" کنترل ذهن- نهایت تروریسم "
منبع : http://www.silent-truth.com/post-299.aspx
موضوع کنترل ذهن Mind Control ،موضوعی بسیار پیچیده و دارای جزئیات زیاد و چند لایه است.به همین دلیل این موضوع برای خوانندگانی که غالبا مطلبی را سرسری و اتفاقی می خوانند موضوع جالبی نمی باشد و می تواند سبب شود تا سریعا نسبت به این موضوع بی علاقه شوند و از خواندن آن منصرف شوند.
ولی با این وجود نظر شخصی من این است که،توجه نکردن به این موضوع و مطالعه نکردن درباره آن احمقانه ترین کاری است که هر کسی می تواند انجام دهد.چون به نظر من این طرح و برنامه فوق العاده هوشمندانه و علمی طراحی شده (کنترل ذهن) خطرناکترین و وحشتناکترین چیزی است که واقعا همه بشریت را تهدید می کند و تنها راه نجات هر انسان در این دوره و برهه از تاریخ و نجات یافتن از این سیستم و برنامه به بردگی کشانیدن ترسناک و پر از توطئه این است که از چیستی آن و روش عملکرد آن آگاهی پیدا کرده و با آن آشنا شود.این آگاهی و آشنایی به ما کمک خواهد کرد تا حد امکان ،قدم های خود را به صورتی برداریم که کمترین آسیب ممکن به ما و زندگی ما وارد شود.
مهمترین و ارزشمندترین داریی همه ما انسانها روح و روان ما است و نباید این سرمایه عظیم را به راحتی در اختیار این جنایتکاران بی وجدان و خونخوار قرار دهیم.طرح و برنامه ایجاد بردگان و کارگرانی که مغز آنها شستشو داده شده و بی اختیار بر طبق برنامه های (کنترل ذهن) عمل می کنند،سالها و قرنها نه بلکه هزاران سال است که در طول تاریخ ایجاد شده است.
تصاویری از فیلم مشهور و مهم Wizard of the OZ. بعدا بیشتر درباره این اثر و اهمیت آن با شما صحبت خواهم کرد.
این پروژه در عصر حاضر و پس از پیشرفتهای تکنولوژیکی که بشر به آنها نائل شد،از قبل از جنگ جهانی دوم و توسط آزمایشهایی که دانشمندان و روان شناسی آلمان نازی شروع به انجام دادن کردند،شتاب و شدن بیشتری گرفت و تا اکنون ادامه دارد.
هیملر -چشم راست هیتلر و رئیس ss .بعدا در رابطه با این شخص و ارتباطش با مجامع مخفی و جادوگری صحبت خواهیم کرد.
در زمان جنگ جهانی دوم دانشمندان آلمان نازی این شانس را پیدا کردند که در کمپ ها و اردگاه های کشتار جمعی به تعداد نا محدودی از کودکان و بزرگسالان زندانی شده دست پیدا کرده و از آنها به عنوان موش های آزمایشگاهی در راستای آزمایشات پزشکی و تحقیقات روانی استفاده کنند.همه شما ممکن است چیزهایی از این آزمایشهای وحشتناک و غیر انسانی انجام شده در اردوگاه کشتار جمعی شنیده باشید.ولی مطمئن باشید که رسانه های گروهی و تلوزیونها و فیلمهای مستند ساخته شده تا کنون ،هیچگاه کلمه ای درباره این پروژه و آزمایشها وحشتناک نمی گویند و اسرار آن را برای کسی افشا نمی کنند.
همانگونه که ذکر شد، قانونی نا نوشته در این رابطه وجود دارد.قانون اول این باشگاه این است،هیچ کس درباره این باشگاه حرفی نمی زند.
قانون دوم باشگاه این است،هیچ کس در باره این باشگاه حرفی نمی زند.
بله به همین دلیل است که کسی درباره آن در رسانه ها چیزی نمی بیند و نمی شنود.به همین دلیل است که نشریات و کتابها چیزی درباره آن منتشر نمی کنند.به همین دلیل است که کسی چیزی از آن نمی داند و افراد عادی هم علاقه ای به دانستن درباره آن ندارند.این موضوع از دید اکثریت مردم عادی یک موضوع خیالی و توهمی است.توهم توطئه است.قرار نبوده و نیست که از این موضوع چیزی برای مردم آمریکا و جهان آشکار شود.
----------------------------------------------------------------
تکنولوژی کنترل ذهن Mind Control را می توانید به دو بخش کلی تقسیم بندی کرد:
1-کنترل ذهن بر پایه و اساس آسیب و ضربه روحی Trauma-based mind control
2-کنترل ذهن بر پایه الکترونیک Electronic-based mind control
اولین فاز از ایجاد و توسعه پروژه کنترل ذهن توسط حکومتها از دل تکنیکهای اسرارآمیز و مخفی بیرون آمد که در آنها سوژه و قربانی در معرض آسیبها و زخمهای شدید روحی روانی و جسمی قرار می گیرد.
معمولا این مرحله از پروژه در دوره طفولیت و کودکی که شخصیت و روان هر فرد در حال شکل گیری است ،انجام می گیرد.در طی این مرحله شدیدترین و وحشتناک ترین آسیبهای جسمی و روحی را به قربانی اعمال می کنند.به صورتیکه قربانی دیگر تاب و تحمل خود را از دست داده و کاملا از نظر روحی روانی در هم می پاشد.و به اصلاح وارد فاز و مرحله جنینی می شود.حال این روان در هم شکسته و خام را م یتوان همچون کاغذ سفیدی در نظر گرفت و آن را به میل و انتظار خود برنامه ریزی کرده و مجددا پر کرد.
