قانون گاو
گاو سرشو مياندازه پايين و کار خودشو انجام ميده، کاري نداره کسي چي ميگه! از شاخش هم استفاده نميکنه، چون بهترين شاخ زنها رفتن توي ميدان گاو بازي و نابود شدند. براي مثال شما قصد داري به عيادت کسي در بيمارستان بري، بهترين راه اينه که راه خودت را بگيري و مستقيم وارد بخش بشي و به کسي هم توجه نکني، حالا مثلا اگر از نگهبان بپرسي که "الان ساعت ملاقات هست؟" يا اين که "ميتونم برم تو؟" اگر هيچ مشکلي هم وجود نداشته باشه، نگهبانه براي اينکه قدرت خودشو بهت نشون بده جلوت را ميگيره. اين قانون در جاهايي که قوانين مسخره و دست و پا گير داره هم کاربرد داره، يعني خيلي موانع قانوني (يا بهتر بگم سنگ اندازيها) در مرحله آغازين کارها بيشتر جلوه ميکنند، وقتي شما بيتوجه به همه آنها کارت را آغاز کردي، اکثر آنها خود به خود کنار ميروند يا افراد مجبور ميشن خودشونو با شما وفق بدن. در کل اين قانون (قضيه) در جوامعي مثل جامعه ايران که فضولي در کار ديگران امري پسنديدهاي محسوب ميشود بسيار کاربرد دارد.
قانون سگ
سگي شما رو دنبال کرده و شما فقط يه قرص نان داريد، اگر کل نان را جلوش بندازيد، زود ميخوردش و بعدش به شما حمله ميکنه، پس بهترين کار اينه که نان را تکه تکه بهش بدين تا زماني که به جاي امني برسيد. مثلا ميدانيد که طرح يک پروژه يک ماه طول ميکشه، اما اگر به کارفرما بگوييد يک ماه، شاکي ميشه و فحش ميده، شايدم رفت و کار را داد به يکي ديگه، پس کار را در چند مرحله بهش تحويل ميدهيد. مثلا هفته اول سايت پلان، به همراه پلان اوليه، هفته دوم پلان نهايي و الا آخر! اينطوري طرف شاکي نميشه که هيچ، کلي هم ذوق ميکنه که تو جريان پيشرفت کار قرار داشته!
قوانين خر
/
قانون اول: هرگاه خري در يک کنج مثلث و منبع غذا در کنج ديگري باشد، خر مورد نظر هميشه مسيري را طي ميکند که از يک ضلع مثلث ميگذرد. نتيجه گيري: در دبيرستان ميگفتند که اين يعني خر هم ميفهمه که اون راه نزديکتره، اما در اصل اينه که هميشه کوتاهترين راه، بهترين راه نيست و فقط خر کوتاهترين راه را انتخاب مي کنه! قانون دوم: هرگاه خري در فاصله مساوي بين دو منبع غذايي قرار گرفته باشد. آنقدر بين انتخاب نزديکترين منبع ترديد ميکند و به سمت هيچکدام نمي رود تا از گرسنگي بميرد! نتيجه گيري: خيلي وقتها تصميم گيري بين دو يا چند گزينه در نتيجه عمل تاثير چنداني نميگذارد، پس تا فرصت نگذشته سريعتر تصميمگيري کنيم. قانون سوم: هرگاه در مسيري دو خر از روبرو (شاخ به شاخ) به يکديگر برسند، و مسير به قدري تنگ باشد که اين دو بايد کمي از وسط جاده کنار رفته، به ديگري راه بدهند تا بتوانند رد شوند، هيچکدام از خرها از جاي خود تکان نميخورند. نتيجه گيري: خيلي وقتها براي رسيدن به نتيجه مطلوب بايستي به طرف مقابل امتياز بدهيد، به بازي "بُرد ـ بُرد" بيانديشيم، سياستمدار باشيم، دور از جون و بلا نسبت شما، خر نباشيم!
گاو سرشو مياندازه پايين و کار خودشو انجام ميده، کاري نداره کسي چي ميگه! از شاخش هم استفاده نميکنه، چون بهترين شاخ زنها رفتن توي ميدان گاو بازي و نابود شدند. براي مثال شما قصد داري به عيادت کسي در بيمارستان بري، بهترين راه اينه که راه خودت را بگيري و مستقيم وارد بخش بشي و به کسي هم توجه نکني، حالا مثلا اگر از نگهبان بپرسي که "الان ساعت ملاقات هست؟" يا اين که "ميتونم برم تو؟" اگر هيچ مشکلي هم وجود نداشته باشه، نگهبانه براي اينکه قدرت خودشو بهت نشون بده جلوت را ميگيره. اين قانون در جاهايي که قوانين مسخره و دست و پا گير داره هم کاربرد داره، يعني خيلي موانع قانوني (يا بهتر بگم سنگ اندازيها) در مرحله آغازين کارها بيشتر جلوه ميکنند، وقتي شما بيتوجه به همه آنها کارت را آغاز کردي، اکثر آنها خود به خود کنار ميروند يا افراد مجبور ميشن خودشونو با شما وفق بدن. در کل اين قانون (قضيه) در جوامعي مثل جامعه ايران که فضولي در کار ديگران امري پسنديدهاي محسوب ميشود بسيار کاربرد دارد.
قانون سگ
سگي شما رو دنبال کرده و شما فقط يه قرص نان داريد، اگر کل نان را جلوش بندازيد، زود ميخوردش و بعدش به شما حمله ميکنه، پس بهترين کار اينه که نان را تکه تکه بهش بدين تا زماني که به جاي امني برسيد. مثلا ميدانيد که طرح يک پروژه يک ماه طول ميکشه، اما اگر به کارفرما بگوييد يک ماه، شاکي ميشه و فحش ميده، شايدم رفت و کار را داد به يکي ديگه، پس کار را در چند مرحله بهش تحويل ميدهيد. مثلا هفته اول سايت پلان، به همراه پلان اوليه، هفته دوم پلان نهايي و الا آخر! اينطوري طرف شاکي نميشه که هيچ، کلي هم ذوق ميکنه که تو جريان پيشرفت کار قرار داشته!
قوانين خر
/
قانون اول: هرگاه خري در يک کنج مثلث و منبع غذا در کنج ديگري باشد، خر مورد نظر هميشه مسيري را طي ميکند که از يک ضلع مثلث ميگذرد. نتيجه گيري: در دبيرستان ميگفتند که اين يعني خر هم ميفهمه که اون راه نزديکتره، اما در اصل اينه که هميشه کوتاهترين راه، بهترين راه نيست و فقط خر کوتاهترين راه را انتخاب مي کنه! قانون دوم: هرگاه خري در فاصله مساوي بين دو منبع غذايي قرار گرفته باشد. آنقدر بين انتخاب نزديکترين منبع ترديد ميکند و به سمت هيچکدام نمي رود تا از گرسنگي بميرد! نتيجه گيري: خيلي وقتها تصميم گيري بين دو يا چند گزينه در نتيجه عمل تاثير چنداني نميگذارد، پس تا فرصت نگذشته سريعتر تصميمگيري کنيم. قانون سوم: هرگاه در مسيري دو خر از روبرو (شاخ به شاخ) به يکديگر برسند، و مسير به قدري تنگ باشد که اين دو بايد کمي از وسط جاده کنار رفته، به ديگري راه بدهند تا بتوانند رد شوند، هيچکدام از خرها از جاي خود تکان نميخورند. نتيجه گيري: خيلي وقتها براي رسيدن به نتيجه مطلوب بايستي به طرف مقابل امتياز بدهيد، به بازي "بُرد ـ بُرد" بيانديشيم، سياستمدار باشيم، دور از جون و بلا نسبت شما، خر نباشيم!