• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

چگونه درست بنويسيم ...

چاووش

متخصص بخش ادبیات
هنگام سخن گفتن برای القا به تر معنی ها از تكیه, آهنگ و تأكید بهره می گیریم. رعایت این موردها به سخنور كمك می كند به آسانی بتواند با شنونده اش ارتباط برقرار كند. رعایت شیوه ی خط فارسی نیز در یك نوشته موجب گویایی, سادگی و سهولت خواندن و نوشتن می شود. به كمك شیوه ای یك دست از دوگانگی پرهیز می شود.
در شیوه ی خط فارسی اصل بر چند مطلب است:
۱- رعایت موازین دستور زبان فارسی
۲- رعایت استقلال واژه ها
۳- همخوانی نوشتار با گفتار
۴- پی روی واژگان بیگانه از شیوه ی خط فارسی
۵- آسانی خواندن و نوشتن
٦- گزینش به ترین شكل نوشتاری
۷- انعطاف پذیری
۸- چشم نوازی و زیبایی خط

اکنون به این چند جمله دقت كنید:
۱- این سخن توسّط استاد گفته شد.
۲- كتاب مدیر مدرسه نوشته ی جلال آل احمد كه مبین مشكلات آموزشی ایران است را خواندم
۳- فینال آخر مسابقات جام جهانی را دیدم.
۴- ظرفیت مسافر این اتوبوس بسیار محدود است.
۵- اخوان اعزّه مستحضرند كه قرائت رسالات عدیده موجب رفعت فكر و وسعت نظر می گردد.
هر یك از این جمله های بالا دچار نارسایی هایی در نگارش هستند .
در جمله ی نخست با وجود نهاد (استاد) فعل (گفته شد) مجهول به كار رفته است. جمله ی درست چنین است: استاد این سخن را گفت یا این سخن گفته شد.
در جمله ی دوم «را» نشانه ی مفعول بدون فاصله پس از آن قرار نگرفته است. جمله ی درست چنین است: كتاب مدیر مدرسه نوشته ی آل احمد را كه مبین مشكلات آموزشی ایران است، خواندم.
در جمله ی سوم" فینال" یعنی پایان و به كار بردن آن با كلمه ی "آخر" زاید است. باید گفت: پایان مسابقات (یا آخر مسابقات، یا فینال مسابقات). البته به تر است از كاربرد واژه های بیگانه مانند "فینال" پرهیز كنیم و برابر فارسی آن را به کار بگیریم.
در جمله ی چهارم، ظرفیت مسافر نادرست است و مقصود ظرفیت اتوبوس است.
جمله ی پنجم را به فارسی روان و بدون بهره گیری از واژه های عربی دشوار چنین می توان نوشت: برادران گرامی آگاهند كه خواندن كتاب های فراوان سببب پرواز اندیشه و وسعت نظر می شود.
در زبان فارسی امروز نمونه های این كاربردهای نادرست در نوشته ها و گفته ها بسیار دیده می شود. شرط یك نوشته ی خوب جز درون مایه ی علمی و دقیق آن، خالی بودن از علط های زبانی است. ما در این جا شماری از پر كاربردترین غلط های نگارشی را ذكر می كنیم تا از كاربرد این گونه مواد پرهیز كنیم و یا در صورت دیدن در نوشته های دیگران آن ها را درست كنیم.

۱- از كاربرد واژه های زاید و بی نقش در جمله پرهیز كنیم:
به جمله های بی نقش «حشو» می گویند. نمونه هایی از حشوهای پركاربرد در زبان فارسی عبارتند از:
سیر گردش كار، سال عام الفیل ، شب لیلةالقدر، فرشته ی ملك الموت، فینال آخر، استارت شروع، نیم رخ صورت، سوابق گذشته، حسن خوب، درخت نخل خرما، دستبند دست، ریسك خطرناك، مدخل ورودی، پس در این صورت ، پارسال گذشته، مسلح به سلاح، بازنویسی دوباره، اوج قله ی كوه، سن .....سالگی، از قبل پیش بینی كردن، نزول به پایین، عروج به بالا، سقوط به پایین، ابر هوا، مرغك كوچك، عسل شیرین، تخم مرغ كبوتر، رایحه ی بوی خوش، روغن چرب، مفید فایده، مثمر ثمر، روزنامه های روزانه، متحد شدن با هم، دوباره بازگشتن، احاطه از هر طرف ، سایر... دیگر، دیشب گذشته و...

۲- جمله ها باید آن چنان روشن و گویا باشند كه از آن ها دو یا چند برداشت نشود:
مثال ۱: آن ها هشت خواهر و برادرند.
الف) آن ها هشت خواهر و هشت برادرند؟
ب) آن ها جمعن هشت خواهر و برادرند؟
مثال ۲: سرقت خرگوش ها از باغ وحش افزایش یافت.
الف) سرقت خود خرگوش ها؟
ب) خرگوش های سارق كه از باغ وحش دزدی می كنند؟
مثال ۳: حسین دوست بیست ساله ی من است.
الف) حسین بیست سال با من دوست است؟
ب) حسین دوست من است و بیست سال دارد؟