با ایجاد این آسیبهای شدید روان فرد در هم شکسته شده و تجزیه می شود و به هزاران شخصیت دگرگون شده دیگر Alter personalities (دگر شخصیتها) تبدیل می شود.حال هر کدام از این هزاران شخصیت را می توان بطور جداگانه برنامه ریزی کرد تا کار و وظیفه خاصی را که برنامه نویس دوست دارد در زمان مناسب و با فشار دادن دکمه Start،اجرا کند.
در چنین حالتی شخصیت جلویی و اصلی Front personality فرد قربانی از وجود و فعالیت شخصیتهای دیگرش غافل است و به آنها آگاه نیست.در واقع این شخصیتهای ایجاد شده و برنامه ریزی شده در عمق ناخودآگاه فرد وجود داشته و به حیات و فعالیت خود ادامه می دهند و خودآگاه فرد از آنها اطلاعی ندارد.ولی با این وجود تمام آن شخصیتها در کمال قدرت و نیرو بطور مخفی واقعا وجود داشته و آماده و گوش به فرمان هستند تا به محض شنیدن فرمان حمله،از قالب و پناهگاه خود بیرون آمده و ماموریتی که برای آن برنامه ریزی شده اند را اجرا کنند.
کنترل کننده قربانی می تواند هر زمان که تمایل داشت،شخصیت دگرگون شده Alter Personality قربانی را فراخوانده و به سطح و لایه بالایی و خودآگاه روان فرد بیاورد.معمولا کنترل کننده برای این کار از کدهای مخصوصی استفاده می کند که غالبا در یک لپ تاب ذخیره شده اند.این کدها و محرک های خاص triggers نام دارند و می توانند صوت یا موسیقی خاص،تصویر یا نوشته و یا کلمه خاصی باشند.
فاز دوم پروژه کنترل ذهن در یکی از پایگاههای زیرزمینی و مخفی نیروی هوایی آمریکا به نام Montauk در Fort Hero در جزیره Long Island نیویورک پایه ریزی وآغاز شد.این پروژه با نام پروژه مونتاک Montauk Project شناخته می شود.اولین کودکان و قربانیانی که در این پایگاه مورد برنامه ریزی ذهنی قرار گرفتند به Montauk Boys مشهور شده اند.این کودکان و قربانیان در ابتدا با روش Trauma-based مورد آزمایش قرار گرفتند و در ادامه روش انها تغییر کرده و با تکنیک و تکنولوژی Electronic مورد برنامه ریزی قرار گرفتند.
روش Trauma-based روشی سخت و زمانگیر بود.حسن روش electronic این بود که در این روش به زمان زیادی نیاز نبود و به جای سالها،اینکار در طول چند هفته و چند روز صورت می گرفت.
در واقع پدر و بنیانگزار تکنولوژی و آزمایشات کنترل ذهن در قرن بیستم کسی نیست جز دکتر جوزف منگله Dr.Joseph Mengele .او یک سلاخ و جنایتکار بود که کار خود را از اردوگاه کشتار جمعی آشویتس Auschwitz آغاز کرد.او در اردوگا های کشتار نازی ها به فرشته مرگ Angel of death معروف شده بود.
او پس از جنگ جهانی دوم و شکست آلمان نازی در جنگ تحت حمایت دولت ایالات متحده آمریکا قرار گرفت و آزمایشات و تحقیقات خود را در زمینه کنترل ذهن با همکاری سازمان CIA ادامه داد.
او در آمریکا پروژه ها کنترل ذهن Trauma-basedمونارش Monarch Project و MK Ultra را پایه ریزی کرد.
برای لطلاعات بیشتر پیرامون پروژه مونارش میتوانید به لینک های زیر مراجعه کنید :
پروژه MONARCH ........ کنترل ذهن / بخش 1
پروژه MONARCH ........ کنترل ذهن / بخش 2
پروژه MONARCH ........ کنترل ذهن / بخش پایانی
تعجب نکنید.دکتر منگله تنها جنایتکار نازی نبود که زیر چتر حمایت دولت آمریکا به جنایاتش ادامه داد و از هرگونه تنبیه و مجازاتی گریخت.پس از جنگ جهانی دوم بیش از 5000 افسر و دانشمند رده بالای نازی طی یک عملیات مخفیانه و سری به نام Operation Paperclip به آمریکا منتقل شدند و فعالیتهای قبلی خود را ادامه دادند.
اکثر این دانشمندان در زمینه کنترل ذهن،طراحی و پرتاب موشک های دور برد و بالستیک و طراحی و ساخت UFO ها فعالیت می کردند.به عنوان مثال یکی از مشهورترین افرادی که در زمینه تکنولوژی موشکی به آمریکا منتقل شد Warner Von Braun بود.
این جنایتکاران و سلاخان نازی در پایگا های زیرزمینی و به دور از چشم مردم و افکار عمومی ایالات متحده آمریکا نگهداری شده و فعالیت می کردند.در طی این سالها میلیونها کودک از خیابانهای محله های فقیر نشین آمریکا و سایر کشورها ربوده شده و به عنوان موشهای آزمایشگاهی به این آزمایشگا ها و شکنجه گاه های زیر زمینی فرستاده می شدند.حدودا سالیانه یک میلیون کودک بطور کاملا مخفیانه ببه این اردوگاه ها روانه شده و در قفسهای فلزی همانند حیوانات وحشی نگهداری می شدند.
این قربانیان خردسال به عنوان قاتلین و تروریستهای حرفه ای یا برده های جنسی Sex Slaves برنامه ریزی شده و به جامعه باز گردانده می شدند.حافظه آنها به شکلی دستکاری می شد که خودشان از آنچه که بر آنها گذشته بود آگاه نبوده و هیچ چیزی را به خاطر نمی آوردند.
تعداد زیادی از این کودکان بیگناه در برابر چشم سایر کودکان قربانی شده و سلاخی می شدند تا فشار و آسیب روانی به سوژه ها به حداکثر حد ممکن خود برسد.
