Reza Sharifi
مدير ارشد تالار
اصلاً نمیتوانیم بگوییم محمدجواد عاشق زنش هست! این خندهدار نیست؟!
به گزارش کافه سینما به نقل از شبکه ایران، سیدمهرداد ضیایی بازیگر شناخته شده تئاتر، سینما و تلویزیون که این روزها در مجموعه تلویزیونی «مادرانه» ایفاگر نقش محمد جواد است در گفتوگویی با بانی فیلم از شرایط ممیزی در تلویزیون، شخصیت پردازی کاراکترهای مثبت و دافعه آنها، بیپولی در تلویزیون و .... انتقادات جالبی مطرح کرده است که گزیده آن را در ادامه میخوانید:
ای کاش سلیقه و دریافت مدیران در سازمان طوری بود که این دایره وسیع میشد
سعید بسیار نویسنده و انسان شایستهای است و میداند که چه میکند، ولی ای کاش سلیقه و دریافت مدیران در سازمان طوری بود که این دایره وسیع میشد و افراد دیگری هم مثل سعید نعمتا... این فرصت را پیدا میکردند تا بیشتر و بیشتر عرض اندام کنند.
چشمهای شرمگین کسانی که دوستشان دارم مرا میرنجاند
آقای شفیعی تهیهکننده این سریال هم بسیار آدم خوش نام و نیک نامی است. ولی متأسفانه این روزها خوش نامی و نیک نامی به کار نمیآید، چون با وضع پرداختهای تلویزیون بسیاری از آدمهای خوش نام و نیک نام در پرده شرم فرو رفتهاند متأسفانه! لازم هست من همین جا از دو تهیهکننده نام ببرم که کارهای بسیار خوبی ارائه دادند، اما تلویزیون پس از نزدیک به یکسال با آنها تسویه حساب نکرده است. آقای بهروز خوش رزم و آقای علیاکبری جزو خوش نام ترین تهیهکنندههای کشور ما هستند. آقای خوش رزم از دهه پنجاه (سالهای 51-52) کار تهیه میکنند و چنین رفتاری بسیار تأسفآور است که من احساس کنم کسانی که من دوستشان دارم و با آنها همکاری داشتهام، مدام چشمهای شرمگین دارند و این مرا میرنجاند در حالیکه آنها نیستند که باید این حال را داشته باشند... محمد جواد شبیه برادر مرحوم نعمتالله است
در ذهن سعید نعمتا...، محمد جواد کسی بود شبیه به برادرش، برادری که مرحوم شده و بسیار انسان نیک نفس و عزیز بوده است، یکی از الهامات سعید نعمتا... در خلق محمدجواد برادرش بوده است...
من نمیدانم چه اصراری است حتماً کاری بکنند که شخصیتهای مثبت آزاردهنده باشند
شخصیت محمدجواد بر خلاف اکثر شخصیتهای مثبت تلویزیون که قرار است الگو باشند شعار نمیدهد و اتفاقاً دافعه ندارد. من نمیدانم چه اصراری است حتماً کاری بکنند که شخصیتهای مثبت آزاردهنده باشند یا اگر آزاردهنده نباشند... هم غیر واقعی است و هم اینکه فرهنگ ناخودآگاه، ناخودآگاه رد میکند. بخش پنهانی از فرهنگ و عرف این گونه شخصیتها را به صورت ناخودآگاه در ذهن خودش قضاوت میکند و آن را مردود و باطل میشمارد و دروغ میپندارد، چرا که مقایسههای بسیاری در ذهن خودش دارد، اما ما سعی کردیم کاری کنیم این شخصیت مثبت بیش از اینکه دافعه ایجاد کند، جاذبه ایجاد کند و هر کس سعی کند بخشی از وجودش را در او ببیند. ممیزیهای رنگارنگ، غیرقابل توضیح و شگفتانگیز تلویزیون