۳- از كاربرد تعبیرهای نامناسب و تكلّف های كلامی و الگوهای بیگانه پرهیز كنیم و نوشته ها و عبارت ها گویا و قابل فهم باشند:
□ او می رود تا به نتایج عالی دست یابد- او نزدیك است به نتایج عالی دست یابد.
□ خیابان ها از كثیفی رنج می برند- خیابان ها كثیف است.
□ در راستای كاهش پیشرفت مطالعه و كتاب خوانی- برای كند شدن پیشرفت مطالعه و كتاب خوانی.
□ می توانیم روی او حساب كنیم- می توانیم از او استفاده كنیم .(بهره بگیریم)
□ جوانان به فوتبال پر بها می دهند- جوانان به فوتبال توجّه می كنند.
□ اسرار به بیرون نشت كرد- اسرار به بیرون راه یافت.
□ امسال بهار خوبی را تجربه كردیم- داریم امسال بهار خوبی داشتیم.
□ زلزله ی منجیل از تلفات زیادی برخوردار بود- زلزله ی منجیل تلفات زیادی داشت.

۴- تكیه كلام های گفتاری نباید در نوشته راه یابد:
□ عرض كنم كه كتاب عامل رشد و شكوفایی جامعه است.
□ گلستان سعدی به عنوان بزرگ ترین اثر منثور فارسی است
□ به قول معروف او دانش آموز زرنگی است.
«عرض كنم كه» ، «به عنوان» و «به قول معروف» تكیه كلام است و باید در نوشته حذف شود.

۵- از كاربرد جمله های دراز پرهیز كنیم:
اگر جمله ای با كوتاه ترین كلمه ها مفهوم می شود آن را بی علت بلند نكنیم.
دانش جوی خوب تمام سعی و كوشش و همّ و غمّ خود را مصرف آن می سازد كه برای كشوری كه در آن زندگی می كند و همه ی افراد جامعه و انسان ها مثمر ثمر و مفید فایده باشد چنان كه همه از او سود و فایده و بهره بگیرند.
این جمله ی بلند را می توان خیلی كوتاه نیز بیان كرد: دانش جوی خوب می كوشد برای جامعه سودمند باشد.

٦- کوشش كنیم چند جمله را با یك فعل به هم عطف نكنیم:
هر چه شمار فعل هاو جمله ها بیش تر باشد، جمله ها كوتاه تر و قابل دریافت تر می شوند:
پدرش عبدالله از مردم بلخ در روزگار نوح پسر منصور سامانی كه در آن عهد از شهرهای بزرگ بود، كار دیوانی در روستای خرمیثن در نزدیكی روستای افشنه پیشه و با دختری به نام ستاره ازدواج كرد.
این جمله بلند و نامفهوم را می توان به چند جمله ی كوچك تر تبدیل كرد:
پدرش عبدالله نام داشت. وی از مردم بلخ بود و در روزگار نوح پسر منصور سامانی می زیست. بلخ در آن عهد از شهرهای بزرگ بود. وی كار دیوانی را در روستای خرمیثن پیشه كرد. این روستا در نزدیكی افشنه بود. عبدالله در روستای افشنه با دختری به نام ستاره ازدواج كرد...

۷- از به كار بردن واژه های دور از ذهن و عبارت های متكلّفانه ی عربی پرهیز كنیم:
□ فی الواقع تأسف زیادتر از این نمی شود كه كسی سال های متمادی وقت خود را صرف تتبّع دیوان شاعری مثل حافظ و مقابله ی آن با نشخ مختلف و مقایسه ی آن با دیوانهای شعرای معاصر یا مقاربةالعصر و تصفّح در كتب تاریخ بنماید و سپس نتیجه ی جمیع این زحمات با آن همه امكانات متنوعه و در هم فشرده را به طور فهرست گوشزد خوانندگان نماید و مابقی را به بهانه ی این كه افسانه است یا ظنّیات اسقاط نماید.
به جای این عبارت می توان چنین نوشت:
□ بی گمان تأسف زیادتر از این نمی شود كه كسی سالیان دراز عمر خود را صرف پژوهش در دیوان حافظ و مقابله ی آن با نسخه های گوناگون و دیوان های شاعران هم زمان یا نزدیك به زمان او كرده، در كتاب تاریخ پژوهش كند و سپس نتیجه ی این كوشش ها را فشرده به خوانندگان گوشزد کند و از بقیه به این بهانه كه افسانه اند و یا بر گمان استوارند، بگذرد.

۸- كوتاه كردن جمله آن اندازه كه ساختمان صرفی و نحوی كلام آسیب ببیند، جایز نیست:
□ از دقّت شما تشكر و استدعا دارد این كتاب را مطالعه و تصحیح و به موقع ارسال داشته، ان شاءالله حقالزحمه ی شما پرداخت می گردد.
حذف های نا به جا در این جمله سبب شده است ساختمان جمله آسیب ببیند. در اصل جمله چنین است:
از دقّت شما تشكر می كنم و استدعا دارم این كتاب را پس از مطالعه تصحیح كنید و آن را به موقع ارسال کنید. ان شاءالله حقّالزحمه ی آن پرداخت می شود.

۹- جز در نوشتنه های داستانی، آن هم هنگام نقل قول، هیچ گاه نباید به شیوه ی گفتاری، شكسته نویسی كنیم:
□ مهم ترین بخش مقاله، متن اصلی اونه كه به بررسی جوانب مختلف می پردازه و می كوشه كه جوابی منطقی برا موضوع عرضه كنه.
□ همچنین از واژه هایی كه عوام به غلط تلفظ می كنند باید پرهیز كرد:
عباس سر نزده وارد شد و پس از عرض خواهی، گفت: استیفا داده است
منظور نویسنده از سر نزده، ناگهانی و از عرض خواهی، عذر خواهی و از استیفا، استعفا بوده است. از كاربردهای دیگر عامیانه ی معمول:
زهله - زهره ، گرام - گرامی، با این وجود ـ با وجود این، خوار و بار ـ خواربار، واگیر دار ـواگیر، صبح ناشتا ـ ناشتا، خورده فروشی ـ خرده فروشی، قتل و عام ـ قتل عام.
كاربرد کلمه های عامیانه نیز در نوشته نادرست است:
«در سخنوری نباید روده درازی كرد زیرا پرچانگی باعث می شود خواننده چرت بزند.» که باید این چنین نوشت:
در سخنوری نباید زیاده سخن گفت؛ زیرا زیاده گویی باعث می شود خواننده به خواب رود.

۱۰- تغییر جای هر یك از واژه ها در جمله اگر به قصد تأكید یا برخاسته از سبك نویسنده نباشد، جایز نیست:
□ باید تن به سختی ها داد - باید به سختی ها تن داد
□ باید از هرگونه ابهام دور باشد آن چه كه می نویسیم - آن چه كه می نویسیم باید از هر گونه ابهام دور باشد.

۱۱- از افعال در جای خود و به گونه ی درست باید بهره گرفت:
□ دوچرخه ای عابری را زیر گرفت و مرد - دوچرخه ای عابری را زیر گرفت و كشت.
□ اكنون این صحنه را داشته باشیم - اكنون این صحنه را ببینیم.
□ او دیوارها را رنگ اما پرده نیاویخته است - او دیوارها را رنگ كرده اما پرده ها را هنوز نیاویخته است.
□ خانه ی ما كنار خیابان می باشد - خانه ی ما كنار خیابان است.

۱۲- در جمله های همپایه زمان فعل ها باید مطابقت داشته باشد:
□ دانش جوی پر تلاش بسیار مطالعه كرده و حاصل مطالعات خود را با یادداشت برداری حفظ خواهد كرد – دانش جوی پر تلاش بسیار مطالعه كرده، حاصل مطالعات خود را با یادداشت برداری حفظ می كند.

۱۳- از واژگان (فعل ها، نام ها، صفت ها و....) نباید به شیوه ی دستور تاریخی بهره گرفت:
□ او در این مسابقات حق خود را ادا تواند كرد - او می تواند در این مسابقات حق خود را ادا كند.
□ گفته آمد كه زبان و تفكر ارتباط محكمی با هم دارند - گفته شد كه زبان و تفكر ارتباط محكمی با هم دارند.
□ شادی روح شه یدان را صلوات - برای شادی روح شه یدان صلوات
□ در زمان های گذشته ارتباط مردم با یكدیگر اندك بوده بود - در زمان های گذشته ارتباط مردم با یكدیگر اندك بود.


۱۴- در صورت مشخص بودن فاعل از كاربرد فعل مجهول خودداری كنیم:
□ این مدرسه توسط آقای خیرخواهی رایگان ساخته شد - این مدرسه را آقای خیرخواهی به رایگان ساخت.

□ این كتاب توسط جمال زاده نوشته شد - این كتاب را جمال زاده نوشت.
۱۵- واژه های فارسی را با نشانه های جمع عربی جمع نمی بندیم:
كارخانجات ـ كارخانه ها، گرایشات ـ گرایش ها، پروانه جات ـ پروانه ها، بازرسین ـ بازرسان، دسته جات ـ دسته ها، بنادر ـ بندرها، دستورات ـ دستورها، اساتید ـ استادان، باغات ـ باغ ها، بساتین ـ بستان ها، آزمایشات ـ آزمایش ها، میادین ـمیدان ها.

۱٦- در زبان فارسی صفت هایی كه برای نام های مؤنث می آوریم لازم نیست نشانه ی تإنیث بگیرند:
زنان شاعره ـ زنان شاعر، متون قدیمه ـ متون قدیم، والده ی مكرمه ـ والده ی محترم (مادر گرامی)، این جانبه ـ این جانب.
كاربرد صفت مؤنث در برخی تركیب ها صورت اصطلاحی یافته است، مانند مكه ی مكرمه، مدینه ی منوره ، قویه ی مجریه و....

۱۷- «یت» نشانه ی مصدر جعلی عربی است و نباید با واژه های فارسی به كار رود:
خوبیت ندارد - خوب نیست. دوئیت - دوگانگی

۱۸- «ال» نشانه ی معرفه ی عربی است و كاربرد آن همراه واژه های فارسی درست نیست:
حسب الفرمان ـ حسب فرمان، حسب الدستور ـ حسب دستور، حسب السّفارش ـ حسب سفارش
در زبان فارسی حتّا «ال» تركیب های عربی نیز برداشته می شود
دارالملك - دار ملك، فارغ البال - فازغ بال.

۱۹- «را» نشانه ی مفعول باید بدون فاصله پس از مفعول بیاید. آوردن آن به دنبال فعل، متمم و یا هر جزء دیگر نادرست است.
□ خانه ای كه اكنون در آن ساكن هستم را پس از مدتی خریدم – خانه ای را ...
□ كتابی كه به دوستم امانت داده بودم را از او پس گرفتم - كتابی را كه ...

۲۰- به کارگیری «تا» و »الی» با هم نادرست است:
او از صبح تا الی شب مطالعه می كند - او از صبح تا شب مطالعه می كند.

۲۱- در برخی جمله ها به تأثیر ترجمه ، واژه ی «یك» بدون آن كه نیاز باشد در ابتدای جمله می آید:
یك دانش جو هیچ گاه از پژوهش بی نیاز نیست – دانش جو هیچ گاه از پژوهش بی نیاز نسیت .

۲۲- كلمه های عربی كه بر وزن افعل تفضیل هستند و در فارسی معنی صفت تفضیلی می دهند و لازم نیست با «تر» و «ترین» به كار روند:
اعلمتر ـ اعلم، افضلتر ـ افضل

۲۳- آوردن دو حرف ربط وابستگی در یك جمله ی مركب درست نیست:
اگرچه او انسان خوبی است، ولی این عیب را
 

چاووش

متخصص بخش ادبیات
غلط دیکته ای های تازه !

چکیده: در نوشتن زبان محاوره‌ای، افزودن «ه» و «ـه» به انتهای یک واژه به‌جای «است / هست» می‌باشد و استفاده به‌جای حرکت زیر (ــِـ / کسره) اشتباهی‌ست که متاسفانه در حال همه‌گیر شدن است.
حدود سه-چهار ماهی‌ست که غلط دیکته‌ای فاحش در نوشته‌های فارسی که به صورت زبان محاوره‌ای نوشته‌می‌شوند همه‌گیر شده‌است. این اشتباه نگارشی که معلوم نیست از کجا وارد روش نگارش نسل جدیدمان شده‌است، بیشتر در تارنگار های شخصی، نامه‌های خصوصی و زیرنویس‌های فیلم و سریال خودنمایی می‌کند، به طوری که گاه، خواندن جمله را دشوارتر کرده و حتی معنی واژگان را تغییر می دهد.
این لغزش نگارشی استفاده‌ی بی‌جا از «ه» و «ـه» به جای حرکت زیر «ــِـ» یا کسره است. برای مثال «این کتابه منه» که غلط است و باید به شکل «این کتابِ منه» نوشته شود. (از جمله‌ی غلط، این معنی استنباط می‌شود که «این کتابه (که کتاب بی‌اهمیتی است) یا این کتابه (اشاره به یک کتاب خاص) من هستم»)
روش‌های افزودن «ه» و «ـه» به پایان واژه

می‌دانیم که «ه» و «ـه» در زبان محاوره‌ای بدل از «هست» یا «است» به کار می‌روند، که بنا به حرف آخر واژه‌ی انتهای جمله، تغییر می‌کنند. به مثال‌های زیر بنگرید:

«این شهر خیلی آباده» = «این شهر خیلی آباد است».
«امروز هوا گرمه» = «امروز هوا گرم است».
حال اگر واژه‌ای به حرف «الف»، «و» و «ـه» پایان پذیرد، در زبان فارسی دو روش برای افزودن «ـه» داریم:
یک – چه در زبان محاوره‌ای چه در نوشتاری، از واژه‌ی «است / ست» استفاده می‌کنیم.
دو - در زبان محاوره‌ای پیش از «ـه»، «ئـ» می‌آوریم و به صورت «ئه» می‌نویسیم.

نمونه‌های زیر را ببینید:

«این نقاشی ِپانته‌آ ست»(محاوره‌ای و نوشتاری)
یا «این نقاشی پانته‌آ ئه»(محاوره‌ای)
«این حالتِ تو به خاطر گرماست»(محاوره‌ای و نوشتاری)
یا «این حالت تو به خاطر گرمائه»(محاوره‌ای)
«این درخت هلوست»(محاوره‌ای و نوشتاری)
یا «این درخت هلوئه»(محاوره‌ای)
«پدرم خانه‌ست»(محاوره‌ای و نوشتاری)
یا «پدرم خونه‌ست»(محاوره‌ای و نوشتاری)
یا «پدرم خونئه»(محاوره‌ای)
«این باد پنکه ست»(محاوره‌ای و نوشتاری)
یا «این باد پنکئه»(محاوره‌ای)
همانطور که دیدید «ـه»ی خود واژه در حالتی که «ئـ» به انتهای آن می‌افزاییم، حذف می‌شود.
کاربرد برای راحتی گفتار

جایگزینی به عنوان حرف آخر فعل سوم شخص


در این کاربرد برای راحتی در گفتار، حرف «د» در پایان فعل سوم شخص به «ه» و «ـه» تبدیل می‌شود. مانند:
«این غذا رو دوست داره»
«باید بهش عادت کنه»
کاربرد برای تصغیر

جایگزینی به جای «ک» تصغیر فارسی


گاهی افزودن «ه» و «ـه» به یک نام در زبان محاوره‌ای کاربرد «ک» در فارسی را دارد و برای کوچک کردن (بی اهمیت جلوه دادن) به کار می رود. (از آن‌جایی که این «ک» را «کاف تصغیر» می‌نامند شاید بتوان «ه» و «هـ» را در کاربردی این چنینی «ها» تصغیر نام نهاد.) مثال زیر را ببینید:
این مرده کیه؟ (محاوره ای) = این مردک کیست؟ (نوشتاری)
کاربرد برای اشاره به موردی خاص

تنها در زبان محاورهای برای اشاره به موردی خاصی «ه» و «هـ» را به پایان نام می‌افزایند. مانند:
این دفتره (ه اشاره) با اون دفتره (ه اشاره) فرق داره (ه جایگزینی).
این خونهه (ه اشاره) از اون خونهه (ه اشاره) بزرگ تره (ه = هست).
اون ماهیه (ه اشاره) بزرگ تره (ه = هست).
 

