مورینیو همان مربی است که با فتح یک سهگانهی تاریخی در ایتالیا از خود یک چهرهی اسطورهای در بین مربیان نامدار جهان ساخت که توانائی ساختن آتش از خاکستر را دارد.
سایت گل-ژوزه مورینیو ملقب به آقای خاص در آغوش کارلو آنچلوتی ملقب به کارلتو. این صحنهای است که در فینال جام گینس خلق شد، فینالی که در نهایت شکست را برای آقای خاص رهیافت و توشه داشت، شکستی که با دوگل از رونالدو، همان کسی که مورینیو او را رونالدوی واقعی نمیدانست، همراه بود. کارلتو هم مانند آقای خاص مردی متعلق به تمام لیگهای معتبر اروپا است، مردی برای موفقیت و قهرمانی البته یک پله عقبتر از مورینیو برای عبور پل زمان و تجربهی برترینها ! افتخارات اسطورهی میلان کم از افتخارات آقای خاص نیست، برند او در جمع مربیان صاحبنام شهرتی در سطح شهرت بزرگان اروپا دارد، درست مثل آقای خاص و پپ گواردیولا. کارلتو چه در چلسی و چه در رئال مادرید پس مورینیو گام به میدان کارزار نهاده است. مورینیو و آنچلوتی را نمیتوان در هیچ وجه و بعدی همتراز و همسبک دانست، چراکه یکی پرحاشیه و شومن است، دیگری یک جنتلمن به تمام معنی که جاهطلب بودنش را فریاد نمیزند. حقیقت آن است که مورینیو یک جاهطلب پر دل و جرات است که پیش از پیوستن به رئال مادرید هر پیروزی را لایق خود نمیدانست. مورینیو همان مربی است که با فتح یک سهگانهی تاریخی در ایتالیا از خود یک چهرهی اسطورهای در بین مربیان نامدار جهان ساخت که توانائی ساختن آتش از خاکستر را دارد. رئال مادرید نیز در آن زمان خاکستری بیش نبود که مانوئل پلگرینی شیلیائی هم نتوانست با فلسفههای خود از آن آتشی بسازد که بتواند شرارههای آتش فلسفهی کاتالونیا را در خود ببلعد و محو کند.
این چالش بزرگی بود که جنگیدن با آن درست مشابه راه رفتن بر روی لبهی تیغ بود، تیغی که اگر از لبهی ناکامی آن سقوط میکردی، برای رسیدن به نقطهی اوج باید از صفر شروع میکردی. آقای خاص آن روزها به مرز 50 سالگی نزدیک نشده بود و هنوز در تب جوانی میسوخت. به رئال رفت تا در برنابئو انقلابی ایجاد کند، اما او تنها انقلابی در کارنامهی خود خلق کرد، کارنامهای که اگر مزین به کلمهی پایان و بازنشستگی هم میشد، تا سالهای سال قابل احترام باقی میماند و از صاحبش درست مشابه صاحب آثاری نظیر شاهنامهی فردوسی، جنگ و صلح، بوف کور و ... تقدیر میشد. اما مورینیو پایان را نمیدید و حتی نمیبیند، او مانند امروزش هم واقعبین نبود، بزرگبین بود و جاهطلب. در دنیای مربیگری صاحب فلسفه بود، فلسفهاش در چمدانش بود و این باعث نتیجهگرا بودن او شده بود. مورینیو با تمام افتخاراتش و یک چمدان پر از فلسفهی خاص بودن به مادریدی رفت که خود فلسفهی کهکشانی بودن داشت. تمام رکوردهای او یکی پس از دیگری در رویای رسیدن به عدد 3 که در فلسفهی رئال مادرید برابر با 10 بود، بر باد رفت، عدد 3 متمایز از اولین و دومین آن، میتوانست بر نیمکت هر تیمی جز رئال مادرید در سه سال اخیر محقق شود، با حفظ تمام آن رکوردهائی که مورینو را آقای خاص کرد. جشن ورود او به الکلاسیکو مصادف با یک شکست تحقیرآمیز بود، رکورد شکستناپذیریهای او در خانه در لالیگا بر باد رفت، رکورد هر سال یک جام او نیز در اسپانیا بر باد رفت، تا آقای خاص نیز قبول کند رئال مادرید پرحاشیه جائی برای مرد حاشیهها نیست، تا ژوزه کبیر نیز قبول کند او نیز اشتباه میکند، تا مورینیو نیز بپذیرد برای نمایش فلسفهی خاص نباید از ویترینهای بزرگ چون ویترینی از جنس کهکشانی استفاده کرد. سخت است، بر زبان آوردن این جمله سخت است، تند است، تلخ است اما ... اما حقیقت است. مورینیو با تمام فلسفه و بزرگی خود خواست برای سنجاق شدن به دل تاریخ امضای رئال مادرید را در کارنامه داشته باشد و عکس یادگاری سومین قهرمانی او در چمپیونز لیگ در جمع قوهای سپید مادرید باشد، چون تب رقابت تنگاتنگ با گواردیولای تحسین شده و بارسلونای اوج یافته چشمانش را کور کرده بود !
