• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

گزارشی مفصل از پشت صحنه «ویلای من»

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار
سریال ویلای من مجموعه ششم (قسمت یازده و دوازده) سه شنبه هفته آینده توزیع می‌شود. این سریال توسط خشاریار الوند و امیر مهدی ژوله به نگارش در آمده است و مهران مدیری تهیه کنندگی و کارگردانی این سریال را بر عهده دارد .

5193_caffecinema.com_.jpg



گشت و گذاری در ویلای آقای مشکات و گزارشی از پشت صحنه سریال «ویلای من» و حاشیه‌های آن
نور، صدا، حرکت
ما فقط در ضبط یک صحنه کوتاه از سریال «ویلای من» حضور داشتیم و سختی‌های کار را دیدیم. درباره کل این سریال طولانی و ریزه کاری‌های حساس آن خودتان قضاوت کنیم
بنفشه رحمانی
مبل‌های بزرگ، پرده‌های تیره و پرچین، لوستر بلند و میز و صندلی‌های متنوع تصویری از یک ویلای مجلل و باشکوه را به رخ می‌کشند که محل زندگی آقای مشکات بزرگ است. مشکاتی که خودش در بستر بیماری برای مردن انتظار می‌کشد و ورثه‌اش بر سر اثبات نسبت خود با او به جان هم افتاده‌اند. اما این فقط ظاهر ماجراست که در سریال دیده می‌شود و به چشم مخاطب می‌آید. آن طرف دوربین در کنار این دکور زیبا چراغ و پرژکتورهای پرنور روی پایه‌های بلند سوار شده‌اند و هر گوشه‌ای از سالن بزرگ دیده می‌شوند. همه طرف دوربین است و صدابرداران با بوم‌‌هایشان گوشه و کنار سالن ایستاده‌اند تا به موقع میکروفن‌ها را به بازیگران نزدیک کنند. سقف با اسفنج‌های بزرگ پوشانده شده است و پرژکتور‌ها پشت حفاظ‌های سفید پارچه‌ای پنهان‌اند که احتمالا برای کنترل میزان نور است. همه طرف سالن سیم‌های بلند و پراکنده را می‌بینی که بچه‌ها مراقب‌اند زیر دست و پا نباشد. بعضی‌ها برگه‌هایی در دست دارند و مثل شاگردانی که در آخرین لحظات قبل از امتحان از فرصت باقی مانده برای درس خواندن استفاده می‌کنند مشغول حفظ کردن متنشان هستند. مهران مدیری پشت مانیتور کوچکی نشسته است و هیچ چیز، از نور و صدا گرفته تا حرکات بازیگران و پس و پیش شدن متن از چشمش دور نمی‌ماند.
به نظر پروفسور همه خواهند مُرد
رضا فیض نوروزی با کت و شلوار مخصوص و قیافه شق و رق کنار ستون ایستاده است. بقیه بازیگران این صحنه روی مبل‌ها نشسته‌اند و قرار است سیامک انصاری یا پروفسور از بیرون وارد صحنه شود. مدیری درباره کسانی که در این صحنه دیالوگ دارند و نحوه ورود سیامک توضیح می‌دهد. یکی از بازیگران درباره وضعیت چشم‌ها در طول این صحنه می‌پرسد. مدیری می‌گوید باید در تمام این سکانس چشم‌ها بسته باشد. منشی صجنه می‌شمارد. آلبرت با چشم‌های بسته و صدای بلند می‌گوید: «کنسرتو پیانو شماره یک اثر فردریک شوپن.»
مدیری کات می‌دهد: «رضا! جمله اول را فراموش کردی. خانم‌ها! آقایان! مراسم ترنم موسیقی. با چشمان بسته گوش می‌دهیم.»
ضبط مجدد. آلبرت متن کامل را تکرار می‌کند. همه در سکوت گوش می‌کنند. پروفسور با کت و شلوار خاکستری راه راه و عینک بزرگ وارد می‌شود. سرش را به جمشید و همسرش نزدیک می‌کند: «شما‌ها چرا از اینجا نمی‌رین؟ باید حتما یکی تون بمیره تا برین؟ ویروس داره از سر و روی این خونه بالا می‌ره» البرت دعوت به سکوت می‌کند. پروفسور باید سراغ تک تک حاضران در صحنه برود و با یادآوری اینکه ویروس مشکات پخش شده و همه خواهند مرد به ترک ویلا تشویقشان کند. همه با چشم‌های بسته تظاهر به گوش کردن به موسیقی می‌کنند. آلبرت چندبار تذکر سکوت می‌دهد. با هر کات آقای مدیری ضبط متوقف می‌شود و با شمارش معکوس منشی صحنه ادامه پیدا می‌کند. چندین بار با اتفاق‌هایی مثل افتادن کلاه هادی کاظمی، اشتباه الیکا عبدالرزاق در متن، خنده خانم کاویانی، نگنجیدن سر سیامک انصاری در کادر و خیلی چیزهای دیگر ضبط قطع و تکرار می‌شود تا در ‌‌نهایت به یک سکانس بی‌نقص برسند و همه چیز سر جای خودش باشد.
خنده ممنوع خانم کاویانی