بزرگترین موانع برای لایهکاوی کاراکترها ممیزی تلویزیون است. یعنی همیشه نویسنده، کارگردان و بازیگر این مشکل را دارند. وقتیکه میخواهند به چند لایگی شخصیت بپردازند، با ممیزیهای رنگارنگ، غیرقابل توضیح و شگفتانگیز تلویزیون مواجه میشوند. تعجب میکنم که گویا سال به سال تلویزیون علاقهمندتر میشود به اینکه سطر به سطر داستان را بیشتر بررسی کند. اصلاً اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد ما چنین مشکلاتی نداشتیم! من نمیدانم چرا از اوایل دهه هشتاد این همه هنرمند شدند مدیر، اگر لازم بود مدیران و ناظران بر کارها هم هنرمند باشند چرا پس نام مدیر بر آنها نهاده شده یا برعکس! نظر تنگ و محدود مدیران سازمان
خب این مهربانی را ما باید در لحظات مختلف ببینیم. یکی از این مهربانیها، مهربانی با همسرش هست. ما اصلاً نمیتوانیم بگوییم محمدجواد عاشق زنش هست! این خندهدار نیست؟! امیدوارم شرایط طوری شود که بتوان به لایههای مختلف یک شخصیت پرداخت. متأسفانه نظر مدیران سازمان آنقدر تنگ و محدود شده که کار بسیار مشکل است در حالیکه آنها هستند که از هر نظر به مردم بدهکارند اگرچه طوری رفتار میشود که گویا ما عوامل یک اثر هنری بدهکار هستیم! نمیفهمم اگر توضیح ما را به عنوان یک مرجع نپذیرند توضیح چه کسی را میپذیرند! شخصیتی که حتی نتواند فراز و فرود عاطفیاش را نشان بدهد، چقدر میتواند جذاب باشد؟ از کجا معلوم که این آدم به خاطر بچهدار نشدن نرود یک زن دیگر بگیرد؟ خب ما باید یک دلیل برای این ایستایی و ماندگاریاش بیاوریم. مگر اینکه احساس کنیم (مثل فیلمهایی که دوبله میشوند) همه آدمهای دنیا مثل ما بهداشتی زندگی میکنند، هیچکس سیگار نمیکشد و تمام نوشیدنیهای مورد مصرف آب گازدار است!
منبع:کافه سینما
ای کاش سلیقه و دریافت مدیران در سازمان طوری بود که این دایره وسیع میشد
سعید بسیار نویسنده و انسان شایستهای است و میداند که چه میکند، ولی ای کاش سلیقه و دریافت مدیران در سازمان طوری بود که این دایره وسیع میشد و افراد دیگری هم مثل سعید نعمتا... این فرصت را پیدا میکردند تا بیشتر و بیشتر عرض اندام کنند.
چشمهای شرمگین کسانی که دوستشان دارم مرا میرنجاند
آقای شفیعی تهیهکننده این سریال هم بسیار آدم خوش نام و نیک نامی است. ولی متأسفانه این روزها خوش نامی و نیک نامی به کار نمیآید، چون با وضع پرداختهای تلویزیون بسیاری از آدمهای خوش نام و نیک نام در پرده شرم فرو رفتهاند متأسفانه! لازم هست من همین جا از دو تهیهکننده نام ببرم که کارهای بسیار خوبی ارائه دادند، اما تلویزیون پس از نزدیک به یکسال با آنها تسویه حساب نکرده است. آقای بهروز خوش رزم و آقای علیاکبری جزو خوش نام ترین تهیهکنندههای کشور ما هستند. آقای خوش رزم از دهه پنجاه (سالهای 51-52) کار تهیه میکنند و چنین رفتاری بسیار تأسفآور است که من احساس کنم کسانی که من دوستشان دارم و با آنها همکاری داشتهام، مدام چشمهای شرمگین دارند و این مرا میرنجاند در حالیکه آنها نیستند که باید این حال را داشته باشند... محمد جواد شبیه برادر مرحوم نعمتالله است
در ذهن سعید نعمتا...، محمد جواد کسی بود شبیه به برادرش، برادری که مرحوم شده و بسیار انسان نیک نفس و عزیز بوده است، یکی از الهامات سعید نعمتا... در خلق محمدجواد برادرش بوده است...
