گذری بر گردشگری عشایری
«سبک است خواب در برهوت چادرنشینان. پیکر آدمی ،خسته از فضای بی انتها …
راه دراز را به یاد دارد.» (اسیب ماندلستام)
پردازش گردشگری پیرامون هر فضای جغرافیایی در روندی از تطبیق پذیری جاذبه ها ، سکونتگاهها و تسهیلات مورد نیاز، انجام می گیرد.این خود شکل دهنده روندی از پذیرش گردشگر می باشد که در یک رویکرد به درون برخواسته از نگرش متنی به فضاهای جغرافیایی می باشد.در این نگرش ، خوانش فضا همچون متن ، وابسته به جریانی دوسویه است که در یک سوی آن شناخت گردشگری و تقاضاهای موجود در بازار آن ودر سوی دیگر درک و سنجشی ژرفا نگر پیرامون فضای مربوطه ، قرار دارد. از این رو بررسی قابلیتهای گردشگری در مناطق عشایری وابسته به پردازش یک الگوی فضایی گردشگری می باشد.بر این مبنا می توان گردشگری را در مناطق عشایری در دو بعد به هم پیوسته از پهنه فرهنگی و چشم انداز فرهنگی پردازش نمود . گردشگر و فضامندی آن (بازتولید فضای کنشگری گردشگری) در روندی از انگیزه های فرهنگی،تقاضا برای چشم اندازهای فرهنگی متفاوت را پیرامون شیوه زندگی کوچ نشینی شکل می دهد.این گونه شناسی فضایی در پی درک اصالت میراثی انسانی در زندگی کوچ نشینی ، از مناطق عشایری بازدید می کند.اصالت موجود در این میان وابسته به یک فضای معنوی به یادگار مانده از گذشته باستانی زندگی انسان است.
گردشگران عشایری زائران پسامدرنی هستند که اصالت معنایی خود را در چشم اندازهای فرهنگی مناطق عشایری جستجو می کنند. هرچندگردشگری عشایری قابلیت اقتصاد سرمایه داری را در تصرف فضایی مناطق عشایری و ادغام آنها را در چرخه مصرف باز می نمایدولی آنچه که می تواند با اهمیت باشد شناخت این گونه گردشگری وپردازش فضایی آن برای سه قلوهای مهار سرمایه داری( سودمندی ،رفاه وپایداری) ،برای رسیدن به توسعه ای مفید است. در این میان با توجه به کنش پذیری عوامل مختلف پساساختاری در شکل گیری گردشگری عشایری سعی شده است که در مدلی که ارائه گردیده است تمامی ابعاد آن نشان داده شود.در این مدل بازخورهای گردشگری عشایری در فضامندی خود نشان دهنده یک چرخه از دوران و گرهگاه هایی است که گشتارهای گردشگری در روندی از کنشگری در مناطق عشایری شکل می دهند تابه نقطه بازگشت سیر نمایند وبازخورهای مثبتی رابرای این منطقه در سمت دهی به توسعه به وجود آورند.
راه دراز را به یاد دارد.» (اسیب ماندلستام)
پردازش گردشگری پیرامون هر فضای جغرافیایی در روندی از تطبیق پذیری جاذبه ها ، سکونتگاهها و تسهیلات مورد نیاز، انجام می گیرد.این خود شکل دهنده روندی از پذیرش گردشگر می باشد که در یک رویکرد به درون برخواسته از نگرش متنی به فضاهای جغرافیایی می باشد.در این نگرش ، خوانش فضا همچون متن ، وابسته به جریانی دوسویه است که در یک سوی آن شناخت گردشگری و تقاضاهای موجود در بازار آن ودر سوی دیگر درک و سنجشی ژرفا نگر پیرامون فضای مربوطه ، قرار دارد. از این رو بررسی قابلیتهای گردشگری در مناطق عشایری وابسته به پردازش یک الگوی فضایی گردشگری می باشد.بر این مبنا می توان گردشگری را در مناطق عشایری در دو بعد به هم پیوسته از پهنه فرهنگی و چشم انداز فرهنگی پردازش نمود . گردشگر و فضامندی آن (بازتولید فضای کنشگری گردشگری) در روندی از انگیزه های فرهنگی،تقاضا برای چشم اندازهای فرهنگی متفاوت را پیرامون شیوه زندگی کوچ نشینی شکل می دهد.این گونه شناسی فضایی در پی درک اصالت میراثی انسانی در زندگی کوچ نشینی ، از مناطق عشایری بازدید می کند.اصالت موجود در این میان وابسته به یک فضای معنوی به یادگار مانده از گذشته باستانی زندگی انسان است.