قربانی های برنامه ریزی شده
تفنگ به دست هایی که هر از گاهی در اخبار از آنها می شنویم،آنهایی که دست به قتل ها و جنایات وحشتناک می زنند،کسانی که در مدرسه ها و خوابگاه های دانشجویی تیراندازی کرده و هم کلاسی های خود را می کشندو ... بیشترشان افرادی هستند که مغز و شخصیت آنها در برنامه کنترل ذهن شستشو داده شده و برای انجام این جنایات برنامه ریزی شده اند.
افرادی چون Ted Bundy،Charley Manson،قاتل سریالی David Berkowitz معروف به (Son of Sam) ،قاتل جان کندیOswald ،Timothy Mc Veigh،قاتلین نوجوان در حادثه مدرسه کلمباین Columbine،Chapman،Sirhan Sirhan،آندرس برینگ برویک که اخیرا در نروژ آن جنایت فجیع را انجام داد ،سربازان آمریکایی که هر از گاهی در عراق و افغانستان زنان و بچه ها را وحشیانه به قتل می رسانند و ...
پیشنهاد می کنم در باره نام های فوق کمی در اینترنت جستجو کنید.همه این قاتلین و جنایتکاران بی احساس و عاطفه که این جنایات را در کمال خونسردی و بدون هیچ عذاب وجدانی انجام دادند،خود قربانیانی هستند که ذهن آنها شستشو داده شده و برای انجام این قتلها برنامه ریزی شده اند.حقیقت این است که تعداد زیادی از کودکان و نوجوانان در طول سالها ربوده شده و آنها را مجبور کرده اند که در پروژه کنترل ذهن مونتاک Montauk project که از سال 1976 آغاز شده است،شرکت کنند.
یکی از بازماندگان پروژه مونتاک و آزمایشهای فیلادلفیا فردی بود به نام Al Bielek . او در سال 2011 درگذشت. http://www.bielek.com/ab_albielek.htm
http://vimeo.com/29058463
او در بسیاری از پایگاهای شرکت کننده در پروژه کنترل ذهن مونتاک حضور داشته است.او پس از آنکه به آرامی از نظر روانی رو به بهبودی رفت در اواخر دهه 1980 به مرور خاطرات خود را بدست آورده و بازسازی کرد.او متوجه شد حداقل 250.000 کودک دیگر معروف به Montauk Boys) ) وجود داشته اند که در 25 مجتمع و پایگاه زیرزمینی و مخفی مختلف مشابه پایگاه مونتاک،لانگ ایلند مورد آموزش قرار گرفته اند.از میان این بچه ها تعداد بسیاری از این کودکان در واقع همانند خواب روندگان Sleepers بودند،آنها افرادی بودند که از آنچه که بر آنها گذشته بوده است آگاهی ندارند.آنها بصورتی برنامه ریزی شده اند که هرگاه در آینده نیاز بود با زدن دکمه تحریک Trigger سریعا دست به عملیات خرابکارانه خود بزنند.
این آنتن ها معمولا به شکل چهار صفحه تاحدی خمیده عمودی هستند که طول هر کدام از آنها 70 سانت است.آنها معمولا به صورت چندتایی و به شکل مثلثی یا مربعی در اطراف و حول آنتن نصب می شوند.همانند این تصویر که مشاهده می کنید.این آنتن ها را در اطراف خود به وفور مشاهده می کنیم.
این گونه تجهیزات و تکنولوژی کنترل ذهن مدتها است که نصب شده و از آنها استفاده می شود.این نکته اصلا اتفاقی نیست که محدوده فرکانسی Frequency Band تلفن های همراه دقیقا با محدوده امواج نوع دوم Second order waves که ویلهم رایتش Wilhelm Reich در دهه 1940 کشف کرد منطبق است.ویلهم رایتش روانشناس و راونکاو آلمانی اتریشی بود که در زمان هیتلر از آلمان گریخت و نهایتا به آمریکا مهاجرت کرد.او در آمریکا مقالاتی را منتشر کرد و درباره نوعی انرژی کیهانی که او را "اورگون"Orgone می نامید پرداخت.
جالب اینکه اداراه دارو و مواد غذایی آمریکا از او شکایت کرد.بسیاری از اثار او با دستور دولت آمریکا نابود شده و سوزانده شد.
ویلهم رایتش به مدت 5 سال (از سال 1947-1952)برای سازمان CIA در یک پروژه مخفی کنترل ذهن به فعالیت پرداخته بود.او در سال 1952 متوجه شد که دولت آمریکا قصد دارد تا از این تکنولوژی بطور مخفیانه بر علیه خود مردم آمریکا استفاده کند.او از اینکه سبب شده بود تا در انجام چنین پروژه جنایتکارانه به دولت کمک کند از خودش منزجر شده و دست از ادامه همکاری با آنها کشید.
او با خودش عهد بست که دیگر با CIA، FDA و سایر ارگانهای دولتی همکاری نکند.به همین دلیل ابتدا برای او پاپوشی درست کرده و او رابه مدت دو سال زندانی کردند و سپس او در سال 1957در حالیکه فقط چند هفته به زمان آزادیش باقی مانده بود در زندان به قتل رساندند.در گزارش مرگ او ذکر شد که او به علت حمله قلبی مرده است.در صورتیکه او از نظر جسمانی و بدنی همانند یک گاو نر قوی و سالم بود.
او تنها دو هفته قبل از اینکه در کمیته بررسی صلاحیتش برای آزادی از زندان شرکت کند کشته شده و به قتل رسید.او آخرین کتاب خودش را در زندان نوشت.البته این کتاب ربوده شده و گم شد و هیچگاه به عنوان ماترک اموال او به خانواده و بازماندگانش تحویل داده نشد.
فردی دیگری به نام Patrick Flannagan در یک مصاحبه با میهمانش Jeff Renseدر برنامه Talk Show در 30 ژوئن 2003 میلادی،پیشنهاد های جالبی را در این رابطه ارائه کرد که چگونه می توان اثر کنترل ذهن و شستشوی مغزی امواج رادیویی میکرو ویو و سیم کشی های منازل را خنثی کرده و از بین برد.
