کبد از ديدگاه طب سوزني
طب مکمل وجامع نگر
دکتر حسين اشراقي
کبد شايد پرخونترين عضو بدن انسان باشد. چربيها، مواد شيميايي مختلف، مست کنندهها و غيره با صدها عمل بيوشيميايي بغرنج توسط کبد تغيير شکل يافته و به مواد قابل استفاده تبديل ميشوند.
کبد سالم يک جريان آرام انرژي را به تمام بدن اعم از اعضاء و روان منتقل ميکند.
وقتي کبد هار، مونيزه باشد، دسترسي و فشار روحي وجود ندارد، اينها افرادي آرام هستند.
قضاوتهاي آنها دقيق، مصمم و تأثيرگذار ميباشند.
وقتي کبد دچار انسداد نسبي و يا اختلال انرژي و يا حرارت بالا باشد جريان انرژي در کبد و در کل بدن دچار اختلال و بازايستايي شده و در نتيجه مشکلات فراوان فيزيکال Physical و عاطفي Emotional ايجاد ميکند.
1- گرفتاريهاي عاطفي ديس هارموني کبد به شرح زير است: عصبانيت، بيصبري، عجز، ناکامي، رنجش، دلخوري، خشونت، حالتهاي تهاجمي (چهرهي وحشي)، به هم ريختن حد و مرزها، نخوت، تکبر، لجبازي، يک دندگي و يک شخصيت انفجاري است و اگر اين حالتها فرصت لازم ظهور و بروز نداشته باشند. ممکن است افسردگي ايجاد شود.
2- فيزيکال بسياري از اوقات افزايش انرژي کبدي وجود دارد (غلبه(excess و شايعترين آن زماني است که غذاهاي زياد خورده ميشود به خصوص اگر چرب باشد که در اين حالت کبد متورم شده و گردش ملايم انرژي از کبد به ساير اعضاء متوقف ميشود و رکود انرژي حاصله نميگذارد انرژي در بدن توزيع ميگردد از آنجا که کي يا چي (جريان انرژي) راهنماي عبور انرژي و غذا است زماني که کبد متورم ميشود فزوني انرژي در بعضي از قسمتهاي بدن ايجاد شده و جريان کي مختل ميشود.
زماني که کبد دچار رکود ميشود حالت سوزش در گلو احساس ميشود هر چند به رغم فيزيکي خاص را نتوان ديد در معاينات مشاهده کرد. در هنگام بروز گواتر، کونژسيون کبد بايد مطرح شود که البته در اين حالت سينهها و شکم هم ممکن است دچار اتساع گرديده و پستانها بزرگ شوند. پف کردگي گردن، کشالهي ران و قسمتهاي لاترال رانها هم ممکن است ديده شود. تومورها و رشد غدد سرطاني را نيز مي توان به کبد مرتبط دانست.
کبد به تمام تاندونها و چشم فرمانروايي ميکند زماني که انرژي کي و جريان مايع در بدن ناکافي باشد تاندونها حالت رطوبت و ارتجاعي خود را از دست ميدهند و به راحتي پاره ميشوند و يا به علت تورم انقباضات غيرعادي در عضلات ايجاد کرده و سبب ضعف آن ها ميشود و در نتيجه سختي و غيرقابل انعطاف بودن را سبب ميشود.
چشمها متورم ميشود، تمرکز ديد ممکن است دچار اختلال شود، از آنجا که مريدين کبد ممکن است روي بافتهاي اطراف چشم اثر بگذارد لذا چشمها ميتوانند کاملاً تحت تأثيرات کبد قرار بگيرند.
کاتاراکت، گلوکوم، شب کوري، نزديک بيني، دوربيني، پارگي پردهها و ساير مسايل غيرعادي چشم انعکاس دهندهي گرفتاريهاي کبد است.
بسياري از درمانگران اختلالات بينايي در غرب پيشنهاد ميکنند که يک متد درماني ميتواند برنامههاي غذايي گياهي باشد. غربيها روي گياهان تازه و جوانهها تأکيد دارند. خوردن مقادير متوسطي غذا و پرهيز از خوردن آخرين وعدهي غذايي کمک شاياني به کبد و کيسهي صفرا ميکند زيرا فرصت کافي برايRegeneration کبد به ويژه در ساعات اوج انرژي کبد دارد (اوج انرژي از ساعت 1 تا 3 صبح ميباشد) از نظر ما کي غذاي خام قادر است جريان راکد انرژي کبد را برطرف کند.
B.complex و اسيد فوليک نقشي ارزنده در برابر عامل حرارتي کبد است و در سبزيها، برگهاي سبز و جوانهها بافت ميشود. کبد خون را تصفيه و ذخيره ميکند و در زمان مناسب مقادير لازم خون را وارد سيرکولاسيون ميکند. اگر کبد دچار رکود باشد اين عمل تصفيه نيز دچار اختلال ميشود و منجر به ايجاد توکسين در پوست ميگردد.
