فكر كنيد
وقتي در مراحل آشنايي پيش از ازدواج يا دوران نامزدي هستيد بايد از ابتدا هر 2 باهم اين توافق را داشتهباشيد كه ممكن است اين رابطه به دلايل مختلف از جمله تفاوت خانوادهها يا تفاهم نداشتن يا. . . به سرانجام نرسد. در حقيقت بهتر است زوجين قبل از ازدواج با هم اين موضوع را روشن كنند كه قرار است مدتي را مثلا 6 ماه براي بدست آوردن شناخت باهم باشند تا تصميم بگيرند كه براي هم مناسب هستند يا نه! به همين دليل از ابتدا به هم وابسته نشويد. علاوه بر اين، براي پيشگيري از وابستگي از همان ابتدا هر روز و هر ساعت با هم صحبت نكنيد تا مبادا به فضاي احساسي وارد شويد. هرچقدر بيشتر به شناخت رسيديد كمكم رابطه را بيشتر كرده و احساسات را وارد رابطه كنيد.
اول شناخت، بعد احساسات
حواستان باشد كه براي پيشگيري از آسيب روحي در اين مدت آشنايي مثلا 6 ماه بايد شناختتان جلوتر از احساستان حركت كند، اگر احساسات زودتر از شناخت پيش برود ممكن است زود به هم وابسته شويد و ديگر دلكندن به اين آسانيها نباشد ونتوان نه گفت. در دوران نامزدي و آشنايي پيش از ازدواج هميشه اين خطر وجود دارد كه بين طرفين وابستگي بهوجود بيايد. من هميشه به مراجعانم توصيه ميكنم، دريچههاي احساستان را زود به روي هم باز نكنيد و بعد از چند ماه كمكم از نظر احساس نزديك شويد.
صادق باشيد
اگر به هر دليلي در دوران آشنايي قبل از ازدواج و نامزدي به اين نتيجه رسيديد كه به طرف مقابل نه بگوييد، در اين مواقع توصيه ميكنيم حتما با طرف مقابل صادق باشيد. بهتر است شما با يك خاطره خوب از هم جدا شويد، بايد به اين بلوغ برسيد كه حتما لازم نيست جداييبا دعوا و دلخوري و حرفهاي آزاردهنده و... باشد، ميتوان خيلي آرام و با آرامش از هم جدا شد بهخصوص اگر همان اول به اين توافق رسيده باشيد و از ابتدا آگاه باشيد كه ممكن است از هم جدا شويد. در واقع هر كدام از شما حق داريد بدانيد چرا اين رابطه نبايد ادامه پيدا كند و همچنين شما بتوانيد با خود كنار بياييد.
توافقهاي بعد از جدايي
قبل از جدايي بهتر است با خاطرهاي خوش با هم توافقهايي كنيد، مثلا اينكه ديگر با هم تماس نگيريد يا اگر وسايلي ردوبدل يا هديه شده به هم برگردانيد تا هم دوباره خاطرات را يادآوري نكند و هم ديگر بهانهاي براي تماس مجدد نداشتهباشيد. يعني از همان ابتدا همه چيزها را آرام آرام از خود جدا كنيد.
با اقتدار «نه» بگوييد
اگر در دوران آشنايي يا نامزدي وابستگي بهوجود آمده باشد، جدايي مشكل ميشود و حتي گاهي اتفاقات ناگواري مثل افسردگي و حتي خودكشي هم پيش ميآيد. هنگام جدايي نبايد تنها به فكر خود باشيم بلكه بايد حواسمان به حال و هواي طرف مقابل هم باشد چون وقتي وارد رابطهاي ميشويم ديگر تنها خودمان نيستيم بلكه مسئول طرف مقابل هم هستيم و نبايد كاري كنيم كه به او آسيبي برسد. اگر قطع يك دفعهاي رابطه ممكن است به او آسيب برساند، در اين جور مواقع پيشنهاد ميشود بهتدريج رابطه كم شود. مثلا اگر 3 روز در هفته با هم صحبت ميكرديد حال آن را به يك روز در هفته تبديل كنيد تا آرام آرام طرف مقابل براي جدايي آماده شود. حواستان باشد در اين مواقع از موضع قدرت وارد نشويد مبادا حرفهاي نابجا بزنيد و احساس طرف مقابل را زير سوال ببريد، مهم اين است كه شما هنگام جدايي رفتاري انساني داشته باشيد.