منبع : http://www.silent-truth.com/post-299.aspx
بسم الله الرحمن الرحیم
و نفس و ما سواها فالهمها فجورها و تقوایها
و نفس و ما سواها فالهمها فجورها و تقوایها
و سوگند به نفس و آنکه آن را نیکو آفرید ، پس به وی بدی و نیکیش را الهام فرمود.
----------------------------------------------------------------------------------------
شاید بهتر باشد تا قبل از اینکه به اصل موضوعی که مد نظرم هست بپردازم،کمی با شما درباره یک فیلم صحبت کنم.
مدتی پیش یکی از خوانندگان محترم و عزیز ما در قسمت نظرات درباره فیلمی صحبت کردند که در ایام نوروز از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد.احتمالا بسیاری از شما این فیلم را دیده اید. فیلم "The Source Code"
شاید نقدهای زیادی درباره این فیلم و فیلمهای مشابه آن در مجلات و سایت ها تحلیل و نقد فیلم ببینید ولی مطمئنا در اکثر این نقدها به این موضوع اشاره ای نشده است که هدف اصلی از ساختن چنین فیلمهایی چیست.ایا تمام آنچیزی که در این دست فیلمهای علمی تخیلی گفته می شود،صرفا خیالی بوده و هیچ بویی از حقیقت نبرده است.
نظر من درباره این دست از قیلمهای سینمایی این است که همگی آنها دارند درباره یک موضوع جدی و اساسی و البته واقعی (نه خیالی) صحبت می کنند و آن هم موضوع واقعی " پروژه کنترل ذهن MIND CONTROL " است.
تم اصلی آثاری چون Matrix ،X MEN ،Star Trek ،Star Wars ،Robocop ، Dark City و صدها فیلم دیگر از این دست ، "کنترل ذهن" است.
برای خود من ،فیلمهای چون
Shutter Island، Memento ،Inception، Beautiful Mind ،
،Butterfly effect جالبترین آثاری هستند درباره کنترل ذهن دیده ام.
از میان همه آنها جالب ترین فیلمی که من دیده ام و در آن به موضوع کنترل ذهن پرداخته است.فیلم عجیب Fight Club اثر دیوید فینچر است.
این فیلم در سال 1999 ساخته شده،یعنی 2 سال قبل از واقعه یازده سپتامبر و سقوط برجهای دوقلو ،ولی اگر ریز بین و نکته سنج باشید در این فیلم متوجه خواهید شد که کل پروژه انهدام برجهای دوقلو از قبل برنامه ریز شده بوده و توسط تروریستهایی که توسط CIA شستشوی مغزی داده شده بودند انجام شده است.
قصد ندارم که درباره این فیلم نقدی بنویسم ولی دوستانی که علاقمندند و این فیلم را دیده اند،اگر تمایل داشتند در قسمت نظرات،نقدها و نظرهای خودشان را در رابطه با این فیلم بنویسند.به نظر من تک تک سکانسها و دیالوگهای این فیلم هدفمند و هوشمندانه طراحی شده و قابل بحث و بررسی جدی است.البته رمز گشایی از چنین آثاری مستلزم این است که شما با روانشناسی وپیچیدگی های ذهن انسان و پروژه کنترل ذهن آشنایی داشته باشید.سکانسها و دیالوگهای مختلف این فیلم پر از نمادها و نشانه هایی است که برای آنانی که با ایلومیناتی و کنترل ذهن آشنایی دارند،حرفهای زیادی برای گفتن دارد.نظر شخصی من این است که دیوید فینچر این فیلم را بسیار آگاهانه و بر مبنای Trauma Based Mind Control ساخته است.
کلیدی ترین دیالوگ فیلم Fight Club ،جمله ای است که براد پیت عنوان می کند.
قانون اول فایت کلاب: هیچ کس درباره فایت کلاب حرفی نمی زند.
قانون دوم فایت کلاب:هیچ کس درباره فایت کلاب حرفی نمی زند.
مدتی پیش یکی از خوانندگان محترم و عزیز ما در قسمت نظرات درباره فیلمی صحبت کردند که در ایام نوروز از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد.احتمالا بسیاری از شما این فیلم را دیده اید. فیلم "The Source Code"
شاید نقدهای زیادی درباره این فیلم و فیلمهای مشابه آن در مجلات و سایت ها تحلیل و نقد فیلم ببینید ولی مطمئنا در اکثر این نقدها به این موضوع اشاره ای نشده است که هدف اصلی از ساختن چنین فیلمهایی چیست.ایا تمام آنچیزی که در این دست فیلمهای علمی تخیلی گفته می شود،صرفا خیالی بوده و هیچ بویی از حقیقت نبرده است.
نظر من درباره این دست از قیلمهای سینمایی این است که همگی آنها دارند درباره یک موضوع جدی و اساسی و البته واقعی (نه خیالی) صحبت می کنند و آن هم موضوع واقعی " پروژه کنترل ذهن MIND CONTROL " است.
تم اصلی آثاری چون Matrix ،X MEN ،Star Trek ،Star Wars ،Robocop ، Dark City و صدها فیلم دیگر از این دست ، "کنترل ذهن" است.
برای خود من ،فیلمهای چون
Shutter Island، Memento ،Inception، Beautiful Mind ،
،Butterfly effect جالبترین آثاری هستند درباره کنترل ذهن دیده ام.
از میان همه آنها جالب ترین فیلمی که من دیده ام و در آن به موضوع کنترل ذهن پرداخته است.فیلم عجیب Fight Club اثر دیوید فینچر است.
این فیلم در سال 1999 ساخته شده،یعنی 2 سال قبل از واقعه یازده سپتامبر و سقوط برجهای دوقلو ،ولی اگر ریز بین و نکته سنج باشید در این فیلم متوجه خواهید شد که کل پروژه انهدام برجهای دوقلو از قبل برنامه ریز شده بوده و توسط تروریستهایی که توسط CIA شستشوی مغزی داده شده بودند انجام شده است.