گردشگران عشایری زائران پسامدرنی هستند که اصالت معنایی خود را در چشم اندازهای فرهنگی مناطق عشایری جستجو می کنند. هرچندگردشگری عشایری قابلیت اقتصاد سرمایه داری را در تصرف فضایی مناطق عشایری و ادغام آنها را در چرخه مصرف باز می نمایدولی آنچه که می تواند با اهمیت باشد شناخت این گونه گردشگری وپردازش فضایی آن برای سه قلوهای مهار سرمایه داری( سودمندی ،رفاه وپایداری) ،برای رسیدن به توسعه ای مفید است. در این میان با توجه به کنش پذیری عوامل مختلف پساساختاری در شکل گیری گردشگری عشایری سعی شده است که در مدلی که ارائه گردیده است تمامی ابعاد آن نشان داده شود.در این مدل بازخورهای گردشگری عشایری در فضامندی خود نشان دهنده یک چرخه از دوران و گرهگاه هایی است که گشتارهای گردشگری در روندی از کنشگری در مناطق عشایری شکل می دهند تابه نقطه بازگشت سیر نمایند وبازخورهای مثبتی رابرای این منطقه در سمت دهی به توسعه به وجود آورند.
در این مدل از گردشگری عشایری، عوامل فضای درون متنی چون ، خدمات، جاذبه ها، و ساکنان محلی همراه با مدیریت گردشگری در یک سیستم سرمایه داری عمل نموده و عوامل فضای برون متنی نیز در کارکرد این سیستم نقش اساسیدارند. در چارچوب عمل سرمایه داری، وجود جاذبه ها برای شکل گیری جریان گردشگری ، که در بررسی قابلیت ها به آن اشاره شد ضروری است. . توسعه خدمات گردشگری درمناطق عشایری در ارتباط مستقیم با سرمایه قرار دارد. بالطبع مدیریت حاصل از این سرمایه گذاری پیگیر راهبرد افزایش تعداد گردشگران و سود حاصل از سرمایه گذاری است. افزایش تعداد بازدیدکنندگان به یک برکنش منطقه ای می انجامد و سبب شکل گیری چالش هایی در رابطه بین ساکنان محلی، بازدیدکنندگان و محیط می شود(سقایی،۲۱۰،۱۳۸۲). با توسعه اقتصادی بر پایه توسعه گردشگری عشایری جهت گیری چالش ها صورت می گیرد. این جهت گیری بستگی به آن دارد که مقدار توزیع درآمد در سطوح منطقه تا چه اندازه ای عادلانه است. اگر سرمایه گذاری تنها به سمت پاگیری خدمات، استفاده گردشگران و بهره مندی سرمایه گذاران بزرگ منتهی شود، بالطبع سود حاصله یا به خارج از منطقه انتقال یافته و یا در فراگرد طبقات سرمایه گذار تجمیع می شود و عدالت توزیعی که می توانسته به وسیله مهیا کردن زمینه های فعالیت ساکنان محلی و پخش درآمد حاصل شود، به سمت فراکنش طبقاتی در سطح منطقه و شکل گیری چالش های ما بین میزبان و گردشگر سوق می یابد. این چالش ها بر چرخه حیات گردشگری تاثیر نهاده و آن را به سمت رشد منفی هدایت می کنددر این میان چالش های فرهنگی که بین ساکنان محلی و بازدیدکنندگان شکل می گیرد نیز حائز اهمیت است. از این رو در گره گاه پردازش گردشگری شناخت ، آگاهی پیرامون گونه های مختلف گردشگری برای ارائه رویکردها ، رهیافت ها و راهبردها دارای اهمیت اساسی است.