زمان و اقتدار به همراه هم كمك ميكنند تا بتوانيد وابستگي طرف مقابل را كم كنيد. اگر او ببيندمرتب و مداوم و با اقتدار شما به او «نه» ميگوييد و او هر راهي را امتحان ميكند ولي باز هم نه ميشنود، كم كم كنار ميآيد كه از شما دل ببرد.
3ماه زمان نياز داريد
وقتي ماشيني با سرعت زياد در حال حركت است، هنگام ايستادن يك خط ترمزي روي زمين بهوجود ميآيد، رابطه نيز چنين است. بعد از پايان رابطه مدت زماني طول ميكشد كه شرايط دوباره عادي شود. اين زمان در درجه اول بستگي به ميزان پذيرش شما دارد و بعد باتوجه به راههايي كه براي مديريت ذهنتان انتخاب كردهايد ميتواند اين زمان طولانيتر يا كوتاهتر باشد. معمولا 2 تا 3 ماه زمان ميبرد كه فرد بتواند خود را با شرايط جديد وفق دهد، اصولا ميگويند، تغييرات رواني بعد از 3 ماه خودش را نشان ميدهد، البته اين زمان در آدمهاي مختلف ميتواند كمتر يا بيشتر باشد.
فردا سختتر از امروز است
اگر در دوران آشنايي به شناختي از طرف مقابل رسيدهايد و ميدانيد بايد رابطه را قطع كنيد ولي بهدليل وابستگي اين كار برايتان راحت نيست با خود بينديشيد كه اگر امروز اين كار نكنيد ممكن است يك ماه ديگر يا يك سال يا حتي 5 سال ديگر با وضعيت بدتري جدا شويد، پس هرچه زودتر اين اتفاق بيفتد بهتر است. بايد اين بلوغ را در خود بهوجود بياوريد كه خيلي اوقات اتفاقات زندگي مطابق خواسته شما پيش نخواهد رفت و زمانهايي نميتوانيد به خواستههايتان برسيد. اگر چنين تحملي را در خود بهوجود بياوريد و از همان اول بهخود بقبولانيد كه ممكن است در پايان آشنايي از هم جدا شويد ديگر از جدايي ضربه سنگيني نخواهيد خورد. بنابراين براي جدايي بايد اول در ذهنتان تصور كنيد كه اگر امروز جدا نشويد سال ديگر جدايي برايتان دشوارتر نخواهد بود؟ بعد بايد سعي كنيد جلوي خودتان را بگيرد و مشغول كارها و فعاليتهايي شويد كه كامل ذهن شما را بهخود مشغول ميكند.
انرژيتان را تخليه كنيد
اگر در دوران جدايي فقط در خانه يا تنها باشيد و هيچ كاري هم براي انجام دادن نداشته باشيد مسلما اذيت خواهيد شد. تمام ذهن شما آدمي است كه او را ترك كردهايد و مدام در وسوسه زنگ زدن و ارتباط با او هستيد، پس بايد خودتان را مشغول كرده و دورتان را شلوغ كنيد، خود را در روابط اجتماعي و در بين دوستانتان قرار دهيد، به كارها و فعاليتهاي موردعلاقهتان مشغول شويد تا انرژي شما را به سمت ديگر ببرد چون عشق و دوست داشتن نوعي انرژي است كه به سمت شخص مورد علاقه شما معطوف است پس شما بايد اين انرژي را به سمت ديگري چون ورزش كردن، علاقههاي شخصي، سفر و. . . منحرف كنيد، گرچه ممكن است صددر صد فراموش نكنيد اما مسلما احساس بهتري پيدا خواهيد كرد.
از يك رابطه وارد رابطه نامزدي جديد نشويد
گاهي پيش ميآيد بعد از جدايي از نامزدي قبلي بلافاصله موقعيت ازدواج ديگري پيش ميآيد. آيا در چنين مواقعي ازدواج ميتواند به فراموشي نامزد قبلي كمك كند؟ مثلا فرض كنيد در رابطه قبلي نامزدتان احترام چنداني براي شما قائل نبود، حالا در رابطه جديد شما به محض ديدن كوچكترين احترامي جذب ميشويد و به فاكتورهاي ديگر توجهاي نميكنيد و تنها نداشتههاي رابطه قبلي را در رابطه جديد جستوجو ميكنيد. حواستان باشد شما نبايد از رابطه قبلي فرار كنيد و تنها منتظر باشيد بدون فكر به فرد ديگري وابسته شويد. به همين دليل پيشنهاد ميكنيم بعد از قطع رابطه نامزدي تا چند ماهي نامزدي جديدي را آغاز نكنيد، بهتر است كمي صبر كنيد تا خودتان را پيدا كنيد و بعد در يك رابطه جديد قرار بگيريد چون در اينجا احتمال اشتباهاتي بهوجود ميآيد كه ميتواند برايتان سنگين تمام شود.