چاووش

متخصص بخش ادبیات
درست نویسى واژگان

از دیگر پایه هاى درست نویسى، رعایت اصول واژه گزینى است.

گرته بردارى

یکى از آفات واژه گزینى در زبان امروز «گرته بردارى» است. گرته بردارى یعنى تقلید محض از یک زبان بیگانه در گزینش واژه ها; تقلیدى که باو فضاى زبان ما سازگارى نداشته باشد. این آفت پس از استوارى نظام مشروطه نمودار شد و آرام آرام در همه اجزاى فرهنگ و اندیشه ما رسوخ کرد. سیل ترجمه های غیر اصولی بهنشر این آفت کمک کرد و سرانجام زبانى را به نسل امروز تحویل داد که هر گوشه اش از گرته بردارى هاى نا بجا نشان دارد.

برخى از این موارد در ساخت
نیز دخالت دارند و از این جهت در بخش«گرته بردارى ساختارى» جاى مى گیرند،که چند نمونه از آنهارا نیز در همین جا آورده ایم:

دوش گرفتن a showerto take
او مى رود که...(فعل آینده) to ... is goingHe
کسى را فهمیدن one understandto
وقت کمى روى درسم گذاشتم. . on my lessonI spent a little time
یک لطفى کردن favorto do a
گرفتنِ تا کسى a taxito catch
کسى را روى فُرم نگه داشتن on form onetoo keep
روى چیزى متمرکز شدن ... onto consentrate
دیر یا زود (به معنى بالاخره) sooner or later

اصول گزینش واژه

هر واژه، ترجمه ی وجودى ذهنى است; و تناسب میان آن دو بر پایه رابطه هایى استوار است. امّا پس از این مرحله، یعنى برگرداندن آن وجود ذهنى به یک واژه، مرحله اى مهم تر فرا مى رسد که عبارت است از «گزینش بهترین ترجمه و درست ترین و زیباترین واژه». در این مرحله است که نویسنده خود را با چند واژه براى یک مفهوم روبه رو مى بیند، در حالى که تنها یکى از این واژه ها دقیق تر، اصیل، زیباتر، و استوارتر است. نویسنده خوب کسى است که این بهترین را بیابد.

در گزینش بهترین واژه، رعایت این اصول ضرورت دارد:

درستى

معیارِ درستى، واژه نامه هاى معتبر، ذوق ادبى، و کاربردهاى بهنجار است. در این میان، گویش مردم کوچه و بازار یا فلان شاعر و نویسنده، به تنهایى هرگز اعتبار ندارد. به ویژه باید توجه کرد که اگر نویسنده یا شاعرى بزرگ واژه اى نادرست را به کار برده باشد، معیار درستىِ آن واژه نخواهد بود.

اصالت

کلمه باید با زبان رسمی هماهنگ و با اصول آن سازگار باشد.
صیقل یافتگى

واژه باید آن قدر تراشیده شود و ظریف گردد که کاملا در ظرفِ معنى جاگیرد;یعنی لفظ و معنی کاملا هماهنگی داشته باشند.
تناسب با سبک و مخاطب

واژه نه باید فنى و خاص باشد و نه عامیانه; مگر آن که سَبک چنین اقتضا کند. باید حدّ اعتدال رعایت شودتا مخاطب با واژه هاى نوشته به راحتى ارتباط برقرار کند. همین جا اشاره می کنیم که یکى از آفات گویندگى و نویسندگى «به کارگیرى واژه هاى خاص و اصطلاحى» است.

خوش آهنگى

کلمات یک متن باید به گونه اى کنار هم قرار گیرند که آهنگى نرم و لطیف در جمله جارى باشد.

توانمندى

در هر زبان، واژه هایى محدود وجود دارند. اما این محدودیت هرگز باعث نمى شود که نویسنده در به کارگیرى آن ها احساس محدودیت کند. هرچند واژه ها محدودند، نیروى آنها نامحدود است.
خوب است در این جا از گفتار استادیاد کنیم:

«بى تردید، زبان پارسى از نظر استعداد ترکیبى، یکى از مستعدترین زبان هاى عالم است. از این روى، شاید آن را بتوان به جریان زندگى در وجود یک جنگل کوهستانى
تشبیه کرد که ... شاخسارهاى جوان هر درختش از هوایى پر از تَرى و سرشار از تازگى، پیوسته جوانه مى زند و ریشه اش از منابع پایان ناپذیر زمین نیرو مى گیرد; و به جاى هر درخت که فرو افتد چندین نهال سر بر مى کشد تا خود را به خورشید رساند.»

