انسان، موجودی اجتماعی است. یعنی بخش قابل ملاحظه ای از مشخصات و مختصاتش وابستگی متقابل با زیست گروهی او دارد. یعنی نمی توان گفت چون آن خواص یا خصلت ها موجود بوده، انسان زندگی جمعی را برگزیده یا چون آدمی در جمع می زیسته، آن ویژگی ها در وی پدیدار شده است... مثلا زبان و توانایی های گسترده و عمیق گفت وگو از قابلیت های انحصاری نوع بشر است اما نمی توان تشخیص داد و تعیین کرد که چون انسان موجودی جمع گرا بوده، قدرت تکلم یافته یا به دلیل اینکه قادر به بیان بوده با همنوعان خود به زندگی گروهی روی آورده است. ویژگی هایی مانند ابراز شادمانی یا بیان غم ها نیز از این دسته اند که معلوم نیست چون آدمی برای تکمیل خوشی های خود نیازمند به اشتراک گذاشتن آنها با دیگران است (که همین انگیزه می تواند ریشه پیدایش بسیاری از جشن ها و پایکوبی های دسته جمعی به شمار رود) زیست اجتماعی را سازمان داده یا آنکه شادی ها و سرور جمعی انسان ها خود معلول اجتماعی بودن آنهاست و نیز پوشیده است که نیاز آدمی به وجود و حضور همدرد و غمخوار برای تحمل دردها و رنج های خود (که پایه و مایه ظهور سوگواری های گروهی محسوب می شود)، است که انگیزه حیات جمعی را فراهم آورده یا زیستار گروهی آدمیان باعث شده تا به تشریک آلام و اندوه خود با سایر همنوعان بپردازد. به هر روی، همان گونه که همراهی و همگامی با شادمانی های آدمیان، از تبریک لفظی تا مشارکت در برگزاری جشن هایشان، اقدامی مبتنی بر نزاکت، تعاون و در یک کلام امری انسانی محسوب می شود، همدردی و سهیم شدن در تحمل مصائب انسان ها نیز از تسلیت شفاهی گرفته تا همکاری در برپایی مراسم سوگواری آنها، کردار و رفتاری نوع دوستانه و بغایت مطلوب به شمار می رود. باید توجه داشت که همین غمخواری ، اظهار همدردی و تلاش برای تسلای خاطر داغدیدگان، خود آدابی دارد که رعایت آنها می تواند ما را در رسیدن به اهداف انسانی و عاطفی مان یاری دهد و توجه نکردن به اصول این فرآیند و فقدان مهارت های کافی در این زمینه می تواند خود مساله آفرین، مشکل زا و نقض غرض باشد. برای توجه بیشتر به موضوع، به صورتی خلاصه به ذکر چند قاعده کلی در این حوزه بسنده می کنیم. ● نگویید غم آخرتان باشد اظهار همدردی و آرزوی خوب برای فرد داغدار نباید در بطن خود خواسته بدی را برای وی به دنبال داشته باشد. مثلا معنی دیگر عبارت هایی مانند «انشاا... غم آخرتان باشد» یا «انشاا... دیگر غم نبینید» آن است که انشاا... دفعه دیگه نوبت خودتان باشد یا هرچه سریع تر بمیرید تا غم دیگری را به چشم نبینید. به جای چنین مضامینی، عبارت هایی مانند خداوند به شما صبر دهد، خداوند به خاطر صبرتان به شما اجر دهد، یا خداوند به شما سلامت دهد یا آرزومند سلامت شما هستیم، می توانند مناسب تر باشند. به یاد داشته باشیم که دعا و آرزو برای طول عمر داغدیدگان، هرچند ممکن است تلویحا و غیرمستقیم به معنای ایجاد امکان تحمل مصیبت ها و تجربه داغ های دیگر باشد اما اثر مثبت آن بیشتر است. ● فرد داغدیده را منع نکنید در تلاش برای تسلای خاطر داغدیدگان نباید آنها را از ابراز احساساتی مانند گریه منع کرد. واکنش هایی مانند گریه، در تلطیف احساسات و تخفیف فشارهای روانی فرد داغدیده و سوگوار بسیار موثرند و فردی که برای تسلای سوگواران تلاش می کند نباید مانع چنین واکنش هایی شود بلکه در صورت بروز عکس العمل هایی مانند دادوفریاد و احیانا واردکردن آسیب به خود است که باید برای بازداشتن فرد هیجان زده اقدام کرد. در بسیاری از موارد حتی تشویق