قصد ندارم که درباره این فیلم نقدی بنویسم ولی دوستانی که علاقمندند و این فیلم را دیده اند،اگر تمایل داشتند در قسمت نظرات،نقدها و نظرهای خودشان را در رابطه با این فیلم بنویسند.به نظر من تک تک سکانسها و دیالوگهای این فیلم هدفمند و هوشمندانه طراحی شده و قابل بحث و بررسی جدی است.البته رمز گشایی از چنین آثاری مستلزم این است که شما با روانشناسی وپیچیدگی های ذهن انسان و پروژه کنترل ذهن آشنایی داشته باشید.سکانسها و دیالوگهای مختلف این فیلم پر از نمادها و نشانه هایی است که برای آنانی که با ایلومیناتی و کنترل ذهن آشنایی دارند،حرفهای زیادی برای گفتن دارد.نظر شخصی من این است که دیوید فینچر این فیلم را بسیار آگاهانه و بر مبنای Trauma Based Mind Control ساخته است.
کلیدی ترین دیالوگ فیلم Fight Club ،جمله ای است که براد پیت عنوان می کند.
قانون اول فایت کلاب: هیچ کس درباره فایت کلاب حرفی نمی زند.
قانون دوم فایت کلاب:هیچ کس درباره فایت کلاب حرفی نمی زند.
-------------------------------------------------------------------------------
موضوع کنترل ذهن Mind Control ،موضوعی بسیار پیچیده و دارای جزئیات زیاد و چند لایه است.به همین دلیل این موضوع برای خوانندگانی که غالبا مطلبی را سرسری و اتفاقی می خوانند موضوع جالبی نمی باشد و می تواند سبب شود تا سریعا نسبت به این موضوع بی علاقه شوند و از خواندن آن منصرف شوند.
ولی با این وجود نظر شخصی من این است که،توجه نکردن به این موضوع و مطالعه نکردن درباره آن احمقانه ترین کاری است که هر کسی می تواند انجام دهد.چون به نظر من این طرح و برنامه فوق العاده هوشمندانه و علمی طراحی شده (کنترل ذهن) خطرناکترین و وحشتناکترین چیزی است که واقعا همه بشریت را تهدید می کند و تنها راه نجات هر انسان در این دوره و برهه از تاریخ و نجات یافتن از این سیستم و برنامه به بردگی کشانیدن ترسناک و پر از توطئه این است که از چیستی آن و روش عملکرد آن آگاهی پیدا کرده و با آن آشنا شود.این آگاهی و آشنایی به ما کمک خواهد کرد تا حد امکان ،قدم های خود را به صورتی برداریم که کمترین آسیب ممکن به ما و زندگی ما وارد شود.
تصاویری از فیلم مشهور و مهم Wizard of the OZ. بعدا بیشتر درباره این اثر و اهمیت آن با شما صحبت خواهم کرد.
این پروژه در عصر حاضر و پس از پیشرفتهای تکنولوژیکی که بشر به آنها نائل شد،از قبل از جنگ جهانی دوم و توسط آزمایشهایی که دانشمندان و روان شناسی آلمان نازی شروع به انجام دادن کردند،شتاب و شدن بیشتری گرفت و تا اکنون ادامه دارد.
هیملر -چشم راست هیتلر و رئیس ss .بعدا در رابطه با این شخص و ارتباطش با مجامع مخفی و جادوگری صحبت خواهیم کرد.
در زمان جنگ جهانی دوم دانشمندان آلمان نازی این شانس را پیدا کردند که در کمپ ها و اردگاه های کشتار جمعی به تعداد نا محدودی از کودکان و بزرگسالان زندانی شده دست پیدا کرده و از آنها به عنوان موش های آزمایشگاهی در راستای آزمایشات پزشکی و تحقیقات روانی استفاده کنند.همه شما ممکن است چیزهایی از این آزمایشهای وحشتناک و غیر انسانی انجام شده در اردوگاه کشتار جمعی شنیده باشید.ولی مطمئن باشید که رسانه های گروهی و تلوزیونها و فیلمهای مستند ساخته شده تا کنون ،هیچگاه کلمه ای درباره این پروژه و آزمایشها وحشتناک نمی گویند و اسرار آن را برای کسی افشا نمی کنند.
همانگونه که ذکر شد، قانونی نا نوشته در این رابطه وجود دارد.قانون اول این باشگاه این است،هیچ کس درباره این باشگاه حرفی نمی زند.
قانون دوم باشگاه این است،هیچ کس در باره این باشگاه حرفی نمی زند.
بله به همین دلیل است که کسی درباره آن در رسانه ها چیزی نمی بیند و نمی شنود.به همین دلیل است که نشریات و کتابها چیزی درباره آن منتشر نمی کنند.به همین دلیل است که کسی چیزی از آن نمی داند و افراد عادی هم علاقه ای به دانستن درباره آن ندارند.این موضوع از دید اکثریت مردم عادی یک موضوع خیالی و توهمی است.توهم توطئه است.قرار نبوده و نیست که از این موضوع چیزی برای مردم آمریکا و جهان آشکار شود.
----------------------------------------------------------------
تکنولوژی کنترل ذهن Mind Control را می توانید به دو بخش کلی تقسیم بندی کرد:
1-کنترل ذهن بر پایه و اساس آسیب و ضربه روحی Trauma-based mind control
2-کنترل ذهن بر پایه الکترونیک Electronic-based mind control
اولین فاز از ایجاد و توسعه پروژه کنترل ذهن توسط حکومتها از دل تکنیکهای اسرارآمیز و مخفی بیرون آمد که در آنها سوژه و قربانی در معرض آسیبها و زخمهای شدید روحی روانی و جسمی قرار می گیرد.