اما حالا با تمام واقعبینی به چلسی آمده است که با نبود فرگوسن کبیر بر روی نیمکت منچستریونایتد، بدون هیچ تردیدی قدرت اول جزیره خواهد بود. این انتخاب مورینیو یعنی بازگشت به اصل، بازگشت به آنجائی که به آن تعلق که تعلق خاطر دارد و هوادارانش با او همراه هستند.
اما در خصوص کارلتو، مردی که گفتیم جاهطلب بودنش را فریاد نمیزند، اما سلطان بودن و غلت خوردن در افتخارات آنهم با رئال مادرید را انکار نمیکند. اما کارلتو زمانسنجی خوبی برای کسب موفقیت بیدغدغه دارد. اینکه لالیگا را بی رقیبی چون پپ گواردیولا فتح کنی؛ اینکه دیگر از آن غول بیشاخ و دمی به نام بارسلونای مجهز به تیکی تاکای بیعیب و نقص خبری نیست، چون بایرن مونیخ یوپ هاینکس راز غلبه بر تیکیتاکا را خوب آموخته بود. تاتا، صاحب نیمکت جدید بارسلونا اگر از نگاه فنی چیزی کم از کارلتو و پپ نداشته باشد، اگر حتی آن تکهی پازل گمشدهی آبیاناریپوشان باشد، بازهم تا رسیدن به اتاق فرمان و نشستن بر میز کارفرما حالا حالا کار دارد. پس کارلتو مسیر منطقیتری را نسبت به همتای قبلی خود بر نیمکت برنابئو انتخاب کرده است، بخصوص زمانیکه متوجه میشویم، بنائی که او اکنون در اختیار گرفته است، مربی بزرگی همچون مورینیو آن را تا آستانهی اوج هدایت کرده است. اوزیل، خدیرا، واران و رونالدو از جمله ستارگانی هستند که با هدایت مورینیو چند سطح از استعدادهایشان فراتر رفتند.
گل
سایت گل-ژوزه مورینیو ملقب به آقای خاص در آغوش کارلو آنچلوتی ملقب به کارلتو. این صحنهای است که در فینال جام گینس خلق شد، فینالی که در نهایت شکست را برای آقای خاص رهیافت و توشه داشت، شکستی که با دوگل از رونالدو، همان کسی که مورینیو او را رونالدوی واقعی نمیدانست، همراه بود. کارلتو هم مانند آقای خاص مردی متعلق به تمام لیگهای معتبر اروپا است، مردی برای موفقیت و قهرمانی البته یک پله عقبتر از مورینیو برای عبور پل زمان و تجربهی برترینها ! افتخارات اسطورهی میلان کم از افتخارات آقای خاص نیست، برند او در جمع مربیان صاحبنام شهرتی در سطح شهرت بزرگان اروپا دارد، درست مثل آقای خاص و پپ گواردیولا. کارلتو چه در چلسی و چه در رئال مادرید پس مورینیو گام به میدان کارزار نهاده است. مورینیو و آنچلوتی را نمیتوان در هیچ وجه و بعدی همتراز و همسبک دانست، چراکه یکی پرحاشیه و شومن است، دیگری یک جنتلمن به تمام معنی که جاهطلب بودنش را فریاد نمیزند. حقیقت آن است که مورینیو یک جاهطلب پر دل و جرات است که پیش از پیوستن به رئال مادرید هر پیروزی را لایق خود نمیدانست. مورینیو همان مربی است که با فتح یک سهگانهی تاریخی در ایتالیا از خود یک چهرهی اسطورهای در بین مربیان نامدار جهان ساخت که توانائی ساختن آتش از خاکستر را دارد. رئال مادرید نیز در آن زمان خاکستری بیش نبود که مانوئل پلگرینی شیلیائی هم نتوانست با فلسفههای خود از آن آتشی بسازد که بتواند شرارههای آتش فلسفهی کاتالونیا را در خود ببلعد و محو کند.