فرد مصیبت دیده و سوگوار، به ابراز احساسات و به خصوص گریه، می تواند نقش موثر و مثبتی در آرامش و تسلای خاطر وی ایفا کند. ● ابراز رضایت نکنید به هیچ وجه نباید به زعم ایجاد آرامش در افراد داغدیده، به گونه ای از مرگ عزیزشان ابراز رضایت کرد. مثلا این عبارت که «راحت شد» یا «آنگونه زندگی به چه دردش می خورد» یا «با توجه به اتفاق هایی که قرار بود برایش بیفتد (مثلا مصیبت های زیادی ببیند)، همان بهتر که رفت». برای افراد مذهبی، تذکر این نکته ها که به هر حال اتفاق رخ داده به گونه ای خواست و تقدیر الهی بوده و کسی از حکمت آن مطلع نیست، آرامش بخش است زیرا ابراز رضایت مستقیم از مرگ بستگان یا دوستان نیست بلکه ابراز رضایت از اراده پروردگار است. ● مجلس گرم کن نباشد مطلقا نباید با قصد گرم کردن مجلس عزاداری، بر زخم داغداران نمک پاشید. عده ای می پندارند که بدین گونه اولا با به گریه انداختن عده زیادی بر همدردان صاحب عزا می افزایند و از این طریق به تسهیم تحمل غم و تسکین آلام وی کمک می کنند و از سوی دیگر با تشدید و تحریک احساسات سوگواران اصطلاحا به آنها در «خالی شدن از غم» و رسیدن به آرامش یاری می رسانند. ● موضوع را عوض نکنید عوض کردن موضوع با قصد جلب توجه صاحبان عزا به موضوعات دیگر و ایجاد فراموشی، عملی نادرست که در بسیاری از موارد با ناکامی مواجه می شود و در پاره ای از موارد به واسطه کودک صفت پنداشته و فرض شدن سوگواران، تاثیر خوبی بر آنها ندارد و اگر در موارد کمی نیز با موفقیت انجام شود. در بازگشت خاطره سوگ، تاثیرات منفی شدیدتری در پی خواهد داشت. منطقی ترین روش هدایت فضای ارتباطی به کارگیری عناصر سازگار با شرایط زمانی و مکانی موجود و گرایش به ایجاد فضای مطلوب تر است. این به آن معناست که در پی مواجهه و رویارویی با صاحب عزا، پس از سلام، مستقیما مصیبت را به وی تسلیت گوییم. برای سوگواران آرزوی صبر و سلامت و برای درگذشته طلب رحمت و مغفرت کنیم و در صورت مناسب بودن شرایط برای ادامه گفت وگو، با ذکر خاطرات یا پرسش از خاطرات با فرد یا افراد از دست رفته، از تمرکز بر عزاداری بکاهیم و بر تاکید بر بزرگداشت فرد یا افراد فقید و پاسداشت و حفظ آثار، خاطرات، بستگان و آنچه که دوست می داشته اند، بیفزاییم. ● خلاصه اینکه ... بدین گونه ضمن برحذرماندن از ۵ آسیب ذکرشده، یعنی اهانت غیرمستقیم و بدخواهی تلویحی برای مخاطب، سرکوب احساسات صاحب عزا، جریحه دارکردن عواطف داغدیدگان، بازی با احساسات عزاداران و توهین به شعور سوگواران، به شکلی منطقی و انسانی به ابراز همدردی و تسلی خاطر داغداران بپردازیم و در خاطر و به یاد داشته باشیم که هرگونه تصنع در چنین فرایندی مانند به کارگیری عبارت هایی نظیر «در مصیبت بزرگتان سهیم هستیم» که حکایت از آن دارد که در ایجاد مصیبت سهمی داشته ایم و اساسا جنایتی صورت گرفته و ما از شرکای جرم محسوب می شویم یا «ما را در غم خود شریک بدانید» که بیانگر آن است که فرضا با کسی که پدر یا مادر خود را از دست داده احساس مشترک داریم و می توانیم در تحمل این داغ عظیم با او شریک باشیم یا «درگذشت ناگهانی» که متضمن آن است که دیگران به تدریج می میرند یا «درگذشت نابهنگام» که حاکی از وجود هنگام خاصی برای مرگ است یا «جوان ناکام» که حاوی این معناست که در زندگی «کام» در پدیده خاصی نهفته است، ممکن و محتمل است که مضحک و تمسخرآمیز جلوه گر شود که در این صورت می تواند از وقار و معنویت آن بکاهد. دکتر محمدعلی الستی جامعه شناس ارتباطات و استاد دانشگاه |