من نمیدانم چه اصراری است حتماً کاری بکنند که شخصیتهای مثبت آزاردهنده باشند
شخصیت محمدجواد بر خلاف اکثر شخصیتهای مثبت تلویزیون که قرار است الگو باشند شعار نمیدهد و اتفاقاً دافعه ندارد. من نمیدانم چه اصراری است حتماً کاری بکنند که شخصیتهای مثبت آزاردهنده باشند یا اگر آزاردهنده نباشند... هم غیر واقعی است و هم اینکه فرهنگ ناخودآگاه، ناخودآگاه رد میکند. بخش پنهانی از فرهنگ و عرف این گونه شخصیتها را به صورت ناخودآگاه در ذهن خودش قضاوت میکند و آن را مردود و باطل میشمارد و دروغ میپندارد، چرا که مقایسههای بسیاری در ذهن خودش دارد، اما ما سعی کردیم کاری کنیم این شخصیت مثبت بیش از اینکه دافعه ایجاد کند، جاذبه ایجاد کند و هر کس سعی کند بخشی از وجودش را در او ببیند. ممیزیهای رنگارنگ، غیرقابل توضیح و شگفتانگیز تلویزیون
بزرگترین موانع برای لایهکاوی کاراکترها ممیزی تلویزیون است. یعنی همیشه نویسنده، کارگردان و بازیگر این مشکل را دارند. وقتیکه میخواهند به چند لایگی شخصیت بپردازند، با ممیزیهای رنگارنگ، غیرقابل توضیح و شگفتانگیز تلویزیون مواجه میشوند. تعجب میکنم که گویا سال به سال تلویزیون علاقهمندتر میشود به اینکه سطر به سطر داستان را بیشتر بررسی کند. اصلاً اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد ما چنین مشکلاتی نداشتیم! من نمیدانم چرا از اوایل دهه هشتاد این همه هنرمند شدند مدیر، اگر لازم بود مدیران و ناظران بر کارها هم هنرمند باشند چرا پس نام مدیر بر آنها نهاده شده یا برعکس! نظر تنگ و محدود مدیران سازمان
خب این مهربانی را ما باید در لحظات مختلف ببینیم. یکی از این مهربانیها، مهربانی با همسرش هست. ما اصلاً نمیتوانیم بگوییم محمدجواد عاشق زنش هست! این خندهدار نیست؟! امیدوارم شرایط طوری شود که بتوان به لایههای مختلف یک شخصیت پرداخت. متأسفانه نظر مدیران سازمان آنقدر تنگ و محدود شده که کار بسیار مشکل است در حالیکه آنها هستند که از هر نظر به مردم بدهکارند اگرچه طوری رفتار میشود که گویا ما عوامل یک اثر هنری بدهکار هستیم! نمیفهمم اگر توضیح ما را به عنوان یک مرجع نپذیرند توضیح چه کسی را میپذیرند! شخصیتی که حتی نتواند فراز و فرود عاطفیاش را نشان بدهد، چقدر میتواند جذاب باشد؟ از کجا معلوم که این آدم به خاطر بچهدار نشدن نرود یک زن دیگر بگیرد؟ خب ما باید یک دلیل برای این ایستایی و ماندگاریاش بیاوریم. مگر اینکه احساس کنیم (مثل فیلمهایی که دوبله میشوند) همه آدمهای دنیا مثل ما بهداشتی زندگی میکنند، هیچکس سیگار نمیکشد و تمام نوشیدنیهای مورد مصرف آب گازدار است!
منبع:کافه سینما
آخرین ویرایش: