يادمان باشد در حرکت هميشه افقهاي تازه هست.
يادمان باشد دست به کاري نزنيم که نتوانيم آن را براي ديگران تعريف کنيم.
يادمان باشد آن ها که دوستشان مي داريم ميتوانند دوستمان نداشته باشند.
يادمان باشد حرفهاي کهنه از دل کهنه بر ميآيند، پس دلي نو بخريم.
يادمان باشد فرار؛ راه به دخمهاي ميبرد براي پنهان شدن؛ نه آزادي.
يادمان باشد باورهايمان شايد دروغ باشند.
يادمان باشد آن چه درد مي آورد زخم نيست، عفونت است.
يادمان باشد لبخندمان را توى آيينه جا نگذاريم.
يادمان باشد لزومي ندارد همان قدر که تو براي من عزيزي، من هم برايت عزيز باشم.
يادمان باشد محبتي که به ديگري ميکنيم ارضاي نياز به نمايش گذاشتن مهر خودمان نباشد.
يادمان باشد دلخوشيها هيچ کدام ماندگار نيستند.
يادمان باشد هوشياري يعني زيستن با لحظهها.
يادمان باشد آرامش جايي فراتر از ما نيست.
يادمان باشد تنها نيستم ما يک جمعيت هستيم که تنهائيم.
يادمان باشد براي پاسخ دادن به احمق، بايد احمق بود!
يادمان باشد در خستهترين ثانيه هاي عمر هم هنوز رمقي براي انجام برخي کارهاي کوچک هست!
يادمان باشد لازم است گاهي با خودم رو راست تر از اين باشم که هستم.
يادمان باشد سهم هيچ کس را هيچ کجا نگذاشتهاند، هر کسي سهم خودش را مي آفريند.
يادمان باشد آن هنگام که از دست دادن عادت ميشود، به دست آوردن هم ديگر آرزو نيست.
يادمان باشد پيشترها چيزهايي برايمان مهم بودند که حالا ديگر مهم نيستند.
يادمان باشد آن چه امروز برايمان مهم است، فردا نخواهد بود.
يادمان باشد نيازمند کمک هستند آنها که منتظر کمکشان نشستهايم.
يادمان باشد غير قابل تحمل وجود ندارد.
يادمان باشد گاهي مجبور است براي راحت کردن خيال ديگران خودش را خوش حال نشان بدهد.
يادمان باشد با يک نگاه هم ممکن است بشکنند دلهاي نازک.
يادمان باشد به جز خاطرهاي هيچ نمي ماند.
يادمان باشد کار رهگذر عبور است، گاهي بر مي گردد، گاهي نه.
يادمان باشد در هر يقيني ميتوان شک کرد و اين تکاپوي خرد است.
يادمان باشد هميشه چند قدم آخر است که سخت ترين قسمت راه است.
يادمان باشد اميد، خوشبختانه از دست دادني نيست.
يادمان باشد به جستجوى راه باشم، نه همراه
يادمان باشد دست به کاري نزنيم که نتوانيم آن را براي ديگران تعريف کنيم.
يادمان باشد آن ها که دوستشان مي داريم ميتوانند دوستمان نداشته باشند.
يادمان باشد حرفهاي کهنه از دل کهنه بر ميآيند، پس دلي نو بخريم.
يادمان باشد فرار؛ راه به دخمهاي ميبرد براي پنهان شدن؛ نه آزادي.
يادمان باشد باورهايمان شايد دروغ باشند.
يادمان باشد آن چه درد مي آورد زخم نيست، عفونت است.
يادمان باشد لبخندمان را توى آيينه جا نگذاريم.
يادمان باشد لزومي ندارد همان قدر که تو براي من عزيزي، من هم برايت عزيز باشم.
يادمان باشد محبتي که به ديگري ميکنيم ارضاي نياز به نمايش گذاشتن مهر خودمان نباشد.
يادمان باشد دلخوشيها هيچ کدام ماندگار نيستند.
يادمان باشد هوشياري يعني زيستن با لحظهها.
يادمان باشد آرامش جايي فراتر از ما نيست.
يادمان باشد تنها نيستم ما يک جمعيت هستيم که تنهائيم.
يادمان باشد براي پاسخ دادن به احمق، بايد احمق بود!
يادمان باشد در خستهترين ثانيه هاي عمر هم هنوز رمقي براي انجام برخي کارهاي کوچک هست!
يادمان باشد لازم است گاهي با خودم رو راست تر از اين باشم که هستم.
يادمان باشد سهم هيچ کس را هيچ کجا نگذاشتهاند، هر کسي سهم خودش را مي آفريند.
يادمان باشد آن هنگام که از دست دادن عادت ميشود، به دست آوردن هم ديگر آرزو نيست.
يادمان باشد پيشترها چيزهايي برايمان مهم بودند که حالا ديگر مهم نيستند.
يادمان باشد آن چه امروز برايمان مهم است، فردا نخواهد بود.
يادمان باشد نيازمند کمک هستند آنها که منتظر کمکشان نشستهايم.
يادمان باشد غير قابل تحمل وجود ندارد.
يادمان باشد گاهي مجبور است براي راحت کردن خيال ديگران خودش را خوش حال نشان بدهد.
يادمان باشد با يک نگاه هم ممکن است بشکنند دلهاي نازک.
يادمان باشد به جز خاطرهاي هيچ نمي ماند.
يادمان باشد کار رهگذر عبور است، گاهي بر مي گردد، گاهي نه.
يادمان باشد در هر يقيني ميتوان شک کرد و اين تکاپوي خرد است.
يادمان باشد هميشه چند قدم آخر است که سخت ترين قسمت راه است.
يادمان باشد اميد، خوشبختانه از دست دادني نيست.
يادمان باشد به جستجوى راه باشم، نه همراه