رعایت قواعد نشانه گذاری


نشانه هاى نگارشى

1. نام و شکل علامت: نقطه (.)
وظیفه : درنگ کامل
موارد کاربرد:
یک . در پایان جمله هاى کامل خبرى یا انشایى.
دو . پس از پایان یافتن پی نوشت هاى ارجاعى یا تفصیلى.
سه . پس از نشانه هاى اختصارى.مثال:دکتر.ر
چهار . پس از شماره ردیف رقمى یا حرفى.مثال:1.

نکته: در میان جمله هاى مرکّب، هرگز نباید نقطه را به عنوان نشانه مکث کامل قرار داد.

2. نام و شکل علامت: بند، ویرگول، کاما (،)
وظیفه: درنگ کوتاه
موارد کاربرد:
یک. میان جمله هاى پایه و پیرو.
دو. قبل و بعد از بدل، اگر بدل در میان جمله باشد.
سه. بین همه واحدهاى هم اِسناد:
مثال:در همه چیز به پدرش همانند بود: سخن گفتنش، سکوتش، راه پیمودنش، ...
چهار. براى ساده سازى فهم جمله.
پنج. بین بخش هاى مختلفِ نشانى اشخاص و اماکن; و میان اجزاى پس از نام مأخذ در نشانى مآخذ:
«بهاءالدّین خرّمشاهى: «حافظ نامه»، ج1، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى،1366، ص 52.»
شش. بعد از فعل وصفى.


3. نام و شکل علامت: نقطه بند، نقطه ویرگول، (;)
وظیفه : درنگ متوسّط
موارد کاربرد:
یک . جدا کردن بخش هاى مستقلّ یک جمله طولانى.
دو . پس از مناداى ادامه دار:
مثال:«اى خدا; اى یار محرومان!»


4. نام و شکل علامت: دو نقطه، نشان تفسیر:))
وظیفه : توضیح و تفسیر
موارد کاربرد:
یک . قبل از نقل قول مستقیم.
دو. میان نام نویسنده و مأخذ در پی نوشت ارجاعى.
سه. میان کلمه و معنى آن در پانوشت.


5. نام و شکل علامت: نشانه پرسش، پرسش نما (؟)
وظیفه : پرسش
موارد کاربرد:
یک . در پایان جمله هاى پرسشى.
دو . براى نشان دادن تردید:
مثال:«سیّد جمال الدّین حسینى در اسدآبادِ همدان (افغانستان؟) زاده شد.»


6.نام و شکل علامت: نشان عاطفه، علامت خطاب، نشانه تعجّب (!)
وظیفه : نمایاندن عاطفه
موارد کاربرد:
یک . در پایان جمله هاى عاطفى براى نمایاندن عواطفى مثل دعا، نفرین، آرزو، تحسین، تعجب، و تأسف.
دو . پس از منادا، هنگامى که ندا در همان جا پایان پذیرد:
«بنشین محمد!»


7. نام و شکل علامت: دو کمان، پرانتز، کمانک
وظیفه : توضیح
موارد کاربرد:
یک . بیان سال ولادت و وفات:
مثال: علاّمه مجلسى (1037 ـ 1111)
دو . آوردن معادل یک کلمه یا اصطلاح در درون متن.
سه . نشان دادن طرز تلفّظ کلمه و آوانگارى، به ویژه در کتب لغت:
مثال: «سنا (سَ نا): روشنایى»


8. نام و شکل علامت: قلاّب، دو قلاّب، کروشه(][)
وظیفه : افزایش
موارد کاربرد:
یک . افزایش کلمه یا عبارتى به متن اصلى:
مثال:«آیا آن کس که زشتى کردارش براى او آراسته شده و آن را زیبا مى بیند
دو . ذکر دستورهاى اجرایى در فیلمنامه یا نمایشنامه:
مثال:«على


9. نام و شکل علامت: خط فاصله، نیمخط، پیوست نما، تیره ( ـ )
وظیفه : پیوند
موارد کاربرد:
یک . قبل و بعد از جمله معترضه.
دو. پیش از نقل قول مستقیم در مکالمه یا داستان.
سه. جدا کردن ارقام از یکدیگر.


10. نام و شکل علامت: سه نقطه، نشانه تعلیق (...)
وظیفه : تعلیق
موارد کاربرد:
یک . به جاى یک یا چند کلمه حذف شده.

نکته: اگر این علامت در پایان جمله باشد، نقطه اصلى آخر جمله نباید فراموش شود.

دو . به جاى بخش هایى از متن در خلاصه نویسى.

سه . نشان دادن مکث در نمایشنامه، فیلنامه، و داستان
.

 

چاووش

متخصص بخش ادبیات
گاهي اوقات ما در نوشته‌هايمان به ويژه در جمله‌هاي كوتاهي كه پشت‌سر هم مي‌آيند براي آسان‌تر شدن كار، فعل‌هاي آن را حذف و به آوردن آخرين فعل بسنده مي‌كنيم. به طور مثال ممكن است اينگونه بنويسيم: «كاغذها را با دقت بررسي، تا و در كيف گذاشت».







