چون لاله مرا بی تو به کف جام مدام است
هر چند که می بی رخ دلدار حرام است
فرق من و آن زاهد مغرور ببینید
من در پی جام می و او در پی نام است
من زلف به کف دارم و او رشته ی تسبیح
انصاف بده رشته ی امّید کدام است
سیم است؟ حریر است؟ بلور است؟ تن تو
آن بازوی عریان تو ای مه به چه نام است؟
من بی تو خورم خون دل خویش، خوش آن کو
یک دست به گیسو و دگر دست به جام است
ز آن روز که از گردش گردون شدم آگاه
تا نیم شبم گوشه ی میخانه مقام است
یک روز به بام آمدی و دل چو کبوتر
عمریست که بر بام تو در طوف مدام است
ای سلسله مو مرغ گرفتار تو داند
صد گلشن جاوید در این حلقه ی دام است
حیف است ز فردوس کند یاد عمادا
آن را که فلک هم ره و معشوق به کام است
عمادالدین حسنی برقعی"عماد خراسانی"
هر چند که می بی رخ دلدار حرام است
فرق من و آن زاهد مغرور ببینید
من در پی جام می و او در پی نام است
من زلف به کف دارم و او رشته ی تسبیح
انصاف بده رشته ی امّید کدام است
سیم است؟ حریر است؟ بلور است؟ تن تو
آن بازوی عریان تو ای مه به چه نام است؟
من بی تو خورم خون دل خویش، خوش آن کو
یک دست به گیسو و دگر دست به جام است
ز آن روز که از گردش گردون شدم آگاه
تا نیم شبم گوشه ی میخانه مقام است
یک روز به بام آمدی و دل چو کبوتر
عمریست که بر بام تو در طوف مدام است
ای سلسله مو مرغ گرفتار تو داند
صد گلشن جاوید در این حلقه ی دام است
حیف است ز فردوس کند یاد عمادا
آن را که فلک هم ره و معشوق به کام است
عمادالدین حسنی برقعی"عماد خراسانی"