فقط کافی بود آنجا باشی و صدای کش‌دار و عجیب سرفه‌های علی لک‌پوریان یا‌‌ همان محسن، شوهر هما را از زیر پتوی پوستی قهوه‌ای بشنوی تا از خنده روده‌بر شوی. اصلا طنز یعنی همین. اینکه هر اتفاق ساده‌ای خنده‌دار جلوه کند؛ مثل سرفه کردن از ته حلق و با صدای شبیه غرغر. حالا حسابش را بکنید که مجبور باشی جدی و صم و بکم روی کاناپه بنشینی و به جای خندیدن به این موقعیت طنز ادای یک آدم ناراحت را در بیاوری. مشکل مریم کاویانی یا هما در این سکانس همین بود. کنار شوهرش محسن نشسته است با قیافه‌ای عصبی. با شمارش معکوس منشی صحنه ضبط شروع می‌شود. محسن پتو را می‌کشد روی سرش و با صدای خنده‌داری سرفه می‌کند. مریم کاویانی چند ثانیه‌ای طاقت می‌آورد و لب‌هایش را روی هم فشار می‌دهد ولی قبل از اینکه ضبط تمام شود کم می‌آورد و پق.... آقای مدیری کات می‌دهد و همه می‌زنند زیر خنده. دوباره شمارش معکوس، دوباره کمی سکوت،‌‌ همان سرفه‌ها و باز خنده خانم کاویانی که همه را به خنده می‌اندازد. کات. شمارش معکوس. ضبط. خنده. کات. مدیری می‌گوید: «خب! علی سرفه نکن.»
کاویانی: «نه. خیلی خنده داره. حیفه حذف بشه. من نباید بخندم.»
ضبط آخر با موفقیت انجام می‌شود و خنده‌ها به سختی کنترل می‌شود تا کات بدهند و همه از خنده منفجر شوند.
وقتی کامیون از وسط ویلای من عبور می‌کند
دختر و پسر جوانی که نقش خدمه ویلا را دارند جلو در ورودی ایستاده‌اند و متنشان را تمرین می‌کنند. در این صحنه باید دکتر آقای مشکات وارد شود و با خدمه گفتگوی کوتاهی درباره وضعیت مشکات و مهمانان خانه داشته باشند. محل ایستادنشان مشخص می‌شود. مدیری تذکر می‌دهد باید خدمتکاران کاملا شبیه هم بایستند. منشی صحنه می‌شمارد. ضبط آغاز می‌شود. مهدی فقیه یا‌‌ همان دکتر ارباب وارد می‌شود. از مرگ مشکات می‌پرسد. بچه‌ها می‌گویند هنوز زنده است. توضیح می‌دهند که پروفسور انرژی درمانی آمده است. دکتر اعتراض می‌کند که برای درمان مشکات به جادو و جنبل متوسل شده‌اند. بچه‌ها می‌گویند که پروفسور کارش درست است. آلبرت یا‌‌ همان رضا فیض نوروزی از توی پله‌ها دکتر را صدا می‌زند و دکتر به طرف پله‌ها می‌رود تا به طبقه بالا برود و پایان این سکانس که البته موفق نیست. یک کامیون وقت ن‌شناس از خیابان جلو ویلا عبور کرده و با وجود فاصله‌ای که ساختمان ویلا با خیابان دارد صدای آن در ضبط صدا مشکل ایجاد کرده است. سکانس تکرار می‌شود و این بار همه چیز مرتب است.
چشم‌های رنگی و کت و شلوارهای براق
لباس و گریم هر کدام از بازیگران قرار است طبقه اجتماعی و فرهنگ و شخصیتشان را تا حدی نشان بدهد. پیش خدمت‌های رسمی با لباس‌های متحدالشکل و کت و شلوارهای اتوکشیده به یاد مخاطب می‌آورند که اینجا ویلای بزرگ یک پیرمرد پولدار است و احتملا ثروتش آنقدر هست که ارزش این همه کشمکش را داشته باشد. مهمانان ویلا هر کدام شغل و کار خودشان را دارند و از یک گوشه‌ای از دنیا به اینجا آمده‌اند اما فصل مشترک همه‌شان تظاهر به پولداری و باکلاس بودن است که باید در فضای طنز سریال رنگ و لعاب تازه به دوران رسیدگی داشته باشد. لنزهای رنگی احتمالا به همین دلیل برای گریم در نظر گرفته شده است. جمشید و همسرش بیش از همه باید ادای تجملات داشته باشند و این با کت و شلوار طلایی براق و پیراهن قرمز جمشید و گردنبندهای بلند و انگشترهای پر از جواهر همسرش حسابی به چشم می‌آید. در این میان کار هادی کاظمی کمی سخت‌تر است چون باید حالت صورتش را تغییر دهد. لب‌های رو به پایین و چشم کمی چپ شده شخصیت او را به طنز نزدیک‌تر می‌کند ولی احتمالا کار راحتی نیست که در تمام مدت ضبط صورتش را به این حالت نافرم حفظ کند. خانم و آقای جوانی که ظاهرا مجری گریم هستند با فرچه‌های بزرگ و قوطی پودر کنار صحنه حضور دارند تا گاهی وسط سکانس‌ها وارد شوند و اشکالات گریم بازیگران را برطرف کنند. هوای سالن نسبتا سرد است و علتش هم این است که گرما می‌تواند باعث عرق کردن بازیگران و خراب شدن گریم آن‌ها شود.



منبع عکس‌ها و گزارش پشت صحنه: فن پیج رسمی سریال ویلای من در فیس بوک
 
بالا