با كسي حرف بزنيد
گاهي بعد از جدايي آنقدر فرد تحت فشار قرار ميگيرد كه بد نيست با يك مشاور صحبت كند چون شايد مشاور بتواند به او كمك كند تا از فضاي وابستگي بيرون بيايد چون گاهي مشاور به تحليلهايي از دوران كودكي و شخصيت فرد ميرسد كه ميتواند بسيار كمككننده باشد، از طرف ديگر فضاي حمايتي جلسات مشاوره ميتواند كمك بيشتري هم بكند اما اگر هم فرد چندان تمايل ندارد از يك مشاور كمك بگيرد ميتواند احساساتش را با يك دوست صميمي يا يكي از اعضاي خانواده يا. . . در ميان بگذارد همين بيان احساسات و گفتوگو ميتواند بسيار كمككننده باشد و همچنين خود حرف زدن ميتواند بسياري از استرسها و فشارها را از بين ببرد. البته خودتان درذهنتان بايد به اين پذيرش رسيدهباشيد كه قطع اين رابطه به نفعتان بودهاست، در اين حالت ديگران نيز با حمايتشان به شما كمك بيشتري ميكنند.
بهدنبال تغيير باشيد
بعد از جدايي هرگونه تغيير محيطي ميتواند به شما كمك كند، مثلا سفر يا خريد وسيلهاي تازه يا... مثلا اگر از مدتها پيش ميخواستيد ميز تازهاي براي خود بخريد، حالا همان خريد ميتواند كمككننده باشد. به سراغ كارهايي برويد كه مدتهاست انجام ندادهايد و انجام آنها ميتواند حسهاي جديدي را در شما ايجاد كند، مثلا ميتوانيد به سراغ كلاسهاي موسيقي ياسازي كه مدتهاست آن را دوست داريد برويد يا آموختن يك زبان تازه يا... برويد تا حسابي مشغول شويد. در واقع بهدنبال فعاليت جديدي باشيد كه تا به حال به آن نپرداختهايد و ميتواند بسياري از انرژيهايتان را تخليه كند و ديگر فرصت نكنيد به چيزي فكر كنيد.
نگران حرف مردم نباشيد
متاسفانه آدمها متوجه نيستند كه وقتي به حرف ديگران اهميت زيادي ميدهند در واقع خود را تبديل به عروسكي ميكنند كه نخهايش در دست ديگران است، چون بايد خود را شبيه حرف ديگران كنند. ما يكبار بيشتر به دنيا نميآييم و فرصت كمي هم در اختيار داريم، در اين فرصت كوتاه قرار نيست طبق گفته ديگران زندگي كنيم چون در اين صورت مسلما زندگي خود را باختهايم. آدمهايي كه از كمبود خودباوري و اعتماد به نفس رنج ميبرند و تاييد دروني ندارند معمولا در بيرون و در حرفهاي ديگران بهدنبال تاييد هستند و منتظرند تا ببينند ديگران چه چيزي ميگويند تا عمل كنند. اگر بتوانيد خودتان تاييد را بهخود بدهيد ديگر نيازي به حرف ديگران نداريد. فرض كنيد در دوران نامزدي به دليل حرف مردم از طرفتان جدا نشديد ولي بعد از 10 سال دچار مشكلات زيادي شديد اما در اين موقعيت شما تنهاي تنها هستيد و هيچ كدام از آنهايي كه قبلا شما به دليل حرفهايشان جدا نشديد حالا حمايتتان نميكنند و شما در اوج مسائل و مشكلاتتان تنها ماندهايد. بايد بدانيد مردم حرفهاي زياد ميزنند و شما بايد فقط به حرفهاي خودتان گوش كنيد، شما بايد جايي در زندگيتان تصميم بگيريد كه فقط خودتان باشيد؛ بدون نقاب، بدون فيلم بازي كردن و... .