خون تصفيه نشده عامل مهم آکنه، اگزما، کورک، آلرژي است. اين خون ممکن است عامل ايجاد آرتريتها و کانسر هم باشد. سايرعلايم کمبود خون کبدي، شامل آنمي، خشکي کلي بدن، اسپاسم در محل عضله و تاندون tendon/muscle/spasm رنگ پريدگي ريشهي ناخن شده و ايجاد Spot در ميدان بينايي کند.
گرماي کبد (Liver-Heat) به علت سوخت و ساز مصرف زيادي از چربيها، گوشت، پنير و تخممرغ و... است. گرماي کبدي سبب گرماي کلي بدن مي شود که علائم آن نفرت از گرما، زبان قرمز با پوشش زرد رنگ روي آن يبوست، تمايل زياد براي خوردن مايعات سرد، چشمان متورم، عصبانيت، سردرد تيپ ميگرن و بالارفتن فشارخون ميباشد.
براي تقليل رکود انرژي يا حرارت کبد کليهها بايد مايعات يين فراوان توليد کنند. (کليه مادر کبد است) تا بتوانند با اثرات حرارتي کبد مقابله کند زيرا که اين مايعات خنک کننده و آنتيکونژستان است. اگر به اين ترتيب گرفتاري کبد مرتفع نشود به تضعيف فونکسيون کليهها منجر خواهد شد.
افزايش انرژي کبد نه تنها روي خون اثر ميگذارد بلکه روي اعمال طحال، پانکراس و معده نيز اثر گذار است. اين اثرگذاري با توجه به سيستم (Five-element) (که زمين به واسطه چوب نفوذ پذير ميشود) سبب ايجاد اولسرها، تورمهاي شکمي، ديابت، سوء هضم، ايجاد گاز شده، کوليت، آنتريت هم ميتواند به دليل همين افزايش جريان کبدي ايجاد شود.
و سرانجام بسياري از گرفتاريهاي قلب به رکود کبدي مربوط ميشود به دليل اثرات مهاري کبد روي قلب لذا تعجبآور نخواهد بود اگر ادعا کنيم ناراحتيهاي قلبي ممکن است ريشه در گرفتاريهاي کبد داشته باشد.
طب مکمل وجامع نگر
دکتر حسين اشراقي
کبد شايد پرخونترين عضو بدن انسان باشد. چربيها، مواد شيميايي مختلف، مست کنندهها و غيره با صدها عمل بيوشيميايي بغرنج توسط کبد تغيير شکل يافته و به مواد قابل استفاده تبديل ميشوند.
کبد سالم يک جريان آرام انرژي را به تمام بدن اعم از اعضاء و روان منتقل ميکند.
وقتي کبد هار، مونيزه باشد، دسترسي و فشار روحي وجود ندارد، اينها افرادي آرام هستند.
قضاوتهاي آنها دقيق، مصمم و تأثيرگذار ميباشند.
وقتي کبد دچار انسداد نسبي و يا اختلال انرژي و يا حرارت بالا باشد جريان انرژي در کبد و در کل بدن دچار اختلال و بازايستايي شده و در نتيجه مشکلات فراوان فيزيکال Physical و عاطفي Emotional ايجاد ميکند.
1- گرفتاريهاي عاطفي ديس هارموني کبد به شرح زير است: عصبانيت، بيصبري، عجز، ناکامي، رنجش، دلخوري، خشونت، حالتهاي تهاجمي (چهرهي وحشي)، به هم ريختن حد و مرزها، نخوت، تکبر، لجبازي، يک دندگي و يک شخصيت انفجاري است و اگر اين حالتها فرصت لازم ظهور و بروز نداشته باشند. ممکن است افسردگي ايجاد شود.
2- فيزيکال بسياري از اوقات افزايش انرژي کبدي وجود دارد (غلبه(excess و شايعترين آن زماني است که غذاهاي زياد خورده ميشود به خصوص اگر چرب باشد که در اين حالت کبد متورم شده و گردش ملايم انرژي از کبد به ساير اعضاء متوقف ميشود و رکود انرژي حاصله نميگذارد انرژي در بدن توزيع ميگردد از آنجا که کي يا چي (جريان انرژي) راهنماي عبور انرژي و غذا است زماني که کبد متورم ميشود فزوني انرژي در بعضي از قسمتهاي بدن ايجاد شده و جريان کي مختل ميشود.