معمولا این مرحله از پروژه در دوره طفولیت و کودکی که شخصیت و روان هر فرد در حال شکل گیری است ،انجام می گیرد.در طی این مرحله شدیدترین و وحشتناک ترین آسیبهای جسمی و روحی را به قربانی اعمال می کنند.به صورتیکه قربانی دیگر تاب و تحمل خود را از دست داده و کاملا از نظر روحی روانی در هم می پاشد.و به اصلاح وارد فاز و مرحله جنینی می شود.حال این روان در هم شکسته و خام را م یتوان همچون کاغذ سفیدی در نظر گرفت و آن را به میل و انتظار خود برنامه ریزی کرده و مجددا پر کرد.
با ایجاد این آسیبهای شدید روان فرد در هم شکسته شده و تجزیه می شود و به هزاران شخصیت دگرگون شده دیگر Alter personalities (دگر شخصیتها) تبدیل می شود.حال هر کدام از این هزاران شخصیت را می توان بطور جداگانه برنامه ریزی کرد تا کار و وظیفه خاصی را که برنامه نویس دوست دارد در زمان مناسب و با فشار دادن دکمه Start،اجرا کند.
در چنین حالتی شخصیت جلویی و اصلی Front personality فرد قربانی از وجود و فعالیت شخصیتهای دیگرش غافل است و به آنها آگاه نیست.در واقع این شخصیتهای ایجاد شده و برنامه ریزی شده در عمق ناخودآگاه فرد وجود داشته و به حیات و فعالیت خود ادامه می دهند و خودآگاه فرد از آنها اطلاعی ندارد.ولی با این وجود تمام آن شخصیتها در کمال قدرت و نیرو بطور مخفی واقعا وجود داشته و آماده و گوش به فرمان هستند تا به محض شنیدن فرمان حمله،از قالب و پناهگاه خود بیرون آمده و ماموریتی که برای آن برنامه ریزی شده اند را اجرا کنند.
کنترل کننده قربانی می تواند هر زمان که تمایل داشت،شخصیت دگرگون شده Alter Personality قربانی را فراخوانده و به سطح و لایه بالایی و خودآگاه روان فرد بیاورد.معمولا کنترل کننده برای این کار از کدهای مخصوصی استفاده می کند که غالبا در یک لپ تاب ذخیره شده اند.این کدها و محرک های خاص triggers نام دارند و می توانند صوت یا موسیقی خاص،تصویر یا نوشته و یا کلمه خاصی باشند.
فاز دوم پروژه کنترل ذهن در یکی از پایگاههای زیرزمینی و مخفی نیروی هوایی آمریکا به نام Montauk در Fort Hero در جزیره Long Island نیویورک پایه ریزی وآغاز شد.این پروژه با نام پروژه مونتاک Montauk Project شناخته می شود.اولین کودکان و قربانیانی که در این پایگاه مورد برنامه ریزی ذهنی قرار گرفتند به Montauk Boys مشهور شده اند.این کودکان و قربانیان در ابتدا با روش Trauma-based مورد آزمایش قرار گرفتند و در ادامه روش انها تغییر کرده و با تکنیک و تکنولوژی Electronic مورد برنامه ریزی قرار گرفتند.
روش Trauma-based روشی سخت و زمانگیر بود.حسن روش electronic این بود که در این روش به زمان زیادی نیاز نبود و به جای سالها،اینکار در طول چند هفته و چند روز صورت می گرفت.
در واقع پدر و بنیانگزار تکنولوژی و آزمایشات کنترل ذهن در قرن بیستم کسی نیست جز دکتر جوزف منگله Dr.Joseph Mengele .او یک سلاخ و جنایتکار بود که کار خود را از اردوگاه کشتار جمعی آشویتس Auschwitz آغاز کرد.او در اردوگا های کشتار نازی ها به فرشته مرگ Angel of death معروف شده بود.
او پس از جنگ جهانی دوم و شکست آلمان نازی در جنگ تحت حمایت دولت ایالات متحده آمریکا قرار گرفت و آزمایشات و تحقیقات خود را در زمینه کنترل ذهن با همکاری سازمان CIA ادامه داد.
او در آمریکا پروژه ها کنترل ذهن Trauma-basedمونارش Monarch Project و MK Ultra را پایه ریزی کرد.
برای لطلاعات بیشتر پیرامون پروژه مونارش میتوانید به لینک های زیر مراجعه کنید :
پروژه MONARCH ........ کنترل ذهن / بخش 1
پروژه MONARCH ........ کنترل ذهن / بخش 2
پروژه MONARCH ........ کنترل ذهن / بخش پایانی
تعجب نکنید.دکتر منگله تنها جنایتکار نازی نبود که زیر چتر حمایت دولت آمریکا به جنایاتش ادامه داد و از هرگونه تنبیه و مجازاتی گریخت.پس از جنگ جهانی دوم بیش از 5000 افسر و دانشمند رده بالای نازی طی یک عملیات مخفیانه و سری به نام Operation Paperclip به آمریکا منتقل شدند و فعالیتهای قبلی خود را ادامه دادند.
اکثر این دانشمندان در زمینه کنترل ذهن،طراحی و پرتاب موشک های دور برد و بالستیک و طراحی و ساخت UFO ها فعالیت می کردند.به عنوان مثال یکی از مشهورترین افرادی که در زمینه تکنولوژی موشکی به آمریکا منتقل شد Warner Von Braun بود.
این جنایتکاران و سلاخان نازی در پایگا های زیرزمینی و به دور از چشم مردم و افکار عمومی ایالات متحده آمریکا نگهداری شده و فعالیت می کردند.در طی این سالها میلیونها کودک از خیابانهای محله های فقیر نشین آمریکا و سایر کشورها ربوده شده و به عنوان موشهای آزمایشگاهی به این آزمایشگا ها و شکنجه گاه های زیر زمینی فرستاده می شدند.حدودا سالیانه یک میلیون کودک بطور کاملا مخفیانه ببه این اردوگاه ها روانه شده و در قفسهای فلزی همانند حیوانات وحشی نگهداری می شدند.