در اين جمله، فعل مناسب براي بررسي و تا «كردن» است حال آنكه با اين كار فعل «گذاشت» براي آنها متصور شده است. اين خطاي صورت گرفته در دستور زبان فارسي، حذف فعل بدون قرينه ناميده مي‌شود كه از اشتباه‌هاي تقريبا تكراري در نوشته‌هاي مختلف است. البته بسياري از خطاهاي نوشتاري به علت تكرار بسيار و مورد استفاده قرار گرفتن در رسانه‌ها شكلي عادي به خود گرفته است، ولي واقعيت اين است كه با توجيه رايج‌ بودن، نمي‌‌توان واژه‌ها و مفاهيم اشتباه را وارد زبان كرد. يكي از اين اشتباه‌هاي رايج به كار بردن واژه شگفت‌‌انگيز به جاي شگفتي‌انگيز است. واژه شگفت‌ به معناي تعجب، اسم است ولي شگفتي صفت است بنابر اين به كار بردن تركيب شگفتي‌انگيز درست است. واژه زيبا‌شناسي هم از آن كلمه‌هاي نادرست رايج است، زيباشناسي يعني علم شناخت يك فرد زيبا اما زيبايي‌شناسي علم شناخت زيبايي‌ها است.
افعال دوجزيي هم بعضي وقت‌ها محل اشكال مي‌شوند.
وقتي افعال دوجزيي هستند حتما بايد بين آنها حرف ربط«و» استفاده شود مثل
گفت‌و گو، رفت و آمد، شست و شو، ديد و بازديد، زد و خورد، جست و جو و ... پس به‌ كار بردن واژه گفتگو، جستجو و شستشو اشتباه‌ است. به كار بردن وجه وصفي افعال مثل برده، رفته، خورده، ديده، داده، گرفته و ... به جاي صيغه گذشته فعل هم درست نيست.
به عنوان مثال كاربرد اين جمله:«
او دست فرزندش را گرفته و از مدرسه بيرون آمد» اشتباه است.
استفاده از واژه‌هاي رياست، مديريت و معاونت به جاي فاعل جمله هم از اشتباه‌هاي متداول به‌ويژه در نامه‌هاي اداري است. به اين ترتيب اگر مخاطب ما شخص است بايد بنويسيم: معاون، رييس و مدير. اما اگر مسووليت فرد مدنظر ما است مي‌توانيم بنويسيم حوزه رياست، حوزه معاونت و...
كاربرد واژه رييس‌جمهوري هم از آن دسته كلماتي است كه محل بحث بسيار است. برخي استادان ويراستاري بر اين باورند از آنجا كه رييس‌جمهور به معناي رياست بر تمامي مردم نيست بايد به جاي آن از واژه رييس‌جمهوري استفاده كنيم، چرا كه اين واژه به معناي رييس يك شيوه حكومتي با عنوان جمهوري است
 

پارسا مرزبان

متخصص بخش ادبیات
... يكي از اين اشتباه‌هاي رايج به كار بردن واژه شگفت‌‌انگيز به جاي شگفتي‌انگيز است. واژه شگفت‌ به معناي تعجب، اسم است ولي شگفتي صفت است بنابر اين به كار بردن تركيب شگفتي‌انگيز درست است.


درود محمد گرامی

از دید من واژه-ی شگفت انگیز هم درست است. مگر نه اینست که پسوند "انگیز" را همیشه با "اسم "
همراه می سازیم تا به صفت برسیم؟ از دید من شگفتی هم اسم مصدر یا حاصل مصدر است و مانند "اسم" می باشد و چنانکه نویسنده-ی این نوشته می گوید و آن را صفت می داند، نیست! مگر نه اینست که ما از آوردن پسوند "انگیز" در پایان یک "اسم"؛ از آن "اسم"، صفت فاعلی می سازیم؟

صادق هدایت در داستان سایه روشن، برگ دوازدهم می نویسد:
غیرطبیعی و شگفت انگیز بنظر می آمد.




خواهش می کنم مرا راهنمایی کنید.

سپاسگزارم



 
آخرین ویرایش:

چاووش

متخصص بخش ادبیات
دوست و استاد گرامیم جناب مرزبان :

همانگونه که در بالا نیز اشاره شده این اشتباه آنقدر در گفتارها و نوشتار ها تکرار گردیده است که شاید به این راحتی در مخیله ما ادبیاتیها نگنجد.
اما همانگونه که اشاره شده اسم کامل نیازی به کامل کننده ندارد چون خود اسمی ویا به عبارتی کلمه ای کامل است .
وقتی فعل و فاعل در جمله ای نوشته میشود به این معناست که برای انجام دادن کاری انجام دهنده ای هم نیاز است چه آن انجام دهنده حاضر باشد و چه غائب .

پس کلمه (شگفت انگیز) به این معنا در می آید که :

شگفت:یعنی:
تعجب - حیرت- حیرت انگیز(اسم)
و انگیز به این معنیست که:
آنچه باعث انگیزش و تحریک باشد محرک انگیزه (اسم فاعل)

پس نتیجه میگیریم که هر دو کلمه اسم خاص به شمار میرود ووقتی در کنار هم قرار میگیرند

( اسم ) در ترکیب بجای اسم فاعل می نشیند .

یعنی چیزی یا عملی که باعث شگفتی میشود (
یعنی انگیزه شگفتی را می آفریند)
نه خود شگفتی را.

امیدوارم مفهوم را به درستی رسانده باشم.
باز هم از اینکه به این مطلب توجه نمودید سپاسگزارم.
 