![301990hp2.jpg](http://u.goal.com/301900/301990hp2.jpg)
این چالش بزرگی بود که جنگیدن با آن درست مشابه راه رفتن بر روی لبهی تیغ بود، تیغی که اگر از لبهی ناکامی آن سقوط میکردی، برای رسیدن به نقطهی اوج باید از صفر شروع میکردی. آقای خاص آن روزها به مرز 50 سالگی نزدیک نشده بود و هنوز در تب جوانی میسوخت. به رئال رفت تا در برنابئو انقلابی ایجاد کند، اما او تنها انقلابی در کارنامهی خود خلق کرد، کارنامهای که اگر مزین به کلمهی پایان و بازنشستگی هم میشد، تا سالهای سال قابل احترام باقی میماند و از صاحبش درست مشابه صاحب آثاری نظیر شاهنامهی فردوسی، جنگ و صلح، بوف کور و ... تقدیر میشد. اما مورینیو پایان را نمیدید و حتی نمیبیند، او مانند امروزش هم واقعبین نبود، بزرگبین بود و جاهطلب. در دنیای مربیگری صاحب فلسفه بود، فلسفهاش در چمدانش بود و این باعث نتیجهگرا بودن او شده بود. مورینیو با تمام افتخاراتش و یک چمدان پر از فلسفهی خاص بودن به مادریدی رفت که خود فلسفهی کهکشانی بودن داشت. تمام رکوردهای او یکی پس از دیگری در رویای رسیدن به عدد 3 که در فلسفهی رئال مادرید برابر با 10 بود، بر باد رفت، عدد 3 متمایز از اولین و دومین آن، میتوانست بر نیمکت هر تیمی جز رئال مادرید در سه سال اخیر محقق شود، با حفظ تمام آن رکوردهائی که مورینو را آقای خاص کرد. جشن ورود او به الکلاسیکو مصادف با یک شکست تحقیرآمیز بود، رکورد شکستناپذیریهای او در خانه در لالیگا بر باد رفت، رکورد هر سال یک جام او نیز در اسپانیا بر باد رفت، تا آقای خاص نیز قبول کند رئال مادرید پرحاشیه جائی برای مرد حاشیهها نیست، تا ژوزه کبیر نیز قبول کند او نیز اشتباه میکند، تا مورینیو نیز بپذیرد برای نمایش فلسفهی خاص نباید از ویترینهای بزرگ چون ویترینی از جنس کهکشانی استفاده کرد. سخت است، بر زبان آوردن این جمله سخت است، تند است، تلخ است اما ... اما حقیقت است. مورینیو با تمام فلسفه و بزرگی خود خواست برای سنجاق شدن به دل تاریخ امضای رئال مادرید را در کارنامه داشته باشد و عکس یادگاری سومین قهرمانی او در چمپیونز لیگ در جمع قوهای سپید مادرید باشد، چون تب رقابت تنگاتنگ با گواردیولای تحسین شده و بارسلونای اوج یافته چشمانش را کور کرده بود !
![297368hp2.jpg](http://u.goal.com/297300/297368hp2.jpg)
اما حالا با تمام واقعبینی به چلسی آمده است که با نبود فرگوسن کبیر بر روی نیمکت منچستریونایتد، بدون هیچ تردیدی قدرت اول جزیره خواهد بود. این انتخاب مورینیو یعنی بازگشت به اصل، بازگشت به آنجائی که به آن تعلق که تعلق خاطر دارد و هوادارانش با او همراه هستند.
![301142hp2.jpg](http://u.goal.com/301100/301142hp2.jpg)
اما در خصوص کارلتو، مردی که گفتیم جاهطلب بودنش را فریاد نمیزند، اما سلطان بودن و غلت خوردن در افتخارات آنهم با رئال مادرید را انکار نمیکند. اما کارلتو زمانسنجی خوبی برای کسب موفقیت بیدغدغه دارد. اینکه لالیگا را بی رقیبی چون پپ گواردیولا فتح کنی؛ اینکه دیگر از آن غول بیشاخ و دمی به نام بارسلونای مجهز به تیکی تاکای بیعیب و نقص خبری نیست، چون بایرن مونیخ یوپ هاینکس راز غلبه بر تیکیتاکا را خوب آموخته بود. تاتا، صاحب نیمکت جدید بارسلونا اگر از نگاه فنی چیزی کم از کارلتو و پپ نداشته باشد، اگر حتی آن تکهی پازل گمشدهی آبیاناریپوشان باشد، بازهم تا رسیدن به اتاق فرمان و نشستن بر میز کارفرما حالا حالا کار دارد. پس کارلتو مسیر منطقیتری را نسبت به همتای قبلی خود بر نیمکت برنابئو انتخاب کرده است، بخصوص زمانیکه متوجه میشویم، بنائی که او اکنون در اختیار گرفته است، مربی بزرگی همچون مورینیو آن را تا آستانهی اوج هدایت کرده است. اوزیل، خدیرا، واران و رونالدو از جمله ستارگانی هستند که با هدایت مورینیو چند سطح از استعدادهایشان فراتر رفتند.
گل