این قربانیان خردسال به عنوان قاتلین و تروریستهای حرفه ای یا برده های جنسی Sex Slaves برنامه ریزی شده و به جامعه باز گردانده می شدند.حافظه آنها به شکلی دستکاری می شد که خودشان از آنچه که بر آنها گذشته بود آگاه نبوده و هیچ چیزی را به خاطر نمی آوردند.
تعداد زیادی از این کودکان بیگناه در برابر چشم سایر کودکان قربانی شده و سلاخی می شدند تا فشار و آسیب روانی به سوژه ها به حداکثر حد ممکن خود برسد.
قربانی های برنامه ریزی شده
تفنگ به دست هایی که هر از گاهی در اخبار از آنها می شنویم،آنهایی که دست به قتل ها و جنایات وحشتناک می زنند،کسانی که در مدرسه ها و خوابگاه های دانشجویی تیراندازی کرده و هم کلاسی های خود را می کشندو ... بیشترشان افرادی هستند که مغز و شخصیت آنها در برنامه کنترل ذهن شستشو داده شده و برای انجام این جنایات برنامه ریزی شده اند.
افرادی چون Ted Bundy،Charley Manson،قاتل سریالی David Berkowitz معروف به (Son of Sam) ،قاتل جان کندیOswald ،Timothy Mc Veigh،قاتلین نوجوان در حادثه مدرسه کلمباین Columbine،Chapman،Sirhan Sirhan،آندرس برینگ برویک که اخیرا در نروژ آن جنایت فجیع را انجام داد ،سربازان آمریکایی که هر از گاهی در عراق و افغانستان زنان و بچه ها را وحشیانه به قتل می رسانند و ...
پیشنهاد می کنم در باره نام های فوق کمی در اینترنت جستجو کنید.همه این قاتلین و جنایتکاران بی احساس و عاطفه که این جنایات را در کمال خونسردی و بدون هیچ عذاب وجدانی انجام دادند،خود قربانیانی هستند که ذهن آنها شستشو داده شده و برای انجام این قتلها برنامه ریزی شده اند.حقیقت این است که تعداد زیادی از کودکان و نوجوانان در طول سالها ربوده شده و آنها را مجبور کرده اند که در پروژه کنترل ذهن مونتاک Montauk project که از سال 1976 آغاز شده است،شرکت کنند.
یکی از بازماندگان پروژه مونتاک و آزمایشهای فیلادلفیا فردی بود به نام Al Bielek . او در سال 2011 درگذشت. http://www.bielek.com/ab_albielek.htm
http://vimeo.com/29058463
او در بسیاری از پایگاهای شرکت کننده در پروژه کنترل ذهن مونتاک حضور داشته است.او پس از آنکه به آرامی از نظر روانی رو به بهبودی رفت در اواخر دهه 1980 به مرور خاطرات خود را بدست آورده و بازسازی کرد.او متوجه شد حداقل 250.000 کودک دیگر معروف به Montauk Boys) ) وجود داشته اند که در 25 مجتمع و پایگاه زیرزمینی و مخفی مختلف مشابه پایگاه مونتاک،لانگ ایلند مورد آموزش قرار گرفته اند.از میان این بچه ها تعداد بسیاری از این کودکان در واقع همانند خواب روندگان Sleepers بودند،آنها افرادی بودند که از آنچه که بر آنها گذشته بوده است آگاهی ندارند.آنها بصورتی برنامه ریزی شده اند که هرگاه در آینده نیاز بود با زدن دکمه تحریک Trigger سریعا دست به عملیات خرابکارانه خود بزنند.
از دسته دیگر این قربانیان استفاده دیگری شد.سایر کودکان و قربانیان برنامه ریزی شده در واقع به تار و پود جامعه و سبک و سیاق زندگی آمریکایی American Lifestyle بافته شدند.آنها تماما هنرپیشه ها و سوپر استارها،خوانندگان مطرح و محبوب،روزنامه نگاران،مجریان و شخصتهای رادیویی و تلوزیونی،تجار و بازرگانان مطرح،وکلای درجه یک دادگاه های ایالات متحده،پزشکان و جراحان معروف و حرفه ای ،قضات دادگاه های عالی و فدرال،مجریان قانون و اعضاء قوه مجریه Law Enforcment و افسران و نیروهای رده بالای نظامی ارتش را تشکیل دادند.
کنترل ذهن الکترونیک جهانی از طریق برجها و آنتن های تلفن همراه
کنترل ذهن الکترونیک جهانی از طریق برجها و آنتن های تلفن همراه
این روزها داریم به زمانی نزدیک می شویم که تکنولوژی استفاده شده در پروژه های کنترل ذهن دولتی متوجه تک تک مردم عادی می شود.حتی من و شما،همسایگان من و شما و تمام نزدیکان و آشنایان ما. هر روزه در ایالات متحده آمریکا و سرتاسر جهان ابزار آلات و تجهیزات الکترونیکی خاصی ساخته شده و نصب می گردد تا نهایتا تمام مردم جهان را زیر سلطه پروژه کنترل ذهن قرار بدهد.این کار از طریق تکنولوژی ELF/microwave transmission towers که به وفور در سراسر دنیا مثل قارچ در حال رشد کردن است،اتفاق می افتد.
این آنتن ها معمولا به شکل چهار صفحه تاحدی خمیده عمودی هستند که طول هر کدام از آنها 70 سانت است.آنها معمولا به صورت چندتایی و به شکل مثلثی یا مربعی در اطراف و حول آنتن نصب می شوند.همانند این تصویر که مشاهده می کنید.این آنتن ها را در اطراف خود به وفور مشاهده می کنیم.
هیچ کس درباره این آنتن ها چیزی نمی گوید.قرار نیست کسی حرفی اضافه بزند.فرض بر این است که این آنتن ها برای گوشی های تلفن همراه است.امروزه در هر خیابان و کوچه که در ایالات متحده آمریکا قدم بزنید.یکی از این آنتن ها را می بینید.آیا فکر می کنید به این همه و به این تعداد آنتن واقعا نیاز هست؟آیا متوجه شده اید که تلفن های همراه واقعا چه میزان کمی از انرژی را مصرف می کنند؟ولی با این وجود این برجها و آنتن ها می توانند و قادر هستند تا سطوحی از نیرو و انرژی را ارسال کنند که واقعا خارج از رنج و محدوده مناسب استفاده تلفن های همراه است.
این گونه تجهیزات و تکنولوژی کنترل ذهن مدتها است که نصب شده و از آنها استفاده می شود.این نکته اصلا اتفاقی نیست که محدوده فرکانسی Frequency Band تلفن های همراه دقیقا با محدوده امواج نوع دوم Second order waves که ویلهم رایتش Wilhelm Reich در دهه 1940 کشف کرد منطبق است.ویلهم رایتش روانشناس و راونکاو آلمانی اتریشی بود که در زمان هیتلر از آلمان گریخت و نهایتا به آمریکا مهاجرت کرد.او در آمریکا مقالاتی را منتشر کرد و درباره نوعی انرژی کیهانی که او را "اورگون"Orgone می نامید پرداخت.
جالب اینکه اداراه دارو و مواد غذایی آمریکا از او شکایت کرد.بسیاری از اثار او با دستور دولت آمریکا نابود شده و سوزانده شد.
http://en.wikipedia.org/wiki/Wilhelm_Reich
http://en.wikipedia.org/wiki/Orgone
او در رابطه با این انرژی و این امکان که بتوان با استفاده از آن و انتقال آن امواج ذهنی و مغز قربانیان را از راه دور کنترل کرده،بدون اینکه قربانی از آن اطلاع و آگاهی حاصل کند،مطالب جالبی را منتشر ساخت.
http://en.wikipedia.org/wiki/Orgone
او در رابطه با این انرژی و این امکان که بتوان با استفاده از آن و انتقال آن امواج ذهنی و مغز قربانیان را از راه دور کنترل کرده،بدون اینکه قربانی از آن اطلاع و آگاهی حاصل کند،مطالب جالبی را منتشر ساخت.
ویلهم رایتش به مدت 5 سال (از سال 1947-1952)برای سازمان CIA در یک پروژه مخفی کنترل ذهن به فعالیت پرداخته بود.او در سال 1952 متوجه شد که دولت آمریکا قصد دارد تا از این تکنولوژی بطور مخفیانه بر علیه خود مردم آمریکا استفاده کند.او از اینکه سبب شده بود تا در انجام چنین پروژه جنایتکارانه به دولت کمک کند از خودش منزجر شده و دست از ادامه همکاری با آنها کشید.
او با خودش عهد بست که دیگر با CIA، FDA و سایر ارگانهای دولتی همکاری نکند.به همین دلیل ابتدا برای او پاپوشی درست کرده و او رابه مدت دو سال زندانی کردند و سپس او در سال 1957در حالیکه فقط چند هفته به زمان آزادیش باقی مانده بود در زندان به قتل رساندند.در گزارش مرگ او ذکر شد که او به علت حمله قلبی مرده است.در صورتیکه او از نظر جسمانی و بدنی همانند یک گاو نر قوی و سالم بود.
او تنها دو هفته قبل از اینکه در کمیته بررسی صلاحیتش برای آزادی از زندان شرکت کند کشته شده و به قتل رسید.او آخرین کتاب خودش را در زندان نوشت.البته این کتاب ربوده شده و گم شد و هیچگاه به عنوان ماترک اموال او به خانواده و بازماندگانش تحویل داده نشد.
او راه حلی را کشف کرده بود که با استفاده از آن می شد اثر کنترل ذهن Mind control آنتن ها و فرستنده های ELF را خنثی کرد.اینکار با قرار دادن یک وسیله ساده به نام مولد اورگون Orgone Generator در شعاع 1300 فوتی این آنتن ها انجام می شد.
از برجها و آنتن های میکرو ویو در کنار شبکه ای از آنتن های ساخته شده بر پایه تکنولوژی هارپ HAARP فقط برای مصارف کنترل ذهن و شستشوی مغزی استفاده نمی شود بلکه با استفاده از این تکنولوژی می توان وضعیت آب و هوایی و اقلیمی کره زمین را نیز تحت سلطه در آورده و کنترل کرد.مثلا یکی از کاربردهای آن ایجاد خشکسالی های مصنوعی در برخی نقاط زمین و ایجاد قحطی های مصنوعی برای کاهش و کنترل جمعیت انسانی نامطلوب است.
از برجها و آنتن های میکرو ویو در کنار شبکه ای از آنتن های ساخته شده بر پایه تکنولوژی هارپ HAARP فقط برای مصارف کنترل ذهن و شستشوی مغزی استفاده نمی شود بلکه با استفاده از این تکنولوژی می توان وضعیت آب و هوایی و اقلیمی کره زمین را نیز تحت سلطه در آورده و کنترل کرد.مثلا یکی از کاربردهای آن ایجاد خشکسالی های مصنوعی در برخی نقاط زمین و ایجاد قحطی های مصنوعی برای کاهش و کنترل جمعیت انسانی نامطلوب است.
فردی دیگری به نام Patrick Flannagan در یک مصاحبه با میهمانش Jeff Renseدر برنامه Talk Show در 30 ژوئن 2003 میلادی،پیشنهاد های جالبی را در این رابطه ارائه کرد که چگونه می توان اثر کنترل ذهن و شستشوی مغزی امواج رادیویی میکرو ویو و سیم کشی های منازل را خنثی کرده و از بین برد.