پارسا مرزبان

متخصص بخش ادبیات
دوست و استاد گرامیم جناب مرزبان :

همانگونه که در بالا نیز اشاره شده این اشتباه آنقدر در گفتارها و نوشتار ها تکرار گردیده است که شاید به این راحتی در مخیله ما ادبیاتیها نگنجد.
اما همانگونه که اشاره شده اسم کامل نیازی به کامل کننده ندارد چون خود اسمی ویا به عبارتی کلمه ای کامل است .
وقتی فعل و فاعل در جمله ای نوشته میشود به این معناست که برای انجام دادن کاری انجام دهنده ای هم نیاز است چه آن انجام دهنده حاضر باشد و چه غائب .

پس کلمه (شگفت انگیز) به این معنا در می آید که :

شگفت:یعنی:
تعجب - حیرت- حیرت انگیز(اسم)
و انگیز به این معنیست که:
آنچه باعث انگیزش و تحریک باشد محرک انگیزه (اسم فاعل)

پس نتیجه میگیریم که هر دو کلمه اسم خاص به شمار میرود ووقتی در کنار هم قرار میگیرند

( اسم ) در ترکیب بجای اسم فاعل می نشیند .

یعنی چیزی یا عملی که باعث شگفتی میشود (
یعنی انگیزه شگفتی را می آفریند)
نه خود شگفتی را.

امیدوارم مفهوم را به درستی رسانده باشم.
باز هم از اینکه به این مطلب توجه نمودید سپاسگزارم.
درود محمد گرامی

بسیار سپاسگزارم از شما برای پاسخ. دوست داشتم کمی در این باره بنویسم. در فرهنگ معین
معنی واژه-ی شگفت چنین آمده است:


شگفت: (ش گِ) [ په . ] ۱ - (اِ.) تعجب ، حیرت . ۲ - معجزه . ۳ - (ص .) عجیب .

آنچنان که می بینیم واژه-ی شگفت هم می تواند در نقش اسم باشد و هم می تواند در نقش صفت باشد.
معنی سوم آن، عجیب؛ صفت است.

اگر واژه-ی "انگیز" با واژه-ی دیگری همراه و ترکیب شود، آن واژه باید اسم باشد و نه صفت. پس "شگفت" که هم اسم است و هم صفت دارای دو ترکیب می شود:



شگفت انگیز که درست است و می توانیم بنویسیم. چون مانند همه-ی ترکیبهای دیگری است که با افزودن انگیز به اسم ساخته می شوند.

شگفت
ی انگیز: شگفت در نقش صفت است که باید به آن یک "ی" بیافزاییم تا اینکه، نخست از صفت، اسم بسازیم و سپس می توانیم آن را با واژه-ی انگیز همرا و ترکیب کنیم.

نویسنده-ی این نوشته به نادرستی می پندارد که انگیز با صفت ترکیب می شود. من هرگز ترکیبی در زبان فارسی با انگیز ندیدم که صفت باشد. آیا شما تاکنون دیده-اید؟




آتش انگیز، آرزوانگیز، آشوب انگیز، ابرانگیز(جنگل ابرانگیز)، اسرارانگیز، اسف انگیز، اشتهاانگیز، بادانگیز (نفاخ )، بارانگیز، بهجت نگیز، بیم انگیز، تب انگیز، ترس انگیز، حزن انگیز، حسدانگیز، حسرت انگیز، حیرت انگیز، خاطرانگیز، خشم انگیز، خصومت انگیز، خیال انگیز، دشمن انگیز، دل انگیز، دوست انگیز (که بود از پدر دوست انگیزتر. نظامی )، دولت انگیز، دهشت انگیز، راحت انگیز، رأفت انگیز، رشگ انگیز، رعب انگیز ، رغبت انگیز، رقت انگیز، روح انگیز، رونق انگیز، سپاه انگیز، سرعت انگیز، سرورانگیز، شادی انگیز، شب انگیز، شرانگیز، شرم انگیز، شفقت انگیز، شکارانگیز، شگفت انگیز، شماتت انگیز، شورانگیز، شهوت انگیز، طرب انگیز،عبرت انگیز، عشق انگیز، غبارانگیز، غضب انگیز، غم انگیز، فرح انگیز ، فسادانگیز، گردانگیز، غیرت انگیز، فتنه انگیز، گمان انگیز، لشکرانگیز، مسرت انگیز، ملال انگیز، ملالت انگیز، ملامت انگیز، ملک انگیز، مهرانگیز، نخچیرانگیز، نخوت انگیز، نشاطانگیز، نفخ انگیز، نفرت انگیز، وحشت انگیز، وهم انگیز، هراس انگیز، هول انگیز، هیجان انگیز


همه-ی این ترکیبها، اسم-هایی هستند که با انگیز ترکیب شده-اند. پرسش من این است: چرا از واژه-ی شگفت، نمی توانیم چنین ترکیبی بسازیم؟ از دید من نویسنده اشتباه کرده است و می توانیم شگفت انگیز را شگفت انگیز بنویسیم و اینچنین درست نوشته شده است و هیچ غلط جا افتاده-ای نیست.
 

baroon

متخصص بخش ادبیات

یک تاپیک از بخش اطلاع رسان بخش ادبیات به دانستنی های ادبیات منتقل شد.


تاپیک های مشابه ادغام شدند.


:1:
 
آخرین ویرایش:
بالا