زماني که کبد دچار رکود ميشود حالت سوزش در گلو احساس ميشود هر چند به رغم فيزيکي خاص را نتوان ديد در معاينات مشاهده کرد. در هنگام بروز گواتر، کونژسيون کبد بايد مطرح شود که البته در اين حالت سينهها و شکم هم ممکن است دچار اتساع گرديده و پستانها بزرگ شوند. پف کردگي گردن، کشالهي ران و قسمتهاي لاترال رانها هم ممکن است ديده شود. تومورها و رشد غدد سرطاني را نيز مي توان به کبد مرتبط دانست.
کبد به تمام تاندونها و چشم فرمانروايي ميکند زماني که انرژي کي و جريان مايع در بدن ناکافي باشد تاندونها حالت رطوبت و ارتجاعي خود را از دست ميدهند و به راحتي پاره ميشوند و يا به علت تورم انقباضات غيرعادي در عضلات ايجاد کرده و سبب ضعف آن ها ميشود و در نتيجه سختي و غيرقابل انعطاف بودن را سبب ميشود.
چشمها متورم ميشود، تمرکز ديد ممکن است دچار اختلال شود، از آنجا که مريدين کبد ممکن است روي بافتهاي اطراف چشم اثر بگذارد لذا چشمها ميتوانند کاملاً تحت تأثيرات کبد قرار بگيرند.
کاتاراکت، گلوکوم، شب کوري، نزديک بيني، دوربيني، پارگي پردهها و ساير مسايل غيرعادي چشم انعکاس دهندهي گرفتاريهاي کبد است.
بسياري از درمانگران اختلالات بينايي در غرب پيشنهاد ميکنند که يک متد درماني ميتواند برنامههاي غذايي گياهي باشد. غربيها روي گياهان تازه و جوانهها تأکيد دارند. خوردن مقادير متوسطي غذا و پرهيز از خوردن آخرين وعدهي غذايي کمک شاياني به کبد و کيسهي صفرا ميکند زيرا فرصت کافي برايRegeneration کبد به ويژه در ساعات اوج انرژي کبد دارد (اوج انرژي از ساعت 1 تا 3 صبح ميباشد) از نظر ما کي غذاي خام قادر است جريان راکد انرژي کبد را برطرف کند.
B.complex و اسيد فوليک نقشي ارزنده در برابر عامل حرارتي کبد است و در سبزيها، برگهاي سبز و جوانهها بافت ميشود. کبد خون را تصفيه و ذخيره ميکند و در زمان مناسب مقادير لازم خون را وارد سيرکولاسيون ميکند. اگر کبد دچار رکود باشد اين عمل تصفيه نيز دچار اختلال ميشود و منجر به ايجاد توکسين در پوست ميگردد.
خون تصفيه نشده عامل مهم آکنه، اگزما، کورک، آلرژي است. اين خون ممکن است عامل ايجاد آرتريتها و کانسر هم باشد. سايرعلايم کمبود خون کبدي، شامل آنمي، خشکي کلي بدن، اسپاسم در محل عضله و تاندون tendon/muscle/spasm رنگ پريدگي ريشهي ناخن شده و ايجاد Spot در ميدان بينايي کند.
گرماي کبد (Liver-Heat) به علت سوخت و ساز مصرف زيادي از چربيها، گوشت، پنير و تخممرغ و... است. گرماي کبدي سبب گرماي کلي بدن مي شود که علائم آن نفرت از گرما، زبان قرمز با پوشش زرد رنگ روي آن يبوست، تمايل زياد براي خوردن مايعات سرد، چشمان متورم، عصبانيت، سردرد تيپ ميگرن و بالارفتن فشارخون ميباشد.
براي تقليل رکود انرژي يا حرارت کبد کليهها بايد مايعات يين فراوان توليد کنند. (کليه مادر کبد است) تا بتوانند با اثرات حرارتي کبد مقابله کند زيرا که اين مايعات خنک کننده و آنتيکونژستان است. اگر به اين ترتيب گرفتاري کبد مرتفع نشود به تضعيف فونکسيون کليهها منجر خواهد شد.
افزايش انرژي کبد نه تنها روي خون اثر ميگذارد بلکه روي اعمال طحال، پانکراس و معده نيز اثر گذار است. اين اثرگذاري با توجه به سيستم (Five-element) (که زمين به واسطه چوب نفوذ پذير ميشود) سبب ايجاد اولسرها، تورمهاي شکمي، ديابت، سوء هضم، ايجاد گاز شده، کوليت، آنتريت هم ميتواند به دليل همين افزايش جريان کبدي ايجاد شود.
و سرانجام بسياري از گرفتاريهاي قلب به رکود کبدي مربوط ميشود به دليل اثرات مهاري کبد روي قلب لذا تعجبآور نخواهد بود اگر ادعا کنيم ناراحتيهاي قلبي ممکن است ريشه در گرفتاريهاي کبد داشته باشد.