• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

کاوشی در رمان "غرور و تعصّب"(1813)

Maryam

متخصص بخش ادبیات
تجربه های دختران جوان در مسیر ازدواج


کاوشی در رمان "غرور و تعصّب"(1813)


144135175624511916580224215109196197161215223.jpg



آقا و خانم بنت(Bennet) پنج دختر داشتند . جِین و الیزابت بزرگ تر از سه خواهر دیگر بودند و زیباتر و سنگین تر.چندی بود که در همسایگی شان در باغی به نام "نِدِرفیلد" مردی سرشناس و ثروتمند به اسم "چارلز بینگلی" زندگی می کرد که بسیار با محبّت و خوش چهره بود.خانم بنت می کوشید تا هر طور شده مرد جوان را برای ازدواج به یکی از دخترانش مایل کند . در یک مهمانی که بینگلی ترتیب داده بود ، خانواده ی بنت نیز حضور داشتند .آقای دارسی ، دوستِ شوهرِ خواهر چارلز هم در آن جشن بود .او سر و وضعی آراسته و پر غرور داشت .آن شب ، جین با چارلزبینگلی آشنا شد . دوشیزه بینگلی هم دوست داشت دارسی به او توجه کند که چنین نشد.
پس از آن مراسم ، همه از خودبزرگ بینی و بدخلقی دارسی صحبت می کردند ؛ ولی الیزابت حسی درونی نسبت به او داشت .از سوی دیگر کشیش "کالینز"، برادرزاده ی آقای بنت و وارث خانواده ی آن ها قصد داشت تا با یکی از دخترعموهایش ازدواج کند .وی نخست جین را برگزید، ولی وقتی فهمید جین با بینگلی می خواهد نامزد کند به فکر الیزابت افتاد. خانم بنت هم با این پیوند موافق بود؛ چون دراین صورت ارث خانوادگی آن ها به غریبه ها نمی رسید. با این حال الیزابت درخواست کالینز را رد کرد و تهدیدهای مادرش را نیز نادیده گرفت. در همین روزها با آقای "ویکهام" آشنا شد .ویکهام خود را برادرخوانده ی دارسی معرفی کرد و از دارسی به بدی یاد نمود.الیزابت با شنیدن این حرف ها عمیقاً به فکر فرو رفت .آیا دارسی همسر خوبی برای او بود ؟ آیا او را خوش بخت می کرد؟ الیزابت کوشید تا بیش تر از دارسی بداند و اخلاق و رفتار او را زیر نظر بگیرد تا او را بهتر بشناسد.

پس از چندی خانواده ی آقای بینگلی به خانه ی دارسی در لندن رفت.این سفر را خواهر بینگلی طراحی کرده بود. او عاشق دارسی بود و با این حیله ی زنانه می خواست بین برادرش و جین فاصله بیندازد تا چارلز به خواهر دارسی علاقه مند شود تا بدین گونه دارسی را از آن خود کند .
جین و الیزابت از این موضوع خبر یافتند.الیزابت در ذهنش دارسی را نیز بی تقصیر نمی دانست .کشیش کالینز وقتی دید که دخترعمویش الیزابت هم برای ازدواج با او بی میل است متوجه دوست الیزابت ، شارلوت شد و سرانجام با او عروسی کرد .
پس از چندی خانواده ی آقای بینگلی به خانه ی دارسی در لندن رفت.این سفر را خواهر بینگلی طراحی کرده بود. او عاشق دارسی بود و با این حیله ی زنانه می خواست بین برادرش و جین فاصله بیندازد تا چارلز به خواهر دارسی علاقه مند شود تا بدین گونه دارسی را از آن خود کند .


زمانی گذشت .از بینگلی و دارسی خبری نشد .جین با دایی و زن دایی اش به "هانسفورد" رفت تا شاید روحیه ی از دست رفته اش را بازیابد.پس از هفته ای الیزابت هم نزد وی رفت .در آن جا با دارسی دیدار کرد. دارسی به او اظهار عشق و علاقه کرد؛ ولی الیزابت با ردّ درخواست وی، از ستم های او به ویکهام و جداسازی چارلز از جین سخن راند .دارسی در نامه ای به الیزابت نوشت :« خانم محترم !ویکهام فردی هوس باز و دروغ گو است. او قصد فریب خواهر کوچک تان را دارد . »
چندی نمی گذرد که این حقیقت آشکار می شود؛ زیرا ویکهام با "لیدیا "(خواهر کوچک الیزابت)به لندن می گریزد.دارسی ترتیبی می دهد که آن ها را بیابند .سپس با پرداخت پول به هر دو ، ویکهام را وادار می کند تا با لیدیا ازدواج نماید .
چارلز بینگلی نیز در آن جا جین را می بیند .خواهرش می کوشد تا او را از پیوند با جین منصرف کند ؛ولی بی ثمر است .آن ها عاشق هم اند .دارسی نیز دست از سر الیزابت برنمی دارد و باز هم به او پیشنهاد ازدواج می دهد .الیزابت این بار می پذیرد .


***

جین آوستن (jane Austen)، دوشیزه ی داستان نویس انگلیسی، در شانزدهم دسامبر در روستای "استیونتون" در استان "هامپشایر" در جنوب انگلستان زاده شد. پدرش کشیش و پژوهشگر ادبیات کلاسیک یونان و رم و دوست دارِ رمان های پلیسی به سبک گوتیک بود .مادرش در سرودن شعرو داستان نویسی ،نامی داشت . جین بین هفت فرزند خانواده کوچک ترین بود . خواهری دوست داشتنی به نام " کاساندرا" داشت و با او بسیار نامه نگاری می کرد. این دو هرگز ازدواج نکردند. جین زندگی فقیرانه ای را در میان مردم روستا گذراند . تنها یک ماجرای عشقی در زندگی او وجود داشته که ناکام مانده بود.این عشق، پایان خوشی نداشته ؛زیرا به مرگ محبوب او ،کشیش جوان ، ختم شده ؛ با این حال در نوشته هایش هم تأثیر نکرده .خواهرش نامه های خیلی خصوصی وی را از بین برده است .جین ، دوشیزه ای هنرمند بود .با موسیقی آشنایی داشت .در خیّاطی و سوزن دوزی استاد بود.او هرگز نامه ای ننوشت که لبخند یا خنده ای در آن نهفته نباشد البته شوخی هایش بر پایه ی دقت و رک گویی بود . جین آوستن در هجدهم ژوییه ی 1817 درگذشت .از آثار اوست: الینور و ماریان ،غرور و تعصّب ، اِما ، ساندینتون ، ترغیب ، لیدی سوزان .

"غرور وتعصّب " داستان خانواده ای از طبقه ی متوسط است. طرح آن بر اساس آداب معاشرت و طریقه ی رفتار ظاهری شخصیّت های اصلی و فرعی داستان، شکل بسیار منسجم و محکم خود را یافته است . این کتاب با نثری آگاهانه و پر احساس از بهترین آثار او است .در این کتاب "جین " تصویری از "کاساندرا" است و "الیزابت "تصویری از خود نویسنده .

در رمان " غرور وتعصّب " به آداب و رسوم اجتماعی ، سنّت ها و عادات طبقات معیّنی از جامعه در چارچوب خاصی از زمان و مکان ،سهم عمده ای داده می شود .افراد داستان با ازدواج ، موجبات رضایت جامعه ای را – که آن ها را بی پروا می دانستند – فراهم می آورند و یا شعله "تعصّب " آنان را خاموش می کند .این کتاب درباره ی جنبه های مختلف عشق و زناشویی است که نویسنده از منظری آرام و دور از هیجانات به آن نگریسته.در این رمان سه نوع عشق وجود دارد که به زناشویی می انجامد .سبک رمان، فوق العاده کهنه و به شیوه ای انگلیسی نوشته شده که متفاوت از روش رایج در قرن بیستم است ؛ولی جمله هایش متعادل و متقارن ، روشن ، دقیق ، ساده و در عین حال پالایش یافته و پرنشاط است. ایجاز نویسنده در نقاشی صحنه ها و خودداری از آن در جاهایی که احتمال صحنه پردازی می رود ، خود دلیل بر مهارت جین آوستن در رمان نویسی است .
یک قرن و نیم بعد ،"اِما تِنّنت" (Emma Tennant)، داستان نویس انگلیسی، دنباله "غرور و تعصّب" را در رمانی به نام "پمبرلی"(Pemberley) منتشر کرد .

محمد خلیلی(گلپایگانی)- بخش ادبیات